اهمیت استراتژی در معاملات


چرا استراتژی معاملاتی شما بعد از چند معامله منفی، باز می تواند خوب باشد

                      
در دوره های متوالی آموزش فارکس به دانشجویان متوجه یک نکته اساسی شده ام که باعث ضعف در مسیر موفقیت آنها بوده که همان عدم ثبات و پایبندی به چک لیست و استراتژی است.تاکنون چند بار این اتفاق برای شما افتاده که پس از ۵ معامله متوالی موفق، در معامله ۶اُم پول زیادی از دست بدهید، چون در آن معامله ریسک زیادی کرده‌اید؟ و چند بار استراتژی معاملاتی یا تنظیمات اندیکاتورهای خود را تغییر داده‌اید، صرفاً به این خاطر که در ۴ معامله پشت سر هم ضرر کرده‌اید و با خود فکر کرده‌اید که استراتژی شما دیگر کار نمی‌کند؟

این‌ها مشکلات متداولی هستند که بسیاری از معامله‌گران در فارکس با آن‌ها مواجه می‌شوند. بسیار مهم است به این درک برسید که احتمال وقوع معاملات متوالی منفی چقدر است و همینطور اینکه آمار و ارقام و احتمالات در حرفه معامله‌گری چطور کار می‌کند. در این مقاله به توضیح مفاهیم اساسی و مهمی در این زمینه می‌پردازیم و همچنین نکات عملی و مفیدی در اختیار شما قرار می‌دهیم تا مرتکب اشتباهات زیان‌بار و سنگینی در فعالیت‌های معاملاتی خود نشوید.

معامله‌گر خوش‌شانس

وقتی می‌بینید که یک بازیکن بسکتبال پشت سر هم ۵ یا ۶ مرتبه توپ را داخل سبد می‌اندازد و امتیاز می‌گیرد، مردم معمولا می‌گویند این بازیکن روی دور خوش‌شانسی افتاده و به نظر می‌رسد چیزی جلودار او نیست. دانشمندان این حالت را «دست خوب» می‌نامند و توضیح می‌دهند که این سلسله موفقیت‌های متوالی در بین داده‌های آماری و احتمالاتی وجود دارند و اساساً داشتن «دست خوب» یا همان «خوش‌شانس» بودن، اتفاق عجیب و غریبی نیست و علم ریاضی به همین صورت کار می‌کند. یعنی شما هر بازیکنی را که برای مدتی زیر نظر بگیرید، می‌بینید که آن‌ها هم همین خوش‌دستی و گرفتن امتیازهای متوالی را تجربه کرده‌اند.

البته اینکه این سلسله امتیازات متوالی چقدر تکرار شوند، به سطح مهارت هر بازیکن بستگی دارد و قطعا یک بازیکن حرفه‌ای نسبت به یک بازیکن معمولی این حالت را بیشتر تجربه می‌کند. اما به هر حال هر دو بازیکن این حالت خوش‌دستی را گاهی اوقات تجربه می‌کنند.

درس اول: «قانون اعداد بزرگ» به ما می‌گوید که وقوع دنباله‌های منفی و مثبت در طول یک دوره نسبتاً طولانی، یک اتفاق کاملا عادی و معمول است. بنابراین بسیار مهم است که براساس ۱ ، ۲ یا ۵ معامله منفی، در مورد سیستم معاملاتی خود قضاوت غلطی نداشته باشید و بلندمدت فکر کنید. هرگز سیستم معاملاتی خود را پس از چند معامله ناموفق تغییر ندهید.

انسان‌ها در ریاضیات مشکل دارند

ما انسان‌ها کلاً در درک احتمالات مشکل داریم، مثلا در نظر بگیرید که ما هر روز سوار اتومبیل خود می‌شویم و حتی یک لحظه هم نگرانی و استرس به خود راه نمی‌دهیم که چه اتفاقی ممکن است برای ما بیافتد. اما وقتی سالی دو بار در تعطیلات تابستان سوار هواپیما می‌شویم، مدام احساس ناراحتی می‌کنیم و اضطراب داریم. یا مثلاً در مورد برنده شدن اهمیت استراتژی در معاملات در یک شرط‌بندی یا لاتاری بیش از اندازه مثبت‌اندیش هستیم.

اما مسئله فقط این نیست. چیزهایی که بصورت رندوم و تصادفی رخ می‌دهند، فکر و ذهن ما را به چالش می‌کشند و انسان‌ها همواره تلاش می‌کنند تا قوانین ثابتی برای این رخدادها پیدا کنند تا به نوعی کنترل آن‌ها را به دست بگیرند.

مردم در بازی craps وقتی به دنبال اعداد بزرگی هستند، نسبت به مواقعی که اعداد کوچکتری می‌خواهند، تاس را با شدت بیشتری پرتاب می‌کنند. یا مثلاً وقتی سکه‌ای پرتاب می‌کنند و چهار مرتبه خط ظاهر می‌شوند، فکر می‌کنند الان دیگر احتمال اینکه شیر ظاهر شود، بیشتر است. یا وقتی در لاتاری شرکت می‌کنند، فکر می‌کنند اگر خودشان یک عدد را انتخاب کنند، شانس برنده شدن بیشتری دارند.

در رویدادهای احتمالی که خروجی رندوم دارند، قطعیتی وجود ندارد و انسان‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که این احساس عدم قطعیت را از بین ببرند. دانشمندان پی برده‌اند که ایجاد احساس تسلط و کنترل، حتی اگر واقعا دانشی برای کنترل نداشته باشیم، باعث می‌شود بیشتر احساس سلامتی کنیم. البته این تغییری در نتیجه ایجاد نمی‌کند، بلکه فقط روی برداشت ما از اتفاقات و نحوه تصمیم‌گیری ما مؤثر است. افرادی که فکر می‌کنند روی نتایج رندوم یک رویداد تسلط و کنترل دارند، نسبت به دیگران کمتر ریسک‌ گریز هستند و روی شانس و احتمال موفقیت خود بیش از اندازه حساب می‌کنند. این امر در زمینه معامله‌گری می‌تواند منجر به اعتماد‌به‌نفس کاذب در تریدرهای مبتدی که آموزش لازم را ندیده اند شود.

درس دوم: متوجه باشید که هر معامله بطور کامل مستقل از معامله قبلی است.بر همین اساس همواره توصیه می کنم تصور کنید هر معامله ای که می خواهید انجام دهید تنها معامله عمر شماست که می توانید داشته باشید. به عبارتی دیگر، نتیجه یک معامله، کاملا خارج از نتایج معاملات قبلی شماست. بنابراین، وضع کردن بعضی قوانین دلخواه با این قصد و نیت که اگر چند معامله مثبت متوالی داشته باشم شانس من در معاملات بعدی افزایش خواهد یافت، کاملا اشتباه است، اگر شخص معامله‌گر نسبت به این احساس ناآگاه باشد، می‌تواند به مثبت‌انگاری بیش‌ از اندازه منجر شود که باعث می شود در معاملات بعدی به چک لیست پایبند نمامند.

از اعتمادبه‌نفسِ کاذب خودداری کنید

خطرناک‌ترین چیزی که در مورد حالت «دست خوب» وجود دارد، این است که برداشت و دیدگاه مردم را نسبت به سطح مهارت‌های خود تغییر می‌دهد. بازیکن بسکتبالی که توانسته ۵ بار متوالی توپ را داخل سبد بیاندازد، معمولا تصمیم می‌گیرد که در دفعات بعدی توپ خود را از موقعیت‌های دشواری که احتمال موفقیت کمتری دارند، پرتاب کند و به این ترتیب، آمار گل‌های خود را خراب می‌کند و به تیم ضربه می‌زند.

تحقیقات نشان می‌دهد که اگر آخرین معامله سرمایه‌گذاران و معامله‌گران با موفقیت همراه بوده باشد، دفعه بعدی با شور و هیجان بیشتری وارد معامله می‌شوند.

اگر بعد از چند معامله موفق، حجم معاملات را با تصور خوش شانس بودن افزایش دهید به این امید که سودهای بیشتری بدست آورید، بدانید که این کار تقریبا همیشه نتایج مخربی به همراه دارد. بعضی معامله‌گران پس از اینکه بطور متوالی چند معامله موفق را تجربه می‌کنند،دست از چک لیست و قوانین خود کشیده و فکر می‌کنند که می‌توانند «احساس کنند» که حرکت بعدی قیمت به چه صورت خواهد بود. اغلب این معامله‌گران فقط با چند معامله، بخش بزرگی از سودهای حاصل از معاملات گذشته خود را از دست می‌دهند. فکر می‌کنم همه ما این حالت را تجربه‌کرده‌ایم!

درس سوم: شما بطور ناگهانی و یک شبه به یک معامله‌گر بهتر تبدیل نمی‌شوید. بنابراین، هرگز صرفاً به خاطر چند معامله موفق اخیر، رویکرد خود را نسبت به چک لیست، استراتژی، مدیریت ریسک و سرمایه تغییر ندهید.

سلسله معاملات منفی همیشه اتفاق می‌افتند

آیا پس از ۶ معامله متوالی ناموفق فکر می‌کنید استراتژی معاملاتی شما دیگر کار نمی‌کند یا شما معامله‌گر خوبی نیستید؟ بعضی معامله‌گران حتی با کمتر از ۶ معامله منفی هم نسبت به استراتژی معاملاتی خود شک می‌کنند. اگر به شما می‌گفتند اینطور نیست و شما با همین سیستم معاملاتی که الان نسبت به آن ناامید شده‌اید، می‌توانید به همه پول و ثروتی که آرزوی آن را داشتید دست پیدا کنید، چه کار می‌کردید؟ اگر معامله‌گران فقط کمی بیشتر نسبت به چک لیست و استراتژی خود پایبند می‌بودند و پس از چند معامله ناموفق تسلیم نمی‌شدند، احتمالا امروز شاهد معامله‌گران سودآور بیشتری می‌بودیم.

درس چهارم: وقوع سلسله معاملات متوالی موفق و ناموفق کاملا عادی و معمول است. بنابراین خیلی زود نسبت به روش معاملاتی خود ناامید نشوید و به راه خود ادامه دهید.

در طول سلسله معاملات موفق و ناموفق، چه کارهای انجام دهیم

در طول دنباله‌ای از معاملات متوالی موفق، بسیار مهم است که گرفتار اعتماد‌به‌نفس کاذب نشوید. هرگز در این مواقع تصمیم به افزایش حجم معاملات خارج از چک لیست خود نگیرید. برای کاهش نوسانات موجودی حساب، بایستی در تعیین حجم معاملات از نظم خاصی پیروی کنید. همیشه دقت کنید که حتما از قوانین معاملاتی خود تبعیت می‌کنید و همچنین معاملات را براساس سیستم تعریف شده خود اجرا می‌کنید.

در طول دنباله‌ای از معاملات متوالی ناموفق هم همینطور است. هرگز به منظور جبران ضررهای گذشته، حجم معاملات را افزایش ندهید، چرا که در این صورت به احتمال قوی، ضررهای سنگین‌تری را تجربه خواهید کرد. نکته مهم‌تر اینکه هیچ تغییری در استراتژی معاملاتی خود ایجاد نکنید. شما تنها زمانی می‌توانید به احتمال موفقیت معاملات خود پی ببرید که در اجرای آن‌ها تا حد ممکن منظم و ثابت‌قدم باشید. به جای اینکه خیلی نگران نتیجه معاملات باشید، به این فکر کنید که چقدر خوب می‌توانید معاملات را مطابق سیستم خود اجرا کنید.

نکته: پیش از اینکه روز کاری خود را شروع کنید، ۱۰ یا ۲۰ معامله اخیر خود را مرور کنید تا نسبت به موقعیت کلی خود آگاه شوید و همچنین از ارتکاب اشتباهات احساسی جلوگیری کنید. همیشه نسبت به شرایط اهمیت استراتژی در معاملات حال ذهن خود آگاه باشید.

اهمیت مدلینگ دقیق در تست استراتژی معاملاتی

یکی از مشکلات عمده برای معامله‌گرانی که از روش‌های معاملات خودکار استفاده می‌کنند، عدم رفتار استراتژی معاملاتی مطابق عملکرد آن در زمان بک تست استراتژی است؛ به این ترتیب که استراتژی در زمان تست سودده بوده اما در بازار واقعی، کاملا زیان‌ده می‌شود. یکی از دلایل این امر می‌تواند عدم استفاده از مدلینگ دقیق در تست استراتژی است که در این مقاله به آن می‌پردازیم.

چه از راه خرید استراتژی از سایت‌های اینترنتی و چه از طریق برنامه‌نویسی MQL ، معامله‌گران ربات‌های معامله‌گری را برای انجام معاملات خودکار به کار می‌گیرند. این ربات‌ها که در پلتفرم متاتریدر با نام Expert Adviser یا EA شناخته می‌شوند حتما بایستی روی داده‌های گذشته بازار مورد بک‌تست قرار بگیرند.

بدیهی است که نتایج این بک تست، مهم‌ترین مبنای انتخاب و یا رد استراتژی معاملاتی توسط معامله‌گر است. اکثر افراد، با دیدن عملکرد مثبت استراتژی در گذشته، سرخوش از یافتن رمز موفقیت در بازارهای مالی، اکسپرت خود را برای انجام معاملات خودکار روی حساب واقعی قرار می‌دهند.

دوره کوچینگ مهد سرمایه - هوش مصنوعی

استراتژی‌های سودده، زیان‌ده می‌شوند !

در کمال ناباوری، بسیار پیش آمده است که یک استراتژی که در زمان بک‌تست و یا طبق نمودار سودآوری گذشته، نتایج خیلی مطلوبی داشته است، در زمان اجرا در بازار واقعی، مسیری کاملا متفاوت را طی می‌کند. وقوع چنین رویدادی را می‌توان ناشی از دو عامل دانست:

  • تست استراتژی در گذشته اشتباه بوده و اصلاً آن استراتژی از پایه سودده نبوده است.
  • استراتژی طراحی شده، کیفیت و استحکام کافی نداشته و بیش از حد بر عملکرد گذشته بازار منطبق شده بوده است.

وقوع هر یک از این دو مورد می‌تواند ناشی از کلاه‌بردار بودن طراح استراتژی باشد و یا ناشی از دانش ناقص او در طراحی استراتژی. در این مقاله، تنها به عامل نخست یعنی عدم بک‌تست صحیح استراتژی در گذشته می‌پردازیم. بگذارید نگاهی دقیق‌تر به این موضوع داشته باشیم.

تست استراتژی در گذشته بازار

بر خلاف تصور بسیاری از معامله‌گران، پلتفرم متاتریدر در زمان تست استراتژی، از قیمت‌های لحظه‌ای شبیه‌سازی شده استفاده می‌کند. همانند هر شبیه‌سازی دیگری، خصوصیات بازار بر این اساس با با عملکرد واقعی بازار تفاوت‌هایی دارد.

در حقیقت متاتریدر یک «مدل» از بازار را با تقریبی نسبتا خوب در اختیار ما قرار می‌دهد. این تفاوت بین بازار واقعی و بازار شبیه‌سازی شده را می‌توان با عددی که کیفیت مدلینگ یا Modeling Quality نامیده می‌شود بیان کرد.

کیفیت مدل سازی متاتریدر نهایتاً ۹۰٪ است . ممکن است بگویید دقت ۹۰ درصد، دقت خیلی خوبی است. اما عجله نکنید. به طور مصداقی در این مورد بحث می‌کنیم.

تست استراتژی

آنچه در تصویر بالا می‌بینید، نتایج بک تست استراتژی در متاتریدر است. همان‌طور که در خود گزارش دیده اهمیت استراتژی در معاملات می‌شود، این تست با کیفیت مدلینگ ۹۰% انجام شده است همانطور که می‌بینید، این استراتژی بسیار سودآور بوده و ضررهای آن بسیار مقطعی و جزئی است .

این استراتژی، یکی از ربات‌های EA است که در سال ۲۰۰۸ در بازار به معامله‌گران فروخته می‌شد. ممکن است با خود بگویید خوش به حال خریداران چنین استراتژی کم‌ریسک و پر سودی! اما نه. همه کسانی که این استراتژی راخریداری کرده بودند در انجمن سایت مربوطه حرف از زیان‌ده بودن این استراتژی می‌زدند! اما چه اتفاقی رخ داده بود؟

آیا بازار تغییر رفتار داده بود یا اینکه خطای مدلینگ متاتریدر باعث سودده تشخیص دادن یک استراتژی زیان‌ده شده بود؟

مدلینگ دقیق

تست استراتژی

آنچه در تصویر بالا می‌بینید، عملکرد همان استراتژی اما این بار با مدلینگ دقیق است. در این مدلینگ، بک‌تست بر روی نزدیک‌ترین تخمین ممکن به بازار واقعی انجام می‌شود.

همانطور که دیده می شود نتایج تست با مدلینگ دقیق با آنچه که خریداران ربات می‌گفتند کاملاً همخوانی دارد. در حقیقت، مدلینگ ۹۰٪ متاتریدر، یک استراتژی زیان‌ده را سودده نشان داده بود.

تا اینجا دیدم که کیفیت مدلینگ پایین! (۹۰ درصد یعنی پایین) می‌تواند استراتژی‌های زیان‌ده را سودده نشان دهد. اما مدلینگ ۹۰٪ روی دیگری هم دارد. چنین کیفیتی از مدلینگ می‌تواند استراتژی سودده را زیان‌ده نشان دهد! تصویر زیر را ببینید.

نموداری که در این تصویر مشاهده می‌کنید عملکرد یک استراتژی در بک‌تست با کیفیت مدلینگ دقیق(۹۹٪) است. نمودار سودآوری این استراتژی اصلا خوب به نظر نمی‌آید: ضررهای مقطعی شدید دارد و خط سودآوری آن صاف و رو به بالا نیست .

تست استراتژی

بسیار بعید است کسی با دیدن چنین عملکردی از این استراتژی، آن را برای معاملات روی حساب واقعی خود استفاده کند. حال اجازه دهید همین استراتژی را با کیفیت مدلینگ پایین یا همان ۹۰٪ متاتریدر مورد تست قرار دهیم. تصویر زیر، عملکرد همین استراتژی را در بک‌تست با کیفیت مدلینگ پایین نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌بینید، در این استراتژی روند سودآوری استراتژی به کلی تغییر کرده و بسیار به یک استراتژی معاملاتی ایده‌آل نزدیک شده است پس در نهایت این یک نتیجه غلط و نادرست است که در بالا به آن اشاره شد.

تست استراتژی

جمع بندی

در این مقاله به یکی از مشکلات معامله‌گران که همانا زیان‌ده شدن استراتژی‌های سودده است پرداختیم. دیدیم که کیفیت مدلینگ می‌تواند تاثیر بسیار زیادی بر نتیجه بک‌تست یک استراتژی بگذارد.

دیدیم که کیفیت مدلینگ ۹۰٪ متاتریدر می‌تواند یک استراتژی زیان‌ده را سودده و در مواردی یک استراتژی سودده را زیان‌ده نشان دهد. پس قطعا موافق هستید که به هیچ عنوان نمی‌توان به نتایج بک‌ تست پیش‌فرض متاتریدر که با کیفیت مدلینک ۹۰٪ انجام می‌شود اعتماد کرد.

حتما به خاطر داشته باشید که عدم انجام بک تست صحیح، تنها یکی از دلایل زیان‌ده شدن استراتژی‌هاست و همچنین سودده بودن یک استراتژی در بک‌تست با کیفیت بالا در عین لازم بودن، کافی نیست. این موضوع هرگز تضمین‌کننده سودآور ماندن آن در آینده و در بازار واقعی نیست.

اهمیت استراتژی خروج 3

اهمیت استراتژی خروج 3

بر اساس اطلاعاتی که در قسمت اول ودوم این مجموعه مورد بحث قرار دادیم؛ روش شخصی ام را در مدیریت خروج در معاملات میان روزی کوتاه مدت به بحث می گذارم.

بهترین راه برای این کار این است که ابتدا ببینیم هدف من از معامله گری چیست، چطور حرکت بازار را انتخاب می کنم و چه نیازهای روانشناسی دارم که باید با دیدن مدیریت معامله و خروجها ارضا شود.

در ابتدا، با معاملات روزانه ام می خواهم به چه چیزی برسم؟

هدف نهایی من رسیدن به در آمد ثابت است. من نوسان گیری نمی کنم که با معاملات گلهای بزرگی بزنم. البته اگر بشود، خوب است ولی هدفم این نیست.

I am not swinging for the big home run trades

من برای کسب درآمد مستمر معامله گری می کنم، پذیرفته ام که همه روز ها با سود به پایان نمی رسد، ولی باید ببینم که در هفته و بدون شک در ماه سودده بوده ام. پس نمی توانم منتظر حرکتهای بزرگ شوم. سوینگهای کوچک را معامله می کنم و به دنبال درآمد مستمر هستم.

بنابراین در تدوین استراتژی خروجم باید به الزامات درآمد مستمر، یعنی در صد بالای معاملات برنده، توجه کنم.

و کنترل سختگیرانه ریسک، در طراحی استراتژی خروج فاکتورهای مهمی هستند. در برخی موارد معامله گران فکر می کنند که این الزامات بر ضد همدیگر اند. در صد بالای معاملات موفق با وسیع کردن حد توقف بدست می آید و این با شرایط ما ممکن نیست، چرا که ما باید ریسک را در کمترین میزان ممکن نگه داریم. من پذیرفته ام که ماهیت آرایشهای معاملاتی من حضور در نواحی حمایت و مقاومت، برای اطمینان از ورود با احتمال موفقیت بالاست. در چنین حالتی، حد ضرر های من می تواند تا جایی که حرکت بازار اجازه می دهد تنگ شود. به علاوه، برای حداقل کردن ریسک، هیچ معامله ای که شخصیت معاملاتی من را در خطر قرار دهد مجاز نمی باشد. میانگین نسبت برد به باخت باید طوری تحت کنترل باشد که میانگین ضرر به آسانی با میانگین سود پوشش داده شود. و نباید به گونه ای باشد که یک ضرر همه سود یکی از روزهای سودده را بپوشاند.

بازار من چگونه حرکت می کند؟

یکی از خوانندگان اخیرا می پرسید که آیا من به اینکه می گویند ” روند دوست شماست” اعتقاد دارم؟

خوب، اگر این گفته درست باشد ، من فکر می کنم که در واقع دوست بی وفایی است. به نظر من معامله گری در جهت روند از نظر روانشناسی بسیار مشکل است، چرا که درصد معاملات برنده پایینتر است و معامله گران روند باید حرکات بریده بریده را به انتظار یک حرکت بزرگ تحمل کنند.

عقیده متداول دیگر این است که در بازارهای فارکس روند خوبی دارند.شاید در چارچوبهای زمانی بزرگ صحیح باشد، ولی در چارچوب زمانی کوچک که من در آن معامله می کنم، این طور فکر نمی کنم.

این بازارها به جای اینکه رونددار باشند، زمان بیشتری را در حالت خنثی یا حرکت بازار متلاطم سپری می کنند. البته وقتی روند به خود می گیرند ممکن است حرکات بزرگی انجام دهند.

پس بر اساس این دیدگاه من از بازار و چارچوب زمانی معاملاتی ام ، باید استراتژی خروجی داشته باشم که بر ظاهر شدن روند ها متکی نباشد. شاید در این حالت، هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده استراتژی بهتری باشد.

ولی درمورد روانشناسی من چطور؟ باید برای ارضای آن چه کاری انجام دهم، و آیا آن با اهداف من و نگاه من به بازار منطبق است؟

اول اینکه، من از ضرر متنفرم، ولی بیشتر از آن از ضرر های غیر ضروری متنفرم. پس با هر ضرری که سیستم به من بگوید از بازار خارج می شوم تا مطمئن باشم که ضرر بیشتر از میزان ضروری آن نخواهد شد. در هیچ شرایطی اجازه نخواهم داد که بی نظمی باعث شود که ضرر بزرگتر از حد ضرر از پیش تعیین شده مان شود. پس به استراتژی خروج مشخص و واضحی نیاز دارم، و تمرکز کامل در یک معامله تا مطمئن شوم که ریسک در هر طرح معاملاتی را مدیریت کنم.

دوم اینکه، هیچ چیز برای من بدتر از این نیست که ببینم یک معامله در سود رفته به ضرر برود. خوشحال می شوم اگر این یک اصلاح باشد و من با سودی کوچک از آن خارج شوم. خوشحال می شوم اگر این یک اصلاح باشد و من سر به سر خارج شوم. ولی اگر در سود باشد و اصلاح کند و من اجازه دهم که به ضرر برود، من در کارم در مدیریت این معامله شکست خورده ام. بنابراین باید به دنبال انتقال سریع حد ضرر به نقطه سر به سر باشم.

و سوم اینکه، اگر چه دوست دارم همه حرکات بزرگ بازار را بگیرم، خیلی ناراحت نخواهم شد اگر همه حرکت را معامله نکنم. خوشحال خواهم بود اگر سودهای کوچک مستمر خارج از روند را در هر نقطه ورود با احتمال بالا بدست آورم.

هر سه این الزامات روانی همانطور که قبلا هم توضیح داده شد، با اهداف من و دید من از جهت بازار ، سازگار است. استراتژی که کنترل ریسک سخت گیرانه دارد، انتقال حد ضرر به نقطه سربه سر در آن سریع است و برداشت سود در اهداف قیمتی از پیش تعیین شده انجام می شود.

پس الزامات عمومی استراتژی خروجی را تعیین کردیم که اهداف ما، دید ما از بازار و نیازهای روانی مان را تامین کند. اکنون به جزئیات بیشتری از آن توجه می کنیم.

مدیریت حد ضرر اولیه

  1. 1- حد ضررهای اولیه باید تنگ، ولی فراتر از نویز باشند، در حالت ایده آل فراتر از سوینگ های بالا یا پایین و یا بالا یا پایین شمع ورودی، بسته به اینکه حرکت بازار چگونه است باشند. موقعیت حد ضرر باید طوری باشد که اگر معامله به آن نقطه برود یعنی آرایش معامله یا زمان بندی آن غلط بوده است، و من واقعا باید خارج از معامله باشم. اگر بازار جریان خوبی ندارد، و همپوشانی شمعها قابل توجه است، حدضرر ها را بدلیل نفوذ های کوچک در حد یک یا دو پیپ به حد ضرر، چند پیپ دورتر در نظر بگیرید.
  1. 2- ماهیت ورود های من بگونه ای است که، اگر معتبر باشند، به سرعت در جهت مورد نظرم حرکت خواهند کرد.
  2. 3- بنابراین برای حداقل کردن اندازه متوسط ضرر ، می توانم قبل از ثابت شدن حدضرر با توجه به قوانین حرکت قیمت و یا قوانین زمانی زیر از معامله خارج شوم:

الف- اگر حرکت قیمت نشان دهد که آرایش معامله دیگر معتبر نیست، قبل از حد ضرر از معامله خارج خواهم شد. این شامل هر نشانه ای از کند شدن قابل توجه قیمت، یا کاهش مومنتوم، یا نشانه هایی از برگشت قیمت است. اگر قیمت یک آرایش ورود دیگر را نشان دهد، من همیشه قادر خواهم بود که دوباره وارد شوم، ولی بهتر است که بیرون از بازار منتظر یک ورود مجدد معتبر باشم، به جای اینکه فقط امید داشته باشم که معامله جاری کار کند.

ب- در هرمرحله که نسبت به اعتبار سیگنال ورودم شک کردم از بازار خارج می شوم و دوباره برآورد می کنم، به جای اینکه منتظر باشم که حد ضرر فعال شود یا به هدف برسد.

ج- بعد از هر دوره زمانی معقولی که طی شود (سه شمع، اما انعطاف پذیر بسته به حرکت قیمت) و قیمت در آن به موقعیت سوددهی نرسد، من خروج یا تنگ کردن حد ضرر در صورتی که حرکت قیمت اجازه بدهد را در پیش می گیرم.

د- با معاملات برخلاف روند بسیار سخت گیرانه تر و با در نظر گرفتن خروج زود هنگام رفتار می کنم.

مدیریت خروج فعال

  1. 1- انتقال سریع حد ضرر به نقطه سر به سر به محض اینکه قیمت کاهشی را در مومنتوم نشان بدهد. اگر قیمت به آرامی به سمت سوددهی حرکت کند، در صورتی که قیمت اجازه تنگ کردن حد ضرر را به نقطه سر به سر را بدهد برای این کار اقدام کنید. هر دو این کارها ممکن است قبل از حرکت قیمت در جهت مورد انتظار باعث فعال شدن حد ضرر در یک اصلاح شود. اشکالی ندارد، آن را می پذیرم. وقتی از بازار خارج شده باشم می توانم آرایش ورود را مجددا بیطرفانه بررسی کنم، و اگر کارآمد باشد مجددا وارد شوم. و اگر دوباره وارد نشدم و قیمت بدون من به راه افتاد، برایم اهمیتی ندارد. من این موقعیت را از دست دادم ولی بیرون آمدن کار درستی بود. اصلاح می توانست در خلاف جهت ادامه پیدا کند و حد ضرر مرا با ضرر بیشتری فعال کند . من ریسکم را حداقل کردم. من خوب معامله گری کردم.

چند قسمتی ها :

  1. 1- برای درآمد مستمری که الزاماتش را ذکر کردیم، استراتژی خروج اولیه من هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده خواهد بود . در هر قسمت از معاملات چند قسمتی انعطاف بیشتری از خود نشان خواهیم داد.
  2. 2- قسمت اول همیشه با یک سطح برداشت سود کار خواهد کرد. موقعیت هدف بسته به برآورد من از حرکت قیمت انعطاف پذیر است، ولی معمولا سطح حمایت یا مقاومت بعدی اصلی یا جزئی خواهد بود.
  3. 3- قسمت دوم دو حالت زیر را خواهد داشت:

الف- در یک بازار روند دار آرام، این قسمت با یک حد ضرر تعقیبی مدیریت می شود، که فراتر از سویینگ بالا یا پایین قرار داده می شود. ممکن است با توجه به حد ضرر در حرکت قیمت چارچوب زمانی کوچکتر در حرکتی قوسی یا ناگهانی تنگتر شود تا قسمتی از آن سود اضافی را قفل یا تضمین کند.

ب- در یک بازار خنثی یا یک بازار متلاطم (چه رونددار باشد چه نباشد)، قسمت دوم با یک سطح هدف که معمولا سطح حمایت یا مقاومت بعدی است خارج می شود. فرض کنید بازار در 70% اوقات روند دار نیست. به این ترتیب این روش خروج پیش فرض خواهد بود. تعقیب حد ضرر تنها در صورتی که بازار بطور واضح در حالت آرام باشد استفاده می شود.

  1. 4- اگر قیمت قبل از رسیدن به هر یک از اهداف از حرکت ایستاد، قسمت اول می تواند در هر صورت خارج شود. به قسمت دوم باید فرصت بیشتری برای رسیدن به هدف داد یا در نقطه سر به سر خارج شد، یا اگر فکر کردیم که برتری از بین رفته است خارج شویم.

اخبار یا اعلام های اقتصادی

  1. قبل از هر خبر یا اعلام اقتصادی که انتظار ایجاد نوسان هست، می توانیم از بازار خارج شویم یا اگر در سود خوبی هستیم حد ضرر ها را تنگ کنیم. اگر احتمال حداکثر نوسان وجود دارد (به عنوان مثال در طی اعلامهای پرداخت غیرکشاورزی ماهانه NFPیا هر تصمیم نرخ مورد توجه)، پس هدف قسمت دوم از بازار از بین خواهد رفت.

در واقع همین طور است، خیلی ساده است ولی انعطاف لازم برای موارد احتیاطی تغییرات بر پایه درک من از جریان بازار را دارد.

برخی از موارد رفع مسوولیت که در مقاله دیگر ذکر کرده بودم را تکرار می کنم. این استراتژی خروج ساده من، برای خودم به طور موثری مفید بوده است . این الزاما مفیدترین یا سودده ترین روش نیست. در واقع آزمایشهای من نتایج بهتری از معاملات قسمت دوم نشان داد، به هر حال، این برای روانشناسی من که نیازمند سودهای منظم هر چند کوچک است، بهینه شده است. من آن را دوست دارم، برای من کار می کند. هیچ تضمینی نیست که برای روش معامله گری شما مناسب یا در واقع سودده باشد. به هر حال ، هر چند قسمتی که می خواهید بگیرید و ببینید که آیا با استراتژی شما سازگار است. عبارت کلیدی ” امتحان کردن” است. قبل از اینکه هر چیزی را به صورت زنده به کار بگیرید امتحان کنید.

انواع متعددی از روشهای چند قسمتی وجود دارد، روش را آنقدر تطبیق دهید که مناسب شود. و خود را محدود به خروج چند قسمتی هم نکنید. چرا ورود چند قسمتی که هر قسمت در قیمت متفاوتی باشد را امتحان نمی کنید؟

توصیه های حرفه ای ها

امیدوارم ارزش آن را درک کنید. می خواهم در پایان با به اشتراک گذاشتن دو نقل قول از کتاب ها یا وب سایتهای چهار معامله گر بزرگی که در شکل دادن به باور های من در باره مدیریت معامله و خروجها کمک شایانی کردند سپاسگزاری کنم.

لاری ویلیامز در “رازهای بلند مدت تا معاملات کوتاه مدت”:

  • بر اساس تحقیقاتم و آزمایشاتم سیستم باوری قدرتمند و سوددهی ساختم: باور دارم که معامله ای که اکنون در آن هستم یک بازنده خواهد بود … یک باخت بزرگ در آن هست.
  • هر ضرر بزرگی که در معامله گری کردم ( و بیشتر از حد مجاز سهم گرفتم) از این باور ناشی شده بود که معامله جاری ام یک برنده بزرگ است، پس قوانین بازی را رعایت نکردم. سیستم باورم را به این صورت تطبیق دادم ، که این معامله به احتمال زیاد یک بازنده خواهد بود و باید مطمئن باشی که مانند سد از خودت حفاظت می کنی.

از مقاله خوب مایک رید در وب سایت و از کتاب خوب “طمع را بخوانید”:

اهمیت استراتژی خروج 2

اهمیت استراتژی خروج 2

آیا بهتر است در هدف سود را برداشت کنیم یا اجازه دهیم سودها رشد کنند، و حد ضرر را پشت سر قیمت تعقیب کنیم.

در تلاش برای پاسخ به این سوالات به تعدادی از نمودارها نگاه می کنیم، معیار های ورود را انتخاب می کنیم و به دنبال انتخابهای ممکن برای خروج می گردیم.اهمیت استراتژی در معاملات اهمیت استراتژی در معاملات

و این چیزیست که کشف کردیم:

  • اول اینکه در هر مورد، سود یا ضرر معامله بیشتر نتیجه ای از حد ضرر انتخابی و روش خروج ماست و نه روش ورودمان. برای همان ورود، خروجهای متعددی وجود دارد که برخی سودده برخی سر به سر و برخی ضررده هستند.
  • و دوم اینکه، ما نمی توانیم بفهمیم که بهترین روش خروج برای یک معامله مشخص چیست، مگر اینکه نمودار کامل را ببینیم.

به بیان دیگر خروج بسیار مهمتر از ورود است. خروج تاثیر بیشتری روی تمام شدن معامله با سود یا ضرر دارد. ولی استراتژی خروج بدون نقص مشخصی که هرمعامله را بتوان با آن مدیریت کرد وجود ندارد. برخی اوقات بهترین نتیجه از تعقیب حد ضرر بدست می آید.

بنابراین یک معامله گر باید چه کار کند؟

در این قسمت از مقاله، برخی از اصول یا باور های شخصی ام را که در نقشه خروج اهمیت استراتژی در معاملات از معامله ار آنها استفاده می کنم به بحث می گذارم. در بخش سوم مقاله استراتژی های خروجم را به آزمون می گذاریم و توصیه هایی از نویسندگان و معامله گرانی که باورهای مرا درخصوص خروج شکل داده اند را به اشتراک می گذاریم.

مانند همیشه، یک کلمه از حرفهای من را باور نکنید. این ها چیزهایی هستند که براساس برخی از باورهای من از بازار برای من کار می کنند. بطور جدی توصیه می کنم که خودتان همه چیز را امتحان کنید. اگر آنچه برای من کار می کرد ناکامل یا متناقض با روش معاملاتی شما بود، ممکن است به صورت تکنیکی یا روانی برای شما کار نکند.

با همه اینها آنرا امتحان کنید. اما اشتباهات معامله گری خود را ثبت کنید و برای یادگیری دروستان آنها را مرور کنید، آنچه کار می کند را نگه دارید و آنچه را که کار نمی کند کنار بگذارید یا بهبود بخشید.

بحث کردن کافیست، به سراغ خروجها برویم.

باور شماره ۱ – قوانین ثابت کار نمی کنند.

حداقل آن قوانینی که من میدانم!

از برخی از ایمیلهایی که در هفته گذشته دریافت کردم این طور بر می آید که مردم انتظار داشته اند که جام مقدس قوانین خروج را معرفی کنم با چنین خطوطی:

  • اگر انحراف معیار ۱۴ دوره ای اندیکاتور برد واقع میانگین (Average True Range) یا همان ATR14 کمتر از دو سوم عدد π ضربدر ATR3 بود ، بنابراین حد ضرر را در 8 و در غیر این صورت در ATR2.5 قرار دهید. حالا معامله خود را تنظیم کنید و بروید.

از مردم عذر خواهی می کنم. این شیوه کار من نیست. و بسیار متاسفم اگر این موضوع شما را نا امید می کند. به هر حال آن آخرین قانون را امتحان کنید، ولی با آن معامله گری نکنید چرا که همین الان درستش کردم. در واقع من هیچ قانون بیطرفی که شما را مطمئن کند که بهترین روش خروج را انتخاب کرده اید سراغ ندارم. همانطور که در قسمت اول کشف کردیم، شما نمی توانید بفهمید چه خروجی بهترین عملکرد را برای شما دارد، مگر اینکه معامله به تاریخ پیوسته باشد. خبر خوب اینکه شما به هیچ قانونی شبیه به این نیاز ندارید.

باور شماره ۲ – شما هرگز نمی توانید استراتژی خروجتان را بی نقص کنید.

مرجع این نکته لاری کنرز از نویسندگان کتاب زرنگهای خیابان (‘Street Smarts’) به همراه لیندا برادفورد است. در آن کتاب از دوست بازنشسته ای یاد می کند که در معاملات آتی ۱00 میلیون دلار بدست آورده بود و بزرگترین ضعفش را عدم تسلط در استراتژی خروجش می دانست.

اگر شما در استرتژی خروجتان متخصص نشده اید نگران نباشید ، شما در گروه خوبی هستید.

من هم در استراتژی خروجم همین طورم و گرچه هنوز ۱۰۰ میلیون دلار ندارم، با نقص خروجهایم مشکلی ندارم.

شما باید این ناقص بودن را بپذیرید. شما باید بپذیرید که نتایجتان از ایده آل ضعیفتر است. وقتی که برای احتیاط گذشته را امتحان می کنید و به نمودار نگاه می کنید و می گویید : “من از آن در این نقطه مینیمم در ناحیه مقاومت خارج می شدم “، و یا ” در آن معامله حد ضرر را تعقیب می کردم”. بپذیرید که شاید آن کارها را نمی کردید. نتایج زنده شما به خوبی زمانی که به نمودار کامل نگاه می کنید نیست. ولی اشکالی هم ندارد.

باور شماره ۳ – آسیب واقعی روانی است، مالی نیست.

آسیب واقعی ایجاد شده از یک ضرر بزرگ الزاما آسیب مالی نیست در مقابل آسیبی روانی است. نگه داشتن ضرری که حد ضرر را رد کرده است، چاله روانی عمیقی ایجاد می کند که بیرون آمدن از آن بسیار مشکل است.

آسیب واقعی خروج از یک معامله با سود کم و سپس تماشای پرواز آن بدون شما و اینکه می توانست معامله زندگی شما باشد آسیبی مالی نیست. آخرین معامله هزینه پولی زیادی برای شما نداشت ولی در عوض آسیب واقعی روانی است.

ما انسان هستیم، بنا براین خطاهای منفرد معامله رخ خواهد داد. بدترین اشتباه آن است که اجازه دهیم پول بیچاره یا مدیریت ریسک فراتر از آن یک معامله سرمایه شما را از بین ببرد و شما را در یک ضرر فرو ببرد. آسیب روانی در این حالت خردکننده است، و همان است که بسیاری از معامله گران تازه کار را از بازی بیرون می اندازد.

باور شماره ۴ – استراتژی خروج شما باید طوری طراحی شده باشد که با روانشناسی معامله گری شما همخوان باشد.

به نظر من این شاید مهمترین قسمت اهمیت استراتژی در معاملات در خروج باشد. اگر هیچ کدام از بقیه را جدی نگرفتید ، حداقل این یکی را نظر بگیرید تا ببینید چه ارتباطی با معامله گری تان دارد.

از انجا که آسیب واقعی روانی است، فکر می کنم باید استراتژی خروج خودتان را طراحی کنید تا با روانشناسی معامله گری تان بیشترین سازگاری را داشته باشد. این به معنا نیست که الزاما بیشترین سودها را هم ایجاد کند.

برای بیشترین سودها آن را بهینه نکنید. در عوض طوری آن را بهینه کنید که مطمئن شوید با روانشناسی معاملاتی تان سازگار است.

آیا از اینکه حرکات بزرگ را از دست بدهید بیشتر از هر چیز نفرت دارید؟ پس احتمالا باید حد ضرر های وسیعتری را در نظر بگیرید تا مطمئن شوید قبل از حرکت حد ضررتان فعال نمی شود و از شکلهایی از حد ضرر تعقیبی استفاده کنید تا مطمئن شوید که برای همه حرکت در بازار باقی می مانید. البته این حد ضرر وسیعتر، به قیمت کاهش میزان برنده خواهد بود.

آیا از اینکه یک معامله سودده به ضرر برود نفرت دارید؟ پس شما باید استراتژی خروجی برای خودتان طراحی کنید که شامل حرکت سریع حد ضرر به نقطه سر به سر یا سود کم باشد. البته هزینه این کار فعال شدن حد ضرر در هر اصلاح و از دست دادن حرکت اصلی خواهد بود.

مثالی را در قسمت سوم این مجموعه مقالات خواهید دید که نشان می دهد چگونه استراتژی خروج من برای روانشناسی معامله گری ام طراحی شده است.

باور شماره ۵ – یک دفاع خوب بهتر از یک حمله خوب است.

هدف شما اطمینان از این است که بازار نتواند شما را از بازی خارج کند. شما باید قبل از هر کار دیگر اول مطمئن شوید که برای روز بعدی در بازار باقی خواهید ماند.

پنج نتیجه ممکن برای هر معامله اینها هستند:

  • برد بزرگ
  • برد کوچک
  • سر به سر
  • باخت کوچک
  • باخت بزرگ

تردید طبیعت بازار است. مهم نیست که چقدر از تحلیلتان مطمئن هستید، شما هنوز با احتمالات کار می کنید، و هنوز با ضرر مواجه اید.

به عنوان معامله گر چه چیزی را کنترل می کنید؟

شما کنترل محدودی روی سودها دارید. بله ، اگر بازار یک حرکت سودده انجام دهد آنگاه استراتژی خروج میزان سودتان را مشخص می کند و شما میزان حرکتی که بازار در اختیارتان قرارداده است را کنترل نمی کنید. شما باید آنچه را که بازار پیش روی شما گذاشته است را بپذیرید، و فقط سعی کنید سهم خودتان را از حرکت بگیرید. شما کنترل محدودی روی سودها دارید.

میزان ضرری که می کنید نیز کاملا تحت کنترل شماست. اگر شما با یک ضرر بزرگ به کار خاتمه داده اید، این به این خاطر است که در ضرر کوچک خارج نشده اید.

ضررهای بزرگ تر همان چیزی است که شما را از بازی خارج خواهد کرد. اگر مطمئنید که هرگز ضرر بزرگتری را تحمل نخواهید کرد، آنگاه تعداد زیادی سود کوچک، تعداد زیادی ضرر کوچک، تعداد زیادی معامله سر به سر ، و تعدادی برد بزرگ خواهید داشت، ولی شما نباید یک ضرر بزرگ را تحمل کنید و با این کار احتمال یک روز دیگر باقی ماندن در بازار را افزایش خواهید داد. ما ریسک را کنترل می کنیم تا مطمئن شویم که ضرر بزرگی را متحمل نمی شویم.

باور شماره ۶ – روشهای خروج مختلف در حالتهای مختلف بازار نتایج بهتری خواهد داد.

در یک بازار خنثای متلاطم، برداشت سود در هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده در طول زمان نتایج بهتری را نسبت به تعقیب کردن حد ضرر خواهد داشت.

در بازار روند دار آرام با آنچه من آنرا جریان خوب می نامم، یک حدضرر تعقیبی به طور کلی نتایجی بهتر از برداشت سودها بدست می دهد.

فکر می کنم در یک بازار روند دار ، که روند ها بسیار فراراند و حرکات قیمت متلاطم دارند، باز هم برداشت سود در هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده در هر یک از سوینگها در طی زمان نتایجی بهتر از تعقیب حد ضرر ها ایجاد می کند.

بنابراین ، بازار شما چگونه حرکت می اهمیت استراتژی در معاملات کند؟ جواب این سوال دوره معامله گری و مدیریت خروج شما را تعیین می کند. و اینکه آیا هنوز با احتیاجات روانی شما که قبلتر بحث کردیم متناسب است؟

باور شماره ۷ – تعیین محل حد ضرر معامله ای بین درصد برد و نسبت متوسط برد به متوسط باخت است.

این موضوع را در روانشناسی به طور مختصر مورد بحث قرار دادیم.

وقتی از مدیریت حد ضرر برای افزایش درصد بردتان استفاده می کنید، معمولا به قیمت کوچکتر شدن متوسط نسبت برد به باخت تمام می شود ، به این صورت که متوسط بردها کاهش می یابد یا متوسط باخت ها افزایش می یابد.

به عنوان مثال، وسیع کردن حد ضرر اولیه درصد معاملات برنده را با دادن فضای بیشتر برای حرکت به سمت سود بدون اینکه حد ضرر فعال شود، افزایش می دهد. ولی این به هزینه افزایش متوسط باخت در مواقعی است که حد ضررتان فعال می شود. و وقتی از مدیریت حد ضرر برای افزایش نسبت سود به ضرر استفاده می کنید، این به قیمت در صد کوچکتر معاملات برنده تمام می شود.

به عنوان مثال تنگ کردن حد ضرر اولیه باعث کوچکتر شدن اندازه معاملات بازنده می شود، و ممکن است متوسط نسبت برد به باخت را افزایش دهد. در این صورت، درصد بردهای شما نیز کاهش خواهد یافت، چرا که الان حد ضررتان بیشتر فعال می شود.

همین اتفاق در مورد هدفها نیز می افتد. برای مردم عادی است که توصیه هایی در خصوص معامله گری ارائه کنند که شما باید حد ضررتان را ابتدا تنظیم کنید و سپس یک هدف سود مشخص کنید که به اندازه دو یا سه برابر میزان ریسکتان باشد. با افزایش ۲ یا سه برابری اندازه متوسط بردها به باختها به این شکل، خود به خود درصد بردها را کاهش خواهید داد. این غیر قابل اجتناب است.

این موضوع ما را دوباره به روانشناسی برمی گرداند. با چه چیزی راحت تر هستید؟ با درصد پایین معاملات برنده ولی با سودهای بالا در موقع برنده شدن راحت تر هستید؟ ، یا با درصد بالای معاملات برنده با سودهای کوچک در هر معامله خوشحال می شوید؟

من می دانم. شما تعداد بالای معاملات برنده با میزان برد بالا را می خواهید. خیال پردازی کنید، چرا که این اتفاق نمی افتد.

باور شماره ۸ – حد ضرر اولیه باید در جایی قرار داده شود که نشان دهد تحلیل یا زمان بندی شما غلط بوده است.

حد ضررهایتان را تا می توانید تنگ نگه دارید، ولی مطمئن شوید که فراتر از نویز بازار هستند. اگر تحلیل شما درست باشد، قیمت هرگز به حد ضرر نمی رسد.

به این ترتیب، تنظیم حد ضرر بر پایه حرکت قیمت، تنها بر اساس میزان دلاری که می خواهید از دست بدهید نیست. اگر حرکت قیمت به ریسک دلاری زیادی نیاز داشته باشد، آنگاه اندازه معامله تان را کوچک کنید تا ریسک را کاهش داده باشید، و یا از خیر این معامله بگذرید.

باور شماره ۹ – وقتی برتری از بین رفت، خارج شوید.

لازم نیست آنقدر معامله تان را نگه دارید تا حد ضرر فعال شود. هیچ کس شما را مجبور به ماندن در بازار نمی کند. اگر قیمت پس از ورود طبق انتظار شما حرکت نکرد ، خارج شوید. شما می توانید وقتی آرایش معاملاتی یا تریگر دیگری ایجاد شد دوباره وارد شوید.

در واقع این راه خوبی برای افزایش نسبت برد به باخت است، به این صورت که اندازه متوسط برد را افزایش نمی دهید بلکه اندازه متوسط باخت را کاهش می دهید.

بسیاری از مردم معاملات کمتر از نسبت برد به باخت 2:1 را نمی گیرند. من همیشه 1:1 را می پذیرم، چرا که هدفم این است که نگذارم حد ضرر معامله فعال شود. وقتی قیمت نشان دهد که برتری از بین رفته است، من از معامله خارج شده ام. پس متوسط ضرر من کمتر از یک خواهد شد.

کمی تامل می کنم تا این نکته را خوب درک کنید، و در قسمت سوم نیز روشم در مدیریت حد ضرر در معامله گری میان روزی را مرور می کنیم، و سپس به توصیه های مهم سایر معامله گران و معلمهای معامله گری که از قواعد پیوتی استفاده می کنند، نگاهی می اندازیم. این توصیه ها باورهای خروج من را شکل داده اند.

اهمیت استراتژی برای من

استراتژی مجموعه قوانین وارداتی نیست که کسی برایتان دیکته کند و شما کورکورانه پیروی کنید. بلکه استراتژی پاسخ شما به این سوال است: چگونه معامله گر بهتری شوم. رابطه ی من با استراتژیم به گونه ای است که نمی دانم من او را ساخته و نوشته ام یا او مرا. کلمه ی مقدس استراتژی برای من وزنی همسنگ با دین دارد. گویی قرار است خودم برای خودم مکتب و آیین زندگی نازل کنم.

اهمیت استراتژی برای من

رابطه ی ما با استراتژیمان به گونه ای است که نمی دانم من او را ساخته و نوشته ام یا او مرا. کلمه ی مقدس استراتژی برای من وزنی همسنگ با دین دارد. گویی قرار است خودم برای خودم مکتب و آیین زندگی نازل کنم.

استراتژی مجموعه ای قوانین خشک و بزدلانه معاملاتی مثل رعایت وزن سهم ها در سبد سهام نیست. استراتژ ی معاملاتی حتی در مورد ساعت خواب، افرادی که باید ببینیم و نبینیم، تلفن هایی که باید جواب بدهیم و ندهیم، کتاب هایی که باید بخوانیم، چیزهایی که باید یاد بگیرم و حتی در مورد موسیقی که باید گوش دهیم، حرف می زند.

استراتژی مجموعه قوانین وارداتی نیست که کسی برایتان دیکته کند و شما کورکورانه پیروی کنید. بلکه استراتژی پاسخ شما به این سوال است: چگونه معامله گر بهتری شوم. در واقع استراتژ ی نقشه ی راه بین شما ” الان” و شما در ” آینده” است. “متعهد ماندن به استراتژی” قطعا عبارت غلطی است زیرا، استراتژی آیینه ای از شخصیت خودتان است.استراتژی چیزی است که باعث می شود از زندگی حرفه ای خود لذت ببرید.اهمیت استراتژی در معاملات

استراتژی تنها یک سپر تدافعی دربرابر حوادث دائمی بیرونی نیست. استراتژی یعنی فهم حوادث بیرونی و در شرایط حال و واکنش مناسب نشان دادن به آنها. استراتژ ی یعنی رقص با ریتم تغییرات. کارکرد استراتژی در ساعات کاری بورس نیست بلکه تمام ٢۴ ساعت را در بر می گیرد.

کلمه فرهنگ را بقدری بخوردمان دادن که تبدیل به کلیشه ای بی معنا شده است ولی، به معنای کلمه استراتژی مقوله ای فرهنگی اهمیت استراتژی در معاملات است. یعنی اینکه چگونه کودکی خود را سپری کردید، اینکه اجداد شما چگونه گذران عمر و تحصیل مال کرده اند، اینکه فرزند چندم خانواده اید و از چه شهری هستید، بر استراتژی شما تاثیر گذار است.

اینکه چقدر معتقدید سرنوشت تان دست خودتان است یا اینکه چقدر از اعماق وجودتان باور دارید می توانید بهتر شوید، بر استراتژ ی شما موثر است. استراتژ ی فقط تشکیل پورتفوی نیست. استراتژی برنامه ی مدون برای عالی شدن است. برنامه ای که هر چند وقت یکبار باز نگری می شود.


استراتژ ی موضوعی مافوق سوال سخیف ” چی بخرم؟” است. استراتژ ی یعنی لذت بردن از بازار لذت بردن از تک تک ثانیه هایی که صرف جنگ برای بهتر شدن می شود. نیازی نیست ساعت ها در غار تنهایی سلوک کنید تا استراتژ ی بنویسید. او همین لحظه وجود دارد. شکل گرفته است. احتمالا چند ضربه ای چکش هم خورده است. کافی است توجه کنید. اندکی بهش فکر کنید و خیلی ساده با خود بیاندیشید که دقیقا در این لحظه چه کنم که اندکی بهتر شوم.

امام علی می گوید: ” خود شناسی، خدا شناسی است”

خودتان رو بشناسید. از خودتان لذت ببرید. خودتان را تشویق کنید و بجای فقط فکر کردن به پول از دائم بهتر شدن لذت ببرید. باور کنید این لذت، لذیذ تر از کسب سود های شانسی است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.