شناسائی و اکتشاف عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش های فنی و حرفه ای: مطالعه ای با رویکرد آمیخته
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای انجام شد. روش پژوهش از نوع آمیخته با رویکرد اکتشافی متوالی بود. بخش کیفی مبتنی بر نظریه برخاسته از دادهها (طرح نظاممند) بود. در این بخش از پژوهش 18 نفر بهعنوان مشارکتکننده بهصورت هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری جهت مصاحبه نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. در بخش کمّی، جامعه آماری شامل کلیه مدیران، کارشناسان و مربیان دورههای آموزش غیررسمی وابسته به سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور در استانهای کردستان، کرمانشاه و همدان بودند که تعداد آنها 1268 نفر و با استفاده از فرمول کوکران 297 نفر آنها از طریق روش نمونهگیری در دسترس بهعنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها در بخش کمّی از یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ (0.94) محاسبه و روایی سازه آن از طریق تحلیل عاملی تأیید شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بهترتیب اهمیت سه عامل کلی مدیریتی، آموزشی و شایستگیهای حرفهای مربیان که در مجموع از شانزده مؤلفه تشکیل شدهاند، جزء عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای محسوب میشوند. نتایج حاصل از این پژوهش میتواند بهعنوان یک چارچوب در فرایند برنامهریزی آموزشی سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور مورد استفاده قرار گیرد.
کلیدواژهها
- آموزش فنی و حرفهای
- کیفیتبخشی آموزش
- رویکرد آمیخته
- شایستگیهای حرفهای مربیان
20.1001.1.24765686.1397.6.3.2.7
اصل مقاله
مقدمه و بیان مسئله
جامعه در حال ورود به عصری است که در آن آینده اساساً بهوسیله توانایی افراد در استفاده عاقلانه از دانش، بهعنوان یک منبع گرانبهای جهانی که شامل فناوری و سرمایه فکری انسانی است، تعیین میشود. اقتصاد مبتنی بر دانش اهمیت زیادی برای اشاعه و استفاده از دانش و اطلاعات و همچنین ایجاد آن قائل است (Psarras, 2006). اقتصاد دانشبنیان، نظامی اقتصادی است که در آن استفاده از ظرفیتهای دانشی (در معنای خاص خود) بازیگران مختلف اقتصادی (افراد، بنگاهها، دولت و تعاملات بین آنها) در بخشها، بنگاهها و مناطق مختلف برای بالا بردن بهرهوری فعالیتهای اقتصادی از طریق نوآوریهای فرایند و محصول/ خدمت به نحوی کارا صورت میپذیرد (Maravi, 2014). همچنین از دیدگاه بانک جهانی اقتصاد دانشبنیان شامل چهار محور عمده: زیرساختهای نهادی و اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات، نظام ملی نوآوری و نیروی انسانی ماهر و آموزشدیده است (Sozachi, 2014). در این اقتصاد جدید، افراد و کارخانهها نسبت به نگهداری و ارتقاء سرمایه دانشی خود متعهد میشوند تا با نوآوری و توانایی یادگیری تطابق و تغییر، به یک شایستگی اساسی جهت بقاء دست یابند (Psarras, 2006). همچنین دانش و اطلاعات بهعنوان اولین و بهرهورترین منبع ایجاد ثروت مدنظر قرار میگیرد، بنابراین با منابع سنتی استفادهشده درگذشته، مانند سرمایه و انرژی و پیشتر از اینها مانند سرمایه و نیروی کار جایگزین شده است (Veselá and Klimová, 2014). اقتصاد دانش نیازمند مجموعهای از مهارتهای جدید است که نسبت به مجموعه مهارتهای موردنیاز اقتصاد صنعتی متفاوت است. امروزه کار نیازمند افزایش مقدار آموزش و کارآموزی است و همچنین شامل مهارتهایی مانند خلاقیت، حل مسئله و رهبری است (Schwarz and Kay, 2006). جهت موفقیت در اقتصاد مبتنی بر دانش، آموزش و مهارتآموزی از عناصر بسیار مهم جهت دستیابی به لبه رقابتپذیری است (Mihm-Herold, 2010). همچنین قدرت رقابتپذیری یک کشور به نیروی کار بامهارت و توانایی پرورش نوآوری از طریق کارآفرینی بستگی دارد (Yayilgan et al., 2015) درمجموع آنچه در نگاه به اقتصاد دانشبنیان باید موردتوجه قرار گیرد، یادگیری و نوآوری بر پایه ارتقای دانش ضمنی و مهارت است و نه صرفاً تمرکز بر فناوریهای پیشرفته و برتر، سرمایهگذاری بر دانش در تمام بخشهای اقتصادی کشورها انجام میگیرد و به صنایع پیشرفته و صرفاً از طریق تحقیق و توسعه محدود نمیشود (Sozachi, 2014).
در این راستا آموزش فنی و حرفهای سهم مهمی در قدرت رقابتپذیری و رفاه در جهان مبتنی اقتصاد دانش به عهده دارد و باید بهعنوان یک کلید اصلی جهت کاهش فقر، ارتقاء صلح، حفظ محیطزیست، بهبود کیفیت زندگی برای همه و کمک برای دستیابی به توسعه پایدار عمل نماید (Marop P.T.M and Chakroun.B and Holmes k, 2015) چالش عمده آموزشهای فنی و حرفهای برآورده کردن نیازهای مهارتی در حال تغییر افراد و دنیای کار است(Hermo and kristofiakova and Mistina, 2015). همچنین قابلذکر است که حرفههای مادامالعمر در حال ناپدید شدن هستند. شایستگیهایی که فقط بر یک موقعیت خاص تمرکز میکنند بهسرعت منسوخ و بدون استفاده میشوند. بنابراین کل کشورهای توسعهیافته در حال تلاش برای یافتن، تعریف کردن و توسعه شایستگیهایی هستند که در اکثر حرفهها مفید و کاربردی باشند، بهطوریکه افراد را برای انجام موفقیتآمیز دامنهای از موقعیتهای شغلی مختلف آماده نموده و توانایی حل مشکلات پیشبینینشده را داشته باشند تا بتوانند خود را با تغییرات محیط کار و زندگی اجتماعی سازگار نمایند (Hermo and kristofiakova and Mistina, 2015). مهارتهای موردنیاز قرن بیست و یکم در عصر اقتصاد دانشبنیان که در سیستم آموزش سنتی مفقوده میباشند شامل مواردی همچون، خلاقیت جهت توسعه و به دست آوردن مزیت رقابتی (Florida, 2003)، نوآوری (OECD, 2013) شایستگیهای فنی و مهارتهای نرم شامل رهبری، کار تیمی و شایستگیهای اثربخش خودتنظیمی[1]( Hasanefendic, S., Heitor, M. and Horta, H, 2016). تفکر کارآفرینانه (Boahin, 2018 Bridges, 2008, Taylor, Johnson, Hoke, Doron, Pennock, and Clinton,2011 Kourilsky and Walstad,2003,). توانایی کار کردن با افراد در زمینههای متنوع و قابلیت تطبیق با تغییرات سریع محیطی است (Bridges,2008). همچنین (Wagner, 2014) به نقل از Puccio,Sebastian هفت مهارت کلیدی مهم که کارآموزان جهت موفقیت و حل مسائل و چالشهای قرن 21 باید داشته باشند را شامل تفکر خلاق و حل مسئله، رهبری و همکاری، چابکی و قابلیت انطباقپذیری، ابتکار و کارآفرینی، ارتباطات نوشتاری و شفاهی کارا، دسترسی و تحلیل اطلاعات و کنجکاوی و تخیل پردازی بیان کرده است. همچنین توسعه سریع فناوری بهطور فراوانی تقاضا برای کارکنان آموزشدیده و بامهارت را افزایش داده است (Falk and Seim, 2001). بنابراین ارتباط تکمیلی بین فناوری اطلاعات و سرمایه انسانی ممکن است که عامل مهمی در جهت توضیح تغییر جهت به سمت نیروی کار، مهارتیافته باشد. رشد دائمی فناوری و جهانیشدن گفتمان جدیدی را به توسعه برنامه درسی؛ بهعنوان پلی جهت ارتباط بین برنامه درسی با آموزش و ارزیابی و دنیای کار معرفی کرده است. در ارتباط با عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای، مطالعات چندی صورت گرفته است؛ که بهاختصار به ذکر چند نمونه اشاره میشود: سلیمی (Salami, 2014) به عدمموفقیت آموزشهای فنی و حرفهای در ایجاد مشاغل، نامناسب بودن آموزشها و ارتباط ضعیف آن با بازار کار اشارهکرده و بازنگری جدی در برنامههای آموزشی، توجه به کیفیت آموزشها و بهروزرسانی تجهیزات آموزشی را پیشنهاد کرده است.
سلیمی (Salami, 2012)، گزارش کرده است که آموزشهای فنی و حرفهای درزمینة سیاستهای پیشنهادی شامل: خطمشیها، برنامهریزی و مدیریت، ابعاد فنی و حرفهای آموزش عمومی، آموزش فنی و حرفهای بهمنزله آماده شدن برای حوزه کار و اشتغال، آموزش فنی و حرفهای بهعنوان یادگیری مداوم، مکانیسم راهنمایی و مشاوره، فرایند یادگیری، کارکنان و اعضای آموزشی مؤسسات فنی و حرفهای در وضعیت نسبتاً مطلوبی است، امّا در زمینة تعریف و دامنه آموزش فنی و حرفهای، سیستم آموزش فنی و حرفهای: اهداف و مقاصد، محتوای برنامههای کارآموزی، کادر مدیریتی و نظارتی در برنامههای آموزش فنی و حرفهای، همکاریهای بینالمللی، نامطلوب برآورد شده است.
حسینی، صدری و مطور (Hosaini, Sadri and Motavar, 2012) گزارش کردهاند که در شرایط فعلی ارتباطی بین آموزشهای رسمی فنی و حرفهای و بازار کار وجود ندارد. معصومی و کاوند (Masoumi and Kavandi, 2012)، گزارش کردهاند که در بین هنرجویان فنی و حرفهای بین آنهایی که دوره آموزش کارآفرینی را گذراندهاند با آنهایی که این دورهها را نگذراندهاند تفاوت معنیداری و جود ندارد. عبداللهی (Abdolahi, 2016) گزارش کرده است که در حال حاضر کار اثربخشی بهمنظور برقراری ارتباط بین آموزشهای فنی و حرفهای و بازار کار وجود ندارد و ضرورت بازنگری در روشهای نیازسنجی آموزشی و استاندارهای مهارتی، توسعه فرهنگ کار، تأکید بر جنبههای عملی و مهارتی در آموزشها در مقایسه با آموزشهای نظری، الزام دستگاههای دولتی و نیز بخش صنعت به همکاری واقعی با بخش آموزشهای فنی و حرفهای، توسعه آموزشهای فنی و حرفهای در چهارچوب برنامه کلان توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و نیز پرهیز از توسعه کمی آموزشهای فنی و حرفهای را بهعنوان راهکارهای عملی ارتباط اثربخش آموزشهای فنی و حرفهای با نیاز بازار کار را پیشنهاد کرده است. صالحی عمران (Salehi Emran, 2014) آسیبها را در سه حیطه ساختاری، رفتاری و محتوایی و محیطی و زمینهای موردبررسی قرار داده است که مهمترین آسیبها در بعد ساختاری شامل نبود یک سیاستگذار کلان نیروی انسانی در کشور و عدم هماهنگی نهادهای مختلف ارائهکننده خدمات آموزش مهارتی در جامعه، در بعد رفتاری و محتوایی هم مهمترین آسیبها شامل عدم دسترسی کافی به اطلاعات بازار کار و عدم بهرهمندی نظام آموزش مهارت از منابع انسانی مناسب این نظام شناختهشده است و در بعد محیطی و زمینهای، عوامل دخالت قدرت سیاسیون در توسعه کمی آموزشهای مهارتی و تقاضامحور نبودن آموزشهای مهارتی، چالش اصلی آموزشهای مهارتی است. از نگاه خبرگان آموزش فنی و حرفهای کشور مهمترین آسیب نظام آموزش مهارتی کشور مربوط به بعد ساختاری و پسازآن ابعاد رفتاری و محتوایی قلمداد شدهاند. عزیزی و علیخانی (Azizi and Ali Khani, 2013) چالشهای آموزش فنی و حرفهای ایران را در پنج طبقه شامل مسائل بینالمللی، فناوری، برابری، نیروی انسانی و بخش خصوصی بیان کردهاند. عزیزی و نصیری (Azizi and Nasiri, 2014) مشکلات و چالشهای سازمان آموزش فنی و حرفهای در راستای تبدیلشدن به یک سازمان کارآفرین را شامل: عوامل ساختاری سازمان (سیستم متمرکز، ارتباط از بالا به پایین، فرهنگسازمانی نامناسب)، سیستمهای مدیریت منابع انسانی (گزینش و استخدام افراد، آموزش و توسعه نیروی انسانی) رفتار رهبری (سبک رهبری سلطهطلبانه، فاصله زیاد قدرت)، روابط انسانی در سازمان و گروههای غیررسمی، تقابل اهداف سازمان و نیازهای جامعه، دستگاههای نظارتی (نامناسب بودن سیستم پاداش و تنبیه) بیان کردهاند و همچنین راهکارهای، گزینش مناسب و ارتقای افراد شایسته و اهتمام سازمان بر شایستهسالاری، ترویج فرهنگ تشریک دانش و یا تشکیل گروهها و تیمهای کاری در جهت رفع مشکلات کاری و سازمانی، ایجاد تغییرات در سیستم پاداش و تشویق و سیستم دریافت ایده و پیشنهادهای کارکنان، توجه به نیازهای محیطی و درک تغییرات محیطی، تأکید بر اهمیت آموزش کارآفرینی در فرایند توسعه حرفهای مربیان مراکز و ارائه حمایتهای سازمانی و آموزشی بیشتر به معلمان و مربیانی که در آموزش کارآفرینی درگیر هستند را جهت تقویت بعد کارآفرینی در سازمان آموزش فنی و حرفهای پیشنهاد کردهاند. خورشیدی و فرخی (Khorshidi and Farikhi, 2012) شایستگیهای عام مهارت آموختگان مراکز آموزش فنی و حرفهای را بهترتیب اهمیت و اولویت شامل، شایستگیهای محیط کار، شایستگیهای دانش کسبوکار، شایستگیهای فردی و شایستگیهای تحصیلی ذکر کردهاند. زارعی محمودآبادی (Zarei Mahmood Abadi, 2016) جهت حفظ چابکی و افزایش بهرهوری سازمان آموزش فنی و حرفهای، حذف فرایندها و دستورالعملهای زائد، بهبود فرایندها و اصلاح رویهها همسو با برنامههای الکترونیکی، فناوری اطلاعات و اتوماسیون، ایجاد درگاه الکترونیکی استاندارد با ویژگیهای مناسب، جهت ایجاد جریان روان و مطمئن اطلاعات با ویژگیهای اطمینان، سرعت، سهولتپذیری و یکپارچگی، بازنگری و اصلاح ساختار سازمانی و تأکید بر سادهسازی، برونسپاری در بخش آموزش از طریق اصلاح پستهای سازمانی، کاهش استخدام رسمی در بخش آموزش، افزایش برونسپاری در بخش آموزش، واگذاری امور به بخش غیردولتی و ارائه آموزشهای سفارش محور را پیشنهاد داده است.
بههرحال اگرچه برخی پژوهشها به سازههای پیرامون آموزشهای فنی و حرفهای پرداختهاند، اما واضح است که شواهد تجربی در این حوزه همچنان معدود است و پژوهشهای بیشتری لازم است تا درک درست، عمیق و جامعی از عوامل مؤثر بر ارتقاء کیفیت در آموزشهای فنی و حرفهای به دست آید. پژوهشهایی که مبتنی بر بافت هر سازمان و هر منطقه بوده و بر اساس آن بتوان درنهایت به راهکارهایی عملیاتی جهت بهبود کیفیت آموزشها دستیافت. با این رویکرد هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای بوده است که سؤالات زیر مطرح و موردبررسی قرار گرفت:
1) عوامل تأثیرگذار بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای کدماند؟
2) سهم هر عامل در تبیین میزان واریانس سازه عوامل مؤثر بر کیفیت به چه میزان است؟
روششناسی پژوهش
در این پژوهش بهمنظور بررسی عوامل مؤثر بر ارتقاء کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای از روش پژوهش آمیخته[2] از نوع اکتشافی متوالی[3] بهعنوان راهبرد پژوهش استفادهشده است؛ به این معنی که مرحلهی نخست آن از رویکردی کیفی و مرحله دوم آن از رویکرد کمّی عوامل مؤثر در تشکیل بازار تبعیت میکند (Creswell and Clark,2017).
بخش کیفی پژوهش: استراتژی تحقیق در مرحله کیفی براساس رویکرد گرندد تئوری است که یکی از انواع روشهای تحقیق کیفی است و هدف اصلی آن بیان فرایندهای اجتماعی و پرورش تئوری است، این شیوه برای تبیین فرایند پدیدهها در بستر اجتماعی آنها مورداستفاده قرار میگیرد و روشی در جهت تعمیم نتایج حاصل از یک مشاهده خاص به نظریهای جامعتر است (Byrne, 2001). پژوهشگر با انتخاب مسئله و تدوین یک یا چند سؤال باز گستره پژوهش خود را آغاز و با استفاده از روش نمونهگیری نظری[4] و با حساسیت نظری[5] از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته به تحلیل و گردآوری همزمان دادهها مبادرت نموده است. در فرایند تحلیل دادهها با کدگذاری نکات کلیدی و استنتاج مفاهیم، با عنایت به تطبیق پیوسته مقولهها را استخراج و سرانجام با برقراری ارتباط بین همه عناصر استخراجشده به تکوین نظریه پرداختهشده است. جامعه آماری این بخش از پژوهش متشکل از مدیران، متخصصان، نخبگان علمی، صاحبنظران آموزشهای فنی و حرفهای کشور و همچنین مجریان آموزش فنی و حرفهای شامل: رؤسا، معاونین، مدیران، مربیان و کارشناسان در سال 97-1396 و در استانهای کردستان، کرمانشاه و همدان بوده است.
در مرحله بعد نمونه آماری متناسب با جامعه پژوهش و با توجه به تنوع دیدگاهها، 5 نفر از اعضای هیئتعلمی فعال درزمینة آموزشهای فنی و حرفهای،3 نفر از مدیران با سطح تحصیلات و تجربه کافی بخش صنایع و همچنین 10 از نفر مدیران و کارشناسان خبره و باسابقه در سازمان آموزش فنی و حرفهای با استفاده از شیوه نمونهگیری هدفمند[6] انتخاب شدند. مصاحبهها با توجه به سطح اشباع نظری[7]، تا 18 نفر انجام شد. در مورد فرایند تحلیل دادهها در بخش کیفی باید گفت که ابتدا با تفکیک متن مصاحبه به عناصر دارای پیام در داخل خطوط یا پاراگراف تلاش شد و با استفاده از کدگذاری باز[8] مفاهیم استخراج شدند و مرحله بعدی با استفاده از کدگذاری محوری[9]، مفاهیم در قالب مقولههای بزرگتری قرار گرفتند و سعی شد که مقولات در قالب دستههای بزرگ مفهومی با استفاده از کدگذاری انتخابی[10] طبقهبندی گردند. همچنین لازم به ذکر است که کدهای باز اولیه بسیار زیاد بودند ولی بعد از هر مرحله طبقهبندی و بررسی دادهها مفاهیم تکراری حذف و مفاهیم مشابه در هم ادغام شدند. یک نمونه از فرایند کدگذاری بر اساس بخشی از یک مصاحبه در نمودار (1) به شرح ذیل است:
نقل قول یک عضو هیئت علمی دانشگاه و صاحبنظر در زمینه آموزشهای فنی و حرفهای:
تعداد زیادی از مربیان مهندس هستند اما هرکس مهندس شد الزاما مربی خوبی نیست. همچنانکه هرکس علم داشت مدرس و معلم خوبی نمی شود. یک سری الزامات مهارتی در حوزه دانش عمومی، دانش پداگوژیک، دانش فناوری و دقیقا در حوزه عام آموزش و تربیت و تدریس ضروری است که اکثر مربیان ما فاقد این ویژگیها هستند. بنابراین عدم مهارت مربیان در این حوزه باعث نارکامدی، عدم اثربخشی و افت کیفیت این آموزشها میشود.
عوامل موثر در تعیین قیمت ارز دیجیتال
در این مقاله نگاهی به عواملی که در قیمت ارز دیجیتال تاثیرگذار است میاندازیم، با ما همراه باشید.
چطور قیمت ارز دیجیتال با ارز فیات مقایسه میشود؟
بزرگترین تفاوت بین ارزش رمزارز و پول فیات این است که ارزهای فیات از سوی دولت مرکزی پشتیبانی میشود و به عنوان پول قانونی اعلام میشود. اساسا ارزش آن از به رسمیت شناختن دولت مرکزی میآید و به همین خاطر طرفین معامله، به ارزش آن اعتماد میکنند.
امروزه بیشتر کشورها با سیستم ارز فیات عمل میکنند و بانکهای مرکزی و ذخائر پولی، عرضه پول را کنترل میکنند و از این طریق به صورت غیرمستقیم تورم را کنترل میکنند.
اما از طرف دیگر، رمزارزها از سوی دولت مرکزی یا هیچ مقام مسئولی پشتیبانی نمیشود و بیشتر مناطق دنیا به عنوان پول قانونی آن را قبول ندارند. رمزارزها هم به طور کلی منابع ثابتی دارند و بنابرین غالبا کاهش ارزش رمزارزها با تورم اتفاق نمیافتد.
علاوه بر آن، ارزش رمزارز و رمز فیات با ویژگیهای مشابهی حمایت میشوند. از هر دو سیستم میتوان به عنوان واسطه معامله محصولات و خدمات استفاده کرد و هر دو واجد منبع ارزش نسبی هستند.
چرا قیمت ارز دیجیتال، نواسانات زیادی دارد؟
بازار رمزارزها در حال شکلگیری است و هنوز خیلی جدید است و جدای از واژه رمزارز، بیشتر مردم همچنان با این صنعت غریبه هستند.
بازارهای در حال تکوین، ویژگیهایی دارند که آنها را ذاتا بیثبات میکند.
در مقایسه با بازارهای باثباتتر مثل اقتصادهای سنتی از جمله بازار صرافی کشورهای خارجی، نقدینگی محدود درون بازار وجود دارد.در واقع، ارزش کل پول دنیا بیش از 90 تریلیون دلار است در حالی که مجموع مارکت کپ رمزارز چیزی در حدود 250 میلیارد دلار است. تفاوتی به میزان 36 هزار درصد.
حجم روزانه معامله رمزارز تقریبا 14 میلیارد دلار است در حالی که مبادلات روزانه فارکس حدودا 5 تریلیون دلار است. تفاوت بین قیمت خرید و فروش در معاملات رمز خارجی حداکثر چند پنی است در حالی که این مقدار تفاوت در معاملات رمزارز، میتواند تا چند دلار باشد.
همه این موارد، به یک بازار خیلی نوپایی اشاره میکند که به طور طبیعی با سرعت بالا در حرکت است و به همین خاطر قیمت ارز دیجیتال با عدم ثبات روبرو است.
روزانه تعداد زیادی از افراد به این بازار ورود میکنند. در ابتدای سال 2018، صرافیهای رمزارز گزارش دادند که روزانه صدهزار کاربر جدید به این حیطه ورود میکنند. بسیاری از این افراد علاقه شدیدی به بالا و پایین شدن قیمت ارز دیجیتال دارند که همین موضوع به طبیعت مختل کننده بازار میافزاید و عدم ثبات بیشتری را به همراه دارد.
در نهایت دستکاری در قیمت، در بازار در حال رشد، خیلی شایع است. صرافیهای مرکزی بیشتر جریانات رمزارزها را تحت کنترل دارند و در این بازار عوامل مؤثر در تشکیل بازار عوامل مؤثر در تشکیل بازار انگیزه کافی تزریق میکنند تا سود خود را با دستکاری کاذب قیمت رمزارز افزایش دهند. فیدهایی که در این صرافیها نمایش داده میشود، شیوهای است تا قیمت را دستکاری کنند و بازار بیثبات را مدیریت کنند.
همچنین، صرافیهای مرکزی یک نقطه ضعف دارند. آنها مقدار زیادی رمزارز ذخیره میکنند و در صورت هک شدن، تاثیر بزرگی بر قیمت ارز دیجیتال دارد.
چه عواملی تعیین کننده اصلی قیمت ارز دیجیتال است؟
یک اصل بنیادین در علم اقتصاد بیان میکند اگر یک رمزارز، توکن های زیادی عرضه کند اما در مقابل با تقاضای پایین از سوی معاملهگران و کاربران مواجه شود، ارزشش تنزل مییابد برعکس، اگر عرضه رمزارز خاصی محدود و تقاضا بالا باشد، آنگاه ارزش کوین افزایش مییابد.
این مسئله به عنصر کمیابی مربوط میشود که قیمت را بالا میکشد و یکی از عواملی است که سبب شده تا قیمت بیت کوین به بالاترین سطح خود برسد. عرضه بیت کوین تا مقدار 21 میلیون متوقف میشود که در مقایسه با توکنهای دیگر نسبتا کم است، در حالی که در سالهای اخیر تقاضا اوج گرفته است.
رسانه و جو عمومی هم تاثیر زیادی بر قیمت رمزارزها میگذارد. اگر یک توکن یا یک بستر، بدنام شود، به طور کلی قیمت آن کوین سقوط میکند. در حالی که اگر همان کوین از اقبال عمومی و پوشش رسانهای خوب برخوردار شود، قیمت آن تقریبا به طور قطع افزایش مییابد. این یعنی قیمتها تا حد زیادی تحت تاثیر عواطف انسانی و تبلیغات است.
عوامل دیگری که تاثیر بزرگی بر قیمت رمزارزها دارد، سطح کارایی توکن است؛ یعنی یک بستر بلاک-چین تا چه مقدار در حل کردن مشکلات دنیای واقعی مفید است در حالی که سختیهای ماینینگ اثبات کار توکن (PoW) هم میتواند تعیین کننده ارزش باشد یعنی ماینینگ دشوارتر به منزله دشواری عرضه کوین است و زمانی که تقاضا بالا رود، سبب صعودی شدن قیمتها میشود.
قیمت ارز دیجیتال در طول مدت 18 ماه اخیر چه تغییراتی داشتهاند؟
بیت کوین در سال 2017 از زیر 1000 دلار کار خود را شروع کرد و زمانی که چین پیگرد قانونی صرافیهای رمزارز را اعلام کرد، این مقدار ارزش سقوط کرد. در آن زمان، بیشتر معاملات بیت کوین در چین صورت میگرفت و قیمت بیت کوین حدودا تا 775 دلار هم پایین آمد در حالی که مارکت کپ مجموع رمزارز، تا نزدیک 15 میلیارد دلار قرار داشت.
بیت کوین ارزش خودش را تا کمی بالای 1000 دلار بازیافت ولی تا مارس 2017، زمانی که اداره کل اوراق بهادار و داد و ستد آمریکا (SEC)، بیت کوین ETF را قبول نکرد، دوباره به زیر 1000 دلار رسید. مارکت کپ مجموع در طی دو روز به میزان 5 میلیارد دلار سقوط کرد.
در آوریل 2017، ژاپن بیت کوین را ارز قانونی اعلام کرد و این سبب اوجگیری قیمت به بالای 1000 دلار شد. در آن مقطع زمانی، مارکت کپ مجموع رمزارز حدودا در 26 میلیارد دلار ایستاد.
از آوریل 2017 تا جولای همان سال، بیت کوین به طور یکنواخت به 3000 دلار نزدیک شد در حالی که مارکت کپ مجموع از مرز 100 میلیارد دلار عبور کرد. اما تا اواسط جولای 2017، زمانی که بین بیت کوین و بیت کوین کش شکاف افتاد، قیمتها در ظرف چند روز تا 2000 دلار پایین آمد.
این تاثیرات گذرا بودند و تا اواخر آگوست 2017 بیت کوین به ارزش تقریبی 5000 دلار رسید و مارکت کپ مجموع رمزارز به 170 میلیارد دلار نزدیک شد.
اما در آن سال، در چهارم سپتامبر، چین ICO را ممنوع اعلام کرد. این حرکت، اصلاح کمتر از حد انتظار را به دنبال داشت. بیت کوین تا اواسط سپتامبر 2017 حدودا 3300 دلار شد ولی خیلی زود تا اواخر سپتامبر همان سال بازگشت و به بالای 4000 دلار رسید. در آن هنگام، مارکت کپ رمزارز کمی کمتر از 150 میلیارد دلار بود.
از این لحظه، قیمت بیت کوین واقعا به صورت لحظهای افزایش یافت. تا اواخر اکتبر 2017، از مرز 6000 دلار عبور کرد و نوامبر همان سال را کمی پایینتر از 10000 دلار به پایان رساند.
اواسط دسامبر 2017، بیت کوین به 20000 دلار رسید ولی سال را تقریبا با 15000 دلار به پایان رساند در حالی که مارکت کپ، سال را تقریبا با 235 میلیارد دلار بست.
تا اواخر ژانویه 2018، قیمت بیت کوین دوباره به 10000 دلار رسید و در فوریه همان سال به 6000 دلار تنزل یافت.
در فوریه 2018، شاهد عبور بیت کوین از 11000 دلار بودیم و مارکت کپ مجموع تقریبا 500 میلیارد دلار شد، در حالیکه مارکت کپ در اوایل ماه، حدودا به 300 میلیارد دلار رسیده بود.
از آن موقع، در بحبوحه صحبت از مقررات بیشتر در مورد مارکتهای مختلف و تکانههای دیگر مثل ممنوعیت تبلیغات رمزارز از سوی گوگل، قیمت بیت کوین با وجود بهبودیهای مقطعی و گذرا، روند نزولی یکنواختی به خود گرفت. از آغاز جولای 2018، بیت کوین مقدار 6000 دلار را نشان میدهد و مارکت کپ مجموع رمزارز به طور ثابت حدودا در 250 میلیارد دلار قرار داشت.
چقدر پیشبینیهای مربوط به رمزارز دقیق هستند؟
افرادی که در جهت پیش بینی قیمتها در سال 2018 و بعد از آن تلاش کردند، یک طیف با دامنه حداقلی و حداکثری مشخص میکردند.
برخی از جمله جان مکافی (شریک مکافی)، جیم کرامر از CNBC و بابی لی مدیر عامل صرافی BTCC، پیش بینی کردهاند که بیت کوین، رکورد یک میلیون دلار را میزند.
سایرین از جمله رئیس سابق جی پی مورگان (JP Morgan)، استراتژیست دارائی خالص آمریکا و یکی از مدیران فعلی Fundrast و تام لی، که قیمت بیت کوین را تا اواخر سال 2018، 25000 دلار و تا اواخر سال 2022، 125000 دلار پیش بینی کرده است، موضع میانهرویی اتخاذ کردند اما همچنان تمایل به پیش بینی قیمتهای بالایی دارند.
رابرت اسلایمر (Robert Sluymer)، مجددا از Fundrast، بیت کوین را بالاتر از 7000 دلار پیش بینی نکرده است. لیو کلاسن (Llew Claasen)، رئیس هیئت مدیره Bitcoin Foundation، عنوان کرد که در طول مدت سال 2018، قیمت بیت کوین به 40000 دلار میرسد.
در آن سوی این طیف، افرادی سقوط کامل بازار بیت کوین را پیش بینی میکنند. آژانس بانکداری سرمایهگذاری، GP Bullhound، در ظرف یک سال، سقوط 90 درصدی ارزش بیت کوین را پیش بینی میکند در حالی که کنت راگاف (Kenneth Rogoff)، استاد دانشگاه هاروارد و رئیس سابق صندوق بین المللی پول، انتظار دارد که بیت کوین به 100 دلار کاهش یابد. روی سبگ (Roy Sebag)، مدیر عامل شرکت GoldMoney گفته است که بیت کوین در آینده به طور کامل ارزش خود را از دست میدهد.
کاملا واضح است که باید نسبت به پیشبینیهای قیمت بیت کوین با شک و تردید برخورد عوامل مؤثر در تشکیل بازار کرد ولی عواملی وجود دارد که تقریبا به طور قطعی بر قیمت آتی بیت کوین و به طور کلی بازار رمزارز اثرگذار خواهد بود. این عوامل عبارتند از:
عوامل موثر بر رشد و موفقیت شرکتهای دانشبنیان
ایسنا/خراسان رضوی امروزه با توجه به رشد و توسعه پژوهشهای آکادمیک در حوزه فناوریهای برتر، شرکتهای کوچک و متوسط نقش بسزایی در تحریک و تشویق کارآفرینی و رشد و شکوفایی اقتصادی کشورها ایفا میکنند.
عصر حاضر شاهد تحولات عظیمی در نظامهای دانشگاهی به منظور همسویی هرچه بیشتر آنها با فرآیند توسعه اقتصادی بومی، منطقهای و بینالمللی است. بنابراین رویکرد حاکم بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، رویکردی نیازگرا در تعامل با سازمانهای پیرامونی دانشگاه محسوب میشود. محققان در پژوهشی با عنوان «بررسی عوامل موثر بر رشد و موفقیت شرکتهای دانشبنیان» آوردهاند، این تعامل و کنش متقابل محیطهای دانشگاهی با بنگاههای اقتصادی و سازمانهای بیرونی، چنانچه سازمان یافته و با سازوکارهای اثربخش همراه باشد، حاصلی جز اشتغالزایی، بهرهوری بیشتر از منابع انسانی و غیرانسانی و رفاه به دنبال نخواهد داشت.
این پژوهش توسط محمود مرادی، استادیار دانشگاه گیلان، مصطفی ابراهیمپور استادیار دانشگاه گیلان و مهدیه تاری دانشجوی دانشگاه گیلان انجام شده که نشان میدهد، دانشگاهها به مثابه نهادهای عمده تولید دانش، به دلیل تغییر در ماهیت تولید علم و تولید اقتصادی، علاوه بر پژوهش و آموزش، نقش و رسالت جدیدی در توسعه اقتصادی و منطقهای یافتهاند.
همچنین فشارهای روزافزون بر دوش دولتها و کاهش بودجههای دولتی در سالهای اخیر، افزایش تعداد دانشآموختگان، بیکاری فزاینده و بحران اشتغال جوانان به ویژه تحصیلکردگان، تغییر در انتظارات متقاضیان ورود به دانشگاهها، رقابت، نیازهای متغیر بازار، مسئولیتپذیری و پاسخگویی در مقابل افراد جامعه، انقلاب کیفیت و بهرهوری، تغییر در دانش و ضرورت مدیریت دانش و تجاریسازی دانش، تحول در آموزشهای سنتی و گرایش به سمت آموزشهای نو و پژوهشهای کاربردی، به کارگیری فناوریهای نوین و سایر مواردی که موجب تحول در رسالت، نقش و کارکردهای دانشگاه شدهاند، ضرورت کارآفرینی دانشگاهی و ایجاد دانشگاه کارآفرین را به عنوان یکی از ابزارهای حیاتی، راهبردی و کلیدی آموزش عالی برای مواجهه با این تغییرات و فشارها روشن و بدیهی کردهاند.
اصلیترین ویژگی دانشگاه کارآفرین، تجاریسازی دانش است. تجاریسازی را میتوان به عنوان فرآیند تبدیل دانش نظریهای موجود در نهادهای دانشگاهی به بعضی انواع فعالیتهای اقتصادی تعریف کرد. یکی از ابعاد تجاریسازی دانش، ایجاد شرکتهای دانشگاهی دانشبنیان است که نقش بسزایی در توسعه اقتصادی کشور دارد. حمایت از شرکتهای دانشگاهی و اولویت دادن به تحقیقات بنیادی به عنوان هسته تولید و اشاعه دانش و ایجاد ظرفیت ارتباطی و ترویج گفتوگوی ملی، از جمله الزامات دانشگاه نسل سوم است که در صورت اهتمام به آن، به درصد قابل قبولی از مرجعیت علمی و عقلانیت اجتماعی رسیده و دانشآموختگان آن افرادی کارآفرین هستند که منبع تولید ارزش و ثروت در جامعه است.
دانشگاه نسل سوم ناگزیر به همکاریهای دو جانبه و مبتنی بر منفعت متقابل با صنعت و بخشهای پژوهشی آن است؛ تنها در این صورت است که فرآیند تبدیل دانش به فناوری، تجاریسازی فناوری و تاسیس شرکتهای زایشی سرعت میگیرد. همچنین الزام قانون برنامه پنجم توسعه مبنی بر جهتگیری سیاستها و اقدامات دانشگاه در راستای رفع مشکلات کشور نیز فرصتی تاریخی پدید آورده است.
براساس نظر بسیاری از صاحبنظران حوزه مدیریت دانشگاهی، امروزه بسیاری از موسسات آموزشی و دانشگاههای دولتی بایستی اهداف و راهبردهای کلیشان را در جهت تحقق رسالت دانشگاه از نو بسنجند تا بتوانند مانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته دنیا رفته رفته وابستگی خود را به بودجه دولتی کاهش داده، استقلال مالی خویش را برقرار ساخته و به طرق مختلف ایجاد درآمد کنند و نقشی اساسی در نوآوری صنعتی و توسعه فناوری و در نتیجه اشتغالزایی و رفاه به وجود آورند.
براساس نتایج تحقیق حاضر، عوامل موثر بر رشد و موفقیت شرکتهای زایشی در قالب ۳ عنصر قابل طرح و بررسی است. این عناصر که مشتمل بر ۳ دسته عوامل فردی، سازمانی و محیطی است که عوامل محیطی موثرترین نقش را در رشد و توسعه شرکتهای زایشی ایفا میکنند. به عبارتی دیگر، دولت و شرایط محیطی بسترساز اصلی رشد و موفقیت شرکتهای زایشی محسوب میشوند.
واضح است که این ادعا نیاز به دقت بیشتری دارد چراکه اولویتبندی عوامل موثر بر رشد و موفقیت شرکتهای زایشی صرفا براساس فراوانی تمهای فرعی هر یک، کافی نیست و ضروری است که اهمیت و تاثیر هر جزء نیز مورد بررسی قرار گیرد. با این حال در تحقیق حاضر با پذیرش محدودیت مطرح شده و البته ملاحظه پیشتازی نسبی طبقه عوامل محیطی نسبت به سایر طبقات، استنتاج این حکم که اصلیترین عوامل در رشد و توفیق شرکتهای زایشی دانشگاهی، در درون محیط نهفته است بیراه نخواهد بود.
حجم بیرویه واردات کالای بیکیفیت و ارزان قیمت به کشور در حالی که ما به ازای داخلی آن نیز وجود دارد سبب کاهش قدرت رقابت شرکتهای دانشگاهی خواهد شد. با وجود آییننامههای بسیار در زمینه معافیت مالیاتی شرکتهای دانشبنیان در محدوده زمانی معین، طی بررسیهای فراوان و مصاحبه با مدیران شرکتهای مستقر در شهرک علم و تحقیقات اصفهان و مراجعه به منابع آگاه مشخص شد که آییننامهها به خوبی اجرایی نشدهاند و در چند سال اخیر چندین شرکت دانشگاهی به دلیل هزینه بالای مالیات و نیز هزینههای بالای حفظ نیروی انسانی ماهر و متخصص، ناچار به انحلال شدهاند.
به نظر میرسد آنچه در این برهه زمانی مورد نیاز است عمل به آییننامههای مصوب و توجه به هدف شکلگیری شرکتهای دانشگاهی و دانشبنیان است. با توجه به اهمیت سیاستهای حمایتی دولت، لازم است که سیاستمداران و تصمیمگیرندگان ارشد کشور در تدوین لوایح حمایتی از تاسیس و توسعه شرکتهای دانشبنیان، سیاستهای حمایتی لازم را در خصوص مشوقها، مقررات و ایجاد فضای مناسب کسب و کار فراهم کنند.
دولت باید نسبت به حمایتهای مالی از شرکتهای دانشبنیان راهبرد مناسبی را اتخاذ کند به طوری که در منحنی رشد شرکتها و متناسب با هر مرحله از رشد منابع مالی به موقع و آسان در اختیار آنها قرار گیرد. دولت همچنین باید با مورد توجه قرار دادن اهمیت زیرساختهای حمایتی، نسبت به ایجاد مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری اهتمام ورزد. از دیگر عوامل مهم و موثر، نوع بازار و ترکیب مشتریان است.
دولت باید در جهت ترغیب مشتریان به مصرف کالای داخلی و همچنین بازارسازی مناسب برای محصولات این شرکتها اقدامات مناسب را انجام دهد. در کنار سیاستهای حمایتی دولت، دانشگاه نیز باید با توجه به ماموریت سوم خود، ارتباط با صنعت و بحث تجاریسازی تحقیقات و تربیت پژوهشگران و متخصصان نخبه را در اولویت فعالیتهای خود قرار دهد. همچنین محیطهای تحقیق و توسعه دانشگاهی باید با عنایت به نیازهای بازار و جامعه اولویتهای پژوهشی خود را برگزینند و در جهت ارتباط هرچه بیشتر با سرمایهگذاران و فعالان صنعت تلاش کنند.
عوامل مؤثر در تشکیل بازار
You are using an outdated browser. Please upgrade your browser to improve your experience.
واکنش بورس تهران به اخبار منفی از توافق برجام
مانعزدایی از تولید در دستور کار بانک صادرات ایران است
اعطای تسهیلات قرضالحسنه به بازنشستگان متقاضی زیارت عتبات عالیات
قیمتها در بازار خودرو کاهشی شد
اپلیکیشن مشترک بیمه و پلیس رونمایی می شود
فردا نحوه افزایش حقوق بازنشستگان اعلام میشود
وام ۵۰ میلیونی خرید لوازم خانگی ایرانی برای خبرنگاران
تلاطم برجامی در بورس
پیروزی ترامپ، بورس ایران را سرخ پوش کرد
بیمه رازی اولین شرکت ایرانی با رتبه اعتباری بین المللی
سهامداران، صورت های مالی موسسه کوثر را تصویب کردند
پیش بینی رشد 29 درصدی درآمدهای مالیاتی در سال 95
هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران بیمه تکمیلی می شوند
تغییر رییس بورس به مذاق سهامداران خوش آمد
سکان بورس راچه کسی تحویل گرفت
سود خالص 11.633 میلیارد ریالی بانک پاسارگاد در سال 94
اقتصاد مقاومتی تنها راه درمان اقتصاد ایران است
شاخص ها هفته را سبز پوش آغاز کردند
بیمه کوثر و موسسه اعتباری کوثر به مشتریان یکدیگر خدمات می دهند
بانک شهر هیچ گونه وابستگی به شهرداری تهران ندارد
برای بانک شدن لازم باشد افزایش سرمایه می دهیم
اوراق رهنی؛ نقطه اتصال بازار پول و سرمایه برای تامین مالی
مدیرعامل فناپ: نگاه به اقتصاد مقاومتی یک نگاه ریاضت اقتصادی نیست
استعفا مدیرعامل بانک دی
وزیر اقتصاد با استعفای رییس کل بیمه مرکزی موافقت کرد
رییس کل بیمه مرکزی استعفا کرد
موسسه اعتباری کوثر محصولات سایپا را لیزینگی می فروشد
بانک صادرات سود سهام سال 94 را محقق کرد
ارتقای رسمی موسسه آموزش عالی خاتم به دانشگاه با حضور وزرای ارشاد و علوم
سختی های زیادی در این دو سال و نیم کشیدم
جزییات پرداخت وام 160، 120 و 80 میلیونی مسکن
تجربیات دوران تحریم را در پساتحریم حفظ می کنیم
بانک پاسارگاد واحد کارآفرین و اشتغالزای کشور معرفی شد
برخی از روسای شعب برای خودشیرینی نرخ ها را تغییر می دهند
شهرداری از بانک شهر بابت شعب الکترونیک، اجاره بها نمی گیرد
بیمه زندگی خاورمیانه مجوز عرضه سهام گرفت
تجلیل از مدیرعامل موسسه کوثر به عنوان رهبر کارآفرین اقتصادی و اجتماعی
به هیچ وجه تک سهم نخرید
اولین جشنواره برترین بیمه گذاران باشگاه مشتریان بیمه ما
امین فاضل*
یک کارآفرین دو پروسه مهم کشف و بهرهبرداری از فرصتها را تجربه میکند در هر دو فرآیند، ویژگیهای شخصیتی کارآفرین (عوامل روانشناختی) و یک سری از قابلیتهای او برای شروع ریسکی جدید (عوامل غیرروانشناختی) دخالت دارند.
نرخ رشد جمعيت مي تواند در ايجاد كارآفريني نقش داشته باشد، به طوریکه كشورهاي با تجربه رشد جمعيتي به نسبت كشورهاي بدون رشد جمعيت سهم بيشتري از نيروي كار مورد نياز براي كارآفريني را دارند. هر چند تغييرات جمعيتي به طور غيرمستقيم عاملي موثر بر سطح كارآفريني است:
2. رشد جمعيت بر سطح دستمزدها اثر مي گذارد بنابراين باعث پايين آمدن هزينههاي لازم براي شروع يك كار ميشود همين امر ميتواند انتخاب كارآفريني را جذاب تر كند.
3.رشد جمعيت بر افزايش تقاضا براي كالاهاي مصرفي تاثير گذاشته كه خود باعث افزايش فرصت بازار براي محصولات و خدمات جديد مي شود.
يك محيط شهري سالم منافع زيادي براي توسعه كارآفريني دارد و به خصوص رشد بالاي نوآوري و نوع تكنولوژي بالا شرايط ايجاد كارآفريني را فراهم مي سازد. وجود دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي، رشد تكنولوژي و پيشرفت نوآوري و به همان ميزان فراهم بودن سرمایه و نيروي كار آموزش ديده را تقويت مي كند. مناطقي كه تراكم جمعيتي بالا دارند بازاري دلخواه براي مشاغل هستند.
در مقايسه با محيطهاي شهري، نواحي غیر شهری مشكلاتي براي جذب منابع انساني و مالي به منظور حمايت از رشد بالاي كارآفريني دارند، اگرچه با پيدايش مهارت بيشتر و توسعه تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات ارزان تر با مرور زمان فاصله بين محيط اطراف و مركز كاهش يافته است.
1. زيربناي آموزشي بر شكل كارآفريني اثر ميگذارد به عنوان مثال افراد با سطح بالاي آموزشي در سطوح بالا و قوي كارآفريني مي كنند در مقابل افراد با سطح آموزشي پايين بيشتر براي امرار معاش از كارآفريني جايگزين استفاده ميكنند.
2. سطح آموزشي و استعداد بالقوه كارآفرينی بر چگونگي نگاه او به منابع موجود نيز اثر ميگذارد. تجربه ثابت كرده كه سطح پايين آموزش، احتمال توجه كمتر كارآفرين به امتياز يارانه گرفتن از دولت و كمكهاي غيردولتي را باعث شده است. بررسيها نشان داده كه آموزش در ديگر سطوح به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر بهره برداري از فرصت اثر ميگذارد.
در روش مستقيم دانشگاه ها از جمله مراكزي هستند كه زمينه ساز براي توسعه تكنولوژي جديد مي شوند، تحقيقات و اطلاعات، شبكه دانش كه مكمل المان هاي جديد است.
اقدامات كارآفرينانه نه تنها با علم اقتصاد، سياست و صنايع تعريف ميشود بلكه با كلمات كليدي و ملاحضات فرهنگي نیز بيان ميشوند: شامل برنامهاي جامع براي انتقال دانش، توليدات، آموزش، ابتكارات، ارزشها و رفتارها ميباشد. ديويدسون سال 1995 پذيرش اجتماعي، مالكيت مشاغل، شكست و ورشكستگي را به عنوان مهم ترین عوامل فرهنگی موثر بر رفتار کارآفرینانه می داند.
« فرصت های کارآفرینانه از مجموعه ای ایده ها، باورها و اقدامات و کنشهایی تشکیل شده است که خلق کالاها و خدمات آینده را در غیاب بازارهای موجود برای آنها امکان پذیر می سازد.»
۳-انجام اقدامات و کنشهایی که باعث خلق و تحقق اهداف میشوند. این تحقق از طریق موجودیت های اقتصادی جدید صورت می گیرد. ( کالا و خدمات، شرکت، بازار و نهاد) .
اگر منبع تقاضا و عرضه هر دو موجود باشد آنگاه فرصت ها باید (از سوی کارآفرین) تشخیص داده شوند و بین تقاضا و عرضه هماهنگی ایجاد شود. در این حالت تمرکز بر بازارهای موجود است.
اگر تنها یکی از طرف های عرضه و یا تقاضا موجود باشد (و طرف دیگر موجود نباشد)، آنگاه فرصتهای کارآفرینانه می بایست (توسط کارآفرین) کشف شوند تا هماهنگی بین عرضه و تقاضا تحقق یابد. در این حالت بازارها موجود اما پنهان هستند. مثل درمان برای بیماریها که تقاضا وجود دارد اما عرضه باید کشف شود و یا کاربرد کامپیوتر در زندگی شخصی که عرضه وجود دارد و نیاز به کشف تقاضا دارد.
زمانی که نه تقاضا وجود دارد و نه عرضه، آنگاه باید یکی از این دو (از سوی کارآفرین)خلق شود و ابداعات متعدد اقتصادی در بازار ایجاد شود تا فرصت محقق شود. در این حالت هیچ گونه احتمالی در بازار وجود ندارد و تمرکز بر خلق بازارهای جدید است.
پژوهشگران فرآيند تشخيص فرصت را حداقل تا اندازه اي تحت کنترل کارآفرين توصيف کرده اند. آنها بيان ميکنند که به منظور تشخيص توان بالقوه يک فرصت ميزان قابل ملاحظه اي آمادگي لازم است. و اين سطح آمادگي است که باعث مي شود تنها افراد بخصوصی (کارآفرینان) فرصت ها را تشخيص دهند. مطابق مدل آنها ترکيبي از عوامل شامل عوامل غير قابل کنترل (شامل عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و شخصيت) و عوامل کنترل شده (هوشياري کارآفرینانه یا شم اقتصادی، انتخاب شغل، مطالعه، کسب و کار چند شغلي و سبک زندگي) بر توان يک کارآفرين بالقوه براي تشخيص فرصت تاثير مي گذارد.
عوامل تاثیرگذار بر رفتار مصرف کننده (عامل فرهنگی)
عوامل تاثیرگذار بر رفتار مصرف کننده، پارامترهایی هستند که میتوانند بر رفتار خرید مشتریان تاثیرگذارند و آن را تغییر دهند. اینکه چه عواملی سبب میشوند که یک مشتری، کالایی را خریداری نموده، اما کالای دیگری را خریداری نمینماید، در این مبحث مورد بررسی میگیرد. در اکثر منابع بازاریابی، چهار عامل اصلی تاثیرگذار بر رفتار مصرف کننده، معرفی شدهاند. این چهار عامل عبارتند از: عوامل فرهنگی؛ عوامل اجتماعی؛ عوامل شخصی؛ عوامل روانشناختی.
عوامل فرهنگی
اولین عامل تاثیرگذار بر رفتار مصرف کننده، عامل فرهنگی (cultural) است که در اکثر کتب بازاریابی، مهمترین عامل تاثیرگذار بر رفتار مصرف کننده معرفی میشود. معمولا، فرض بر این است که افرادی که متعلق به یک فرهنگ هستند، نسبت به افرادی که متعلق به فرهنگ دیگری میباشند، کالاهای مشابهی را مصرف مینمایند. عوامل فرهنگی، خود دارای عوامل مهم و درخور توجه دیگری است که عبارتند از:
فرهنگ؛ خرده فرهنگ؛ طبقه اجتماعی؛ تغییر فرهنگی.
فرهنگ
فرهنگ، اولین عامل، از زیرگروههای عوامل فرهنگی است که روی رفتار مصرف کننده تاثیر میگذارد. معمولا فرض بر این است که افرادی که در یک فرهنگ قرار میگیرند، کالاهای مشابهی را نسبت به افرادی که در فرهنگ دیگری قرار دارند، مصرف میکنند. اما در یک کشور و در یک فرهنگ نیز، تغییرات فرهنگی رخ میدهد. از این رو لازم است تا در کسب و کار، از تغییرات فرهنگی به عنوان ابزاری برای پیشبینی رفتار مصرف در سالهای آتی استفاده نمود.
به طور مثال خواسته یا ناخواسته، سالها قبل تغییری فرهنگی در حجاب خانمها در ایران به وجود آمد. یعنی به نوعی حجاب به سمت استفاده از مانتو تغییر پیدا کرد. یک کسب و کار موفق، از این تغییر فرهنگی استفاده مینماید. یا به طور مثال، چنانچه پیشبینی میشود که به احتمال زیاد، در سالهای آتی، فروش وسایل ورزشی رواج بسیاری خواهد داشت، یا در حوزه فرهنگ غذایی مردم ایران، پیشبینی میشود که تغییر فرهنگی از غذاهای سنتی به غذاهای بین المللی، در حال رخ دادن است. میتوان از این تغییرات در فرایند بازاریابی مجموعه بهره برد و به طور مثال در صنعت غذایی، به رستورانهایی با غذاهای بین المللی مختلف روی آورد.
خرده فرهنگ
خرده فرهنگ (subculture)، یکی دیگر از زیرگروههای عوامل فرهنگی است که روی رفتار مصرف کننده تاثیرگذار است. برخی از صاحبنظران فرهنگ سازمانی، معتقدند که میتوان برای یک کشور فرهنگ غالبی را در نظر گرفت. به طور مثال فرهنگی را به مردم ایران نسبت داد و همین طور، فرهنگ غالبی را برای هر کشور دیگری در نظر گرفت. برخی از صاحبنظران مانند «مانن» و «بارلی»، دارای دیدگاه خرده فرهنگ هستند. مانن و بارلی معتقدند که در داخل یک فرهنگ، خرده فرهنگهایی وجود دارد که در برخی مواقع، به حدی متمایزند که هر کدام از این خرده فرهنگها، خود یک بخش از بازار را تشکیل میدهند.
مثلا در فرهنگ ایران، فرهنگ آذری و فرهنگ کردی خود یک خرده فرهنگ هستند. این خرده فرهنگها، در برخی مواقع، به حدی در توجیههای خود متفاوتند، که نمیتوان از ابزار آمیخته بازاریابی به طور مشابه، برای آنها استفاده نمود. مثلا، در معرفی محصول، نمیتوان یک نوع محصول را به همه این خرده فرهنگها ارائه نمود؛ چرا که به طور مثال، علاقه به طعم و رنگ در فرهنگ آذری، کاملا با علائق مردم جنوب کشور متفاوت است. از این رو در عوامل فرهنگی، باید خرده فرهنگ را نیز مورد توجه قرار داد.
گاهی اوقات یک بازاریاب مجبور است در کشوری دیگر، برای خرده فرهنگهای متفاوت، کالاهایی را ارائه نماید. خرده فرهنگها، ناشی از ملیت، مذهب، نژاد و منطقه جغرافیایی هستند. اگر در کشوری، هر یک از این موارد با یکدیگر متفاوت باشند، ممکن است خرده فرهنگهای متفاوتی ایجاد گردد. گاهی، هر یک از این خرده فرهنگها، به اندازهای مهم میشوند که خود بخش جداگانهای از بازار را تشکیل میدهند.
طبقه اجتماعی
طبقه اجتماعی (social class)، عامل مهم دیگری از زیرگروههای عوامل فرهنگی است که روی رفتار مصرف کننده تاثیرگذار است. طبقه اجتماعی، به عنوان یک عامل فرهنگی تلقی میگردد نه به عنوان یک عامل اجتماعی. نکته بسیار مهم این است که، افرادی که در طبقههای اجتماعی متفاوتی قرار دارند، از کالاها و برندهای متفاوتی استفاده میکنند. به طور مثال، معمولا افرادی که عوامل مؤثر در تشکیل بازار در طبقه اجتماعی بالا هستند به محصولات و برندهای متفاوتی نسبت به افرادی که در طبقه اجتماعی متوسط یا پایین قرار دارند، علاقهمندند. اما مسئله مهمتر این که، عوامل تشکیلدهنده طبقه اجتماعی فرد، شناخته شوند. اینکه چه عاملی سبب میشود، فردی در طبقه اجتماعی بالا قرار گیرد و فردی دیگر در طبقه اجتماعی متوسط یا پایین، حائز اهمیت است. به طور کلی، عوامل تاثیرگذار بر طبقه اجتماعی را میتوان به چند دسته زیر تقسیم نمود:
درآمد، شغل، تحصیلات، مهارتهای اجتماعی، موقعیت اجتماعی، سطح مشارکت اجتماعی، سطح فرهنگی فرد و خانواده، عادات تفریحی، ظاهر فیزیکی، پذیرش توسط یک طبقه اجتماعی.
درآمد
در بسیاری از کتابهای بازاریابی، این طور مطرح است که مهمترین عامل تشکیل دهد، طبقه اجتماعی، درآمد میباشد. در آمریکا هم مردم را بر اساس درآمد به 7 طبقه اجتماعی تقسیم میکنند. این دستهبندی عبارت است از:
(کمتر از یک درصد جمعیتی) Upper uppers
(حدود 2 درصد جمعیتی) Lower uppers
(12 درصد جمعیتی) Uppers middles
(32 درصد جمعیتی) Middle class
(38 درصد جمعیتی) Working class
(9 درصد جمعیتی) Upper lowers
(7 درصد جمعیتی) Lower lowers
در این دستهبندی افرادی که بالای یک مقدار مشخصی در سال درآمد دارند، طبقه فوقانی فوقانی مینامند. کسانی که اندکی درآمد پایینتری نسبت به دسته اول دارند را فوقانی کمتر و طبقه بعدی را طبقه متوسط مینامند و طبقه پایینتر از طبقه متوسط را طبقه اقتصادی در نظر میگیرند و به همین ترتیب، مردم را به 7 طبقه تقسیمبندی مینمایند.
این طور فرض میشود که افرادی که در دسته فوقانی فوقانی قرار میگیرند، از نظر طبقه اجتماعی برندهای طبقه بالا و کسانی که در طبقه اقتصادی قرار میگیرند، برندهای خاص این طبقه را مصرف میکنند. یا این طور تصور میشود که فردی که در طبقه پایینتر است، به محض اینکه سطح درآمدش افزایش یابد، بلافاصله رنگها و محصولات متفاوتی را مصرف میکند. اما این نگرش و اینکه طبقه اجتماعی، صرفا تحت تاثیر عوامل مؤثر در تشکیل بازار درآمد تقسیمبندی شود، اشتباه است. هیچ شکی نیست که سطح درآمدی افراد بسیار اهمیت دارد، اما در عین حال ما افرادی را میبینیم که درآمد بسیار بالایی دارند، اما همانند افرادی که در طبقه اجتماعی پایین قرار دارند، محصولات را خریداری مینمایند یا بالعکس، کسانی که سطح درآمدی پایین دارند، کالاهای طبقه اجتماعی بالا را نیز مصرف میکنند.
شغل، تحصیلات
شغل و تحصیلات از عوامل دیگری هستند که روی طبقه اجتماعی تاثیر میگذارند.
مهارتهای اجتماعی
مهارتهای اجتماعی فرد، یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر طبقه اجتماعی است. اینکه فرد تا چه اندازه در اجتماع حضور دارد و به اصطلاح، فردی اجتماعی است، روی طبقه اجتماعی وی تاثیر دارد. به طور مثال افرادی که اندکی خجالتی هستند، ممکن است در طبقههای اجتماعی نیز در طبقه پایینتری قرار گیرند.
جایگاه اجتماعی
جایگاه اجتماعی یا اصطلاحا آسپیراسیون وضعیت، یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر طبقه اجتماعی است. آرمان وضعیت یعنی اینکه از جایگاه فرد در جامعه چقدر استقبال میشود. ممکن است وضع مالی یا درآمدی فردی چندان بالا نباشد، اما از نظر تحصیلاتی و جایگاه شغلی دارای مرتبه بالایی از نظر اجتماعی است. این موضوع باعث بالا رفتن طبقه اجتماعی میگردد. از این رو صرفا درآمد در طبقه اجتماعی تعیینکننده نیست بلکه جایگاه فرد نیز اهمیت دارد.
سطح مشارکت اجتماعی
سطح مشارکت اجتماعی فرد، یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر طبقه اجتماعی است. اینکه فرد عضو چه انجمنهایی باشد نیز روی طبقه اجتماعی وی مؤثر است. اینکه فرد عضو یک انجمن فرهنگی و اجتماعی است یا اینکه عضو انجمنی است که در جامعه کمارزش تلقی میشود. تمام این موارد به اضافه سابقه و ریشه خانوادگی فرد، خواسته یا ناخواسته روی طبقه اجتماعی وی تاثیرگذار میباشد.
سطح فرهنگی فرد و خانواده
سطح فرهنگی فرد و سطح فرهنگی خانواده وی نیز روی طبقه اجتماعی تاثیر خواهد داشت. عوامل زیادی بر سطح فرهنگی فرد تاثیرگذار است. مانند مطالعه، کسب تجربه در سفر، حضور در همایشهای مختلف و .
عادات تفریحی
عادات تفریحی نیز معمولا تابعی از طبقه اجتماعی هستند، به نحوی که افرادی با طبقه اجتماعی یکسان، معمولا تفریحات مشابهی دارند.
ظاهر فیزیکی
خوشبختانه یا متأسفانه ظاهر فیزیکی افراد نیز روی طبقه اجتماعی آنها بسیار تاثیرگذار است و این موردی است که در آمریکا و سایر کشورها، مطالعات زیادی روی آن صورت پذیرفته است. شاید اندکی مضحک به نظر برسد، اما طبق تحقیقاتی مشخص شده است که افرادی که عمل بینی و عمل زیبایی انجام میدهند و از نظر ظاهر فیزیکی وضعیت بهتری پیدا میکنند، در طبقه اجتماعی بالاتری قرار میگیرند.
پذیرش توسط یک طبقه اجتماعی
آخرین عامل، پذیرش توسط یک طبقه خاص اجتماعی نامیده میشود. بدین معنی که آیا فرد، توسط طبقه خاصی از اجتماع پذیرفته میشود یا خیر. گاهی اوقات فردی دارای درآمد بسیار بالایی است اما آن طبقه خاص اجتماعی فرد را نمیپذیرد به نحوی که فرد با آن طبقه احساس خودی بودن نمیکند.
عواملی که ذکر شد همگی جزو عوامل تاثیرگذار روی طبقه اجتماعی هستند که از مقالات و کتب مختلف گردآوری شدهاند و اهمیت آنها به این دلیل است که طبقه اجتماعی، عامل بسیار مهم فرهنگی در رفتار مصرف کننده است که در نهایت روی نوع کالای انتخابی مشتری مؤثر خواهد بود.
مراتب فوق، شرح عوامل فرهنگی تاثیرگذار روی رفتار مصرف کننده، یعنی فرهنگ، خرده فرهنگ، تغییر فرهنگی و طبقه اجتماعی بود. در مقاله بعدی، چگونگی تاثیرگذاری عوامل اجتماعی روی رفتار مصرف کننده بررسی میشود.
دیدگاه شما