با ارزشترین شرکت جهان معرفی شد
شرکت مایکروسافت حالا باارزشترین شرکت جهان است و در سالهای دور همواره سعی داشت از طریق فروش محصولات و خدمات به مشتریان خودش را در کورس رقابت حفظ کند اما این ساتیا نادلا بود که با تمرکز روی ارائه سرویسهای کامپیوتری و کلود به کمپانیهای بزرگ توانست این شرکت را بالاخره به باارزشترین شرکت جهان تبدیل کند. مایکروسافت بالاخره توانست جای اپل را در صدر باارزشترین کمپانیهای دنیا بگیرد. روز جمعه هفته گذشته ارزش مایکروسافت در بازار به ۸۵۱ میلیارد دلار رسید که این رقم تقریبا ۴ میلیارد دلار بیشتر از ارزش کنونی شرکت اپل است. برای رسیدن به چنین جایگاهی، مایکروسافت همچنین موفق شد کمپانیهای بزرگ دیگری از جمله آمازون، فیسبوک و آلفابت را هم پشتسر بگذارد. این موضوع برای بسیاری شگفتآور بود بهخصوص که امسال دو شرکت اپل و آمازون نخستین شرکتهای یک تریلیون دلاری تاریخ بورس آمریکا و باارزشترین شرکت جهان شده بودند.
به بار نشستن زحمات
این بازگشت موفق شرکت به صدر باارزشترین شرکتها که آخرینبار سال ۲۰۰۳ برای این شرکت اتفاق افتاده بود را میتوان نتیجه تاکید ساتیا نادلا روی سرویسهای بر پایه وب یا همان «سرویسهای کلود» دانست. مت مکوین یکی از سرمایهگذاران معروف در صنعت کلود میگوید: «از همان زمان که تکنولوژی کلود کار خود را آغاز کرده بود، استراتژیهای خاصی برای آن تعیین شد. شرکتهای بزرگ تکنولوژی هم سریعا شروع به استفاده از این سرویس کردند، دقیقا به همان شکلی که مایکروسافت آن را استفاده میکرد.» مایکروسافت در ابتدا با رهبری بیل گیتس و با استفاده از دو محصول مهم یعنی ویندوز و آفیس و همچنین رهبری بی نقص مدیرعامل این شرکت یعنی بیل گیتس توانسته بود به صدر شرکتهای باارزش دنیا برسد. بیل گیتس از انحصار ویندوز در آن زمان برای ورود به دیگر بازارها هم استفاده کرد که این استراتژی باعث ایجاد تنش و درگیری بین مایکروسافت و سازمانهای تنظیم مقررات آمریکا و دیگر کشورها شد.
حل این اختلافات موجب وضع قوانین جدیدی برای شرکت شد که همین مساله رشد سریع این شرکت را با کاهش مواجه کرد. ارزش سهام این شرکت برای یک دهه با رکود مواجه شد اما از ۵ سال پیش که ساتیا نادلا بر صندلی مدیرعاملی این شرکت نشسته، ارزش سهام مایکروسافت ۳ برابر شده و میتوان گفت حتی عملکردی بهتر از بیل گیتس و استیو بالمر در این سالها داشته است. استیو بالمر مدیرعامل سابق شرکت در جریان کنفرانس وال استریت که نوامبر امسال برگزار شد اذعان کرد تجارت با دیگر شرکتها موجب رشد مایکروسافت در این چند سال شده است. او همچنین گفت که ساتیا نادلا شرکت را به سودآوری قابل توجهی رسانده و با استفاده از تکنولوژیهای روز توانسته مایکروسافت را به یک سطح کاملا جدید و بالاتر ارتقا دهد.
کلید پیشرفت: سرویس ابری مایکروسافت
مایکروسافت برای رسیدن به با ارزشترین شرکت جهان مسیر طولانی را طی کرده است. در این میان سرویس کلود Azure کلید این پیشرفت بوده است و از سال ۲۰۱۵ تاکنون در هر دوره ۳ ماهه سود خالص این سرویس افزایش ۷۶ درصدی داشته است. بالمر میگوید: «به نظر من ساتیا نادلا کار بزرگی انجام داده است. من فکر میکنم کار او در این سالها بینظیر بود و بهعنوان یکی از سهامداران مایکروسافت هم عملکرد او را بینهایت خارقالعاده میدانم.» باب ماگلیا یکی از مدیران ارشد سابق شرکت هم میگوید: «مایکروسافت تحت رهبری نادلا توانسته موفق شود چون او یک چهره جدید از مایکروسافت را معرفی کرده است.»
البته آمازون همچنان در بخش سرویسهای کلود در دنیا رتبه اول را دارد و سال گذشته این شرکت سهم ۸/ ۵۱ درصدی از کل سرویسهای کلود ارائه شده را به خودش اختصاص داده بود و مایکروسافت با ۳/ ۱۳ درصد از این بازار در جایگاه دوم قرار داشت. وال استریت ژورنال معتقد است که بازار سرویسهای کلود همچنان به رشد خود ادامه میدهد. کارشناسان این ژورنال معتقدند تا سال ۲۰۲۱ درآمد شرکتهای بزرگ از فروش سرویسهای کلود از ۶/ ۲۳ میلیارد دلار امروزی به ۶۳ میلیارد دلار افزایش پیدا میکند. آمازون به خوبی از حضور مایکروسافت در این عرصه باخبر است. در کنفرانس سالانه سرویس کلود آمازون که هفته گذشته برگزار شد «اندی جسی» مدیر ارشد بخش کلود آمازون به حضار در جلسه اعلام کرد که آمازون همچنان در مقایسه با رقیبش درآمد بیشتری در این بخش کسب میکند حتی اگر نرخ رشد مایکروسافت در بخش کلود بیشتر از آمازون باشد.
درس آموزی از شکستها
یکی دیگر از فاکتورهایی که موجب رشد مجدد مایکروسافت در چند سال اخیر شد، نرمافزارهای این شرکت هستند. نسخه تجاری آفیس ۳۶۵ که نسخه بر پایه سیستم کلود را ارئه میدهد یکی از بخشهایی است که با سرعت بسیار بالایی در چندسال اخیر پیشرفت کرده و توانسته در یک سال گذشته بیش از یک سوم درآمد کمپانی مایکروسافت را به خودش اختصاص دهد. ترکیب این موارد میتواند به خوبی نشان دهد چرا مایکروسافت تحت مدیریت ساتیا نادلا حالا با ارزشترین شرکت جهان است. مایکروسافت در گذشته قدرت برتر در زمینه تکنولوژی به حساب میآمد اما ایالات متحده تلاش کرد تا این قدرت از هم بپاشد. اما در این چند سال شرکتهای تنظیم مقررات و قانونگذاران نتوانستهاند خیلی روی فعالیتهای آن و پیشرفت این شرکت تمرکز کنند.
شرکت هیچوقت نتوانست یک شبکه اجتماعی موفق مانند فیسبوک که نگرانیهای زیادی راجع به لورفتن اطلاعات و حریم خصوصی بهوجود آورده طراحی کند. همچنین در زمینه موتور جستوجوی قدرتمند هم نتوانسته با گوگل رقابت کند و حجم بالایی از اطلاعات را جمع آوری کند. لپتاپهای سرفیس و ایکسباکس هم تنها بخش کوچکی از درآمدهای این شرکت را تشکیل میدهند. همچنین تلاش شرکت در صنعت موبایل نیز با شکست مواجه شد و با اینکه کمپانی نوکیا را با قیمت ۴/ ۹ میلیارد دلار خرید نتوانست اسمارتفونهای قابل توجهی را روانه بازار کند. عملکرد ناموفق این شرکت در چند سال اخیر در بخش موبایل موجب شد رقیب اصلی این شرکت یعنی اپل بتواند خودش را بهعنوان برترین تولیدکننده تلفن همراه در دنیا معرفی کند. امروز اما اوضاع فرق کرده است. حالا این شرکت با ارزشترین شرکت جهان است.
اهواز| بیش از ۳۷ میلیون سهام در بورس منطقهای خوزستان مبادله شد
نیلوفر بحریه در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در اهواز با اشاره به معاملات انجام شده در هفته گذشته منتهی به تاریخ منتهی به 16 اسفندماه در بورس منطقهای خوزستان اظهار داشت: در این هفته تعداد 37 میلیون و 525 هزار سهم، حق تقدم و اوراق مبادله شد.
وی ارزش سهام، حق تقدم و اوراق مبادله شده در بورس منطقهای خوزستان را 251 میلیارد و 707 میلیون ریال عنوان کرد و گفت: این تعداد سهام متعلق به 165 شرکت است.
مدیر بورس منطقهای خوزستان 38 درصد این معاملات را مربوط به خرید سهام اعلام کرد و ادامه داد: همچنین 62 درصد باقیمانده مربوط به فروش سهام است.
وی با بیان اینکه معاملات توسط 11 ایستگاه معاملاتی انجام شد، خاطرنشان کرد: در مجموع در هفته گذشته برای 165 نفر کد سهامداری جدید ایجاد شد.
بحریه در ادامه سخنان خود بیان کرد: در پایان معاملات این هفته اوراق امتیاز تسهیلات مسکن و سهام شرکتهای بین المللی محصولات پارس و سرمایهگذاری شفادارو با بیشترین ارزش ریالی خرید مواجه شدند.
مدیر بورس منطقهای خوزستان در پایان یادآور شد: اوراق خزانه اسلامی و سهام شرکتهای ارتباطات سیار ایران و فولاد خوزستان به ترتیب با بیشترین ارزش ریالی فروش روبهرو شدند.
اصلاح سبد بورس توصیه به سهامداران / اصلاح سبد و رصد نرخ ارز / رشد بورس در صورت تثبیت دلار در محدوده خاص
حمید مرتضی کوشکی در گفتوگو با بورس تابناک گفت: موضوعی که منجر به اوضاع کنونی بازار سرمایه شده، اتفاقاتی است که پس از نیمه دوم تیرماه سال جاری رخ داد و در آن مقطع نیز بارها نسبت به وضعیت بازار ابراز نگرانی شد.
شاخص کل بورس تهران هفته منتهی به نهم مهر ماه را با کاهش ۶.۷۱ درصدی به پایان برد که با احتساب افت ۵.۴۲ درصدی هفته پیش، طی دو هفته حدود ۱۲ درصد کاهش داشته و شاخص هم وزن نیز با کاهش ۳.۸۳ درصدی مواجه شد و با توجه به افت ۳.۸۹ درصدی هفته منتهی به دوم مهر ماه، طی دو هفته با بیش از ۷.۵ درصد کاهش مواج بوده است.اصلاح سبد بورس
به گزارش تابناک سمنان حال با توجه به اصلاح بیش از ۷۰ درصدی در برخی نمادها و حدود ۶۰ درصد در کلیت بازار، آیا میتوان در قیمتهای فعلی بازار را برای سرمایه گذاری جذاب دانست؟ دلیل اصلاح شدید و نقطه تعادل بازار را در گفتوگو با حمید مرتضی کوشکی، کارشناس بازار سرمایه جویا شدیم.
حمید مرتضی کوشکی در گفتوگو با خبرنگار بورس تابناک گفت: موضوعی که منجر به شرایط فعلی بازار سرمایه شده، اتفاقاتی است که پس از نیمه دوم تیرماه سال جاری رخ داد و در آن مقطع نیز بارها نسبت به وضعیت بازار ابراز نگرانی شد.
وی ادامه داد: در آن زمان، نمادهایی که چشم بازار بودند، قیمتهایی را شکستند که نباید از آنها عبور میکردند و این موضوع، حس طمع در بازار و سهامداران باقی شرکتها را تحریک کرد. این حس طمع و ناامیدی منجر به آن شد که سهامداران نمادهایی که برخلاف جهت بازار، رشد نکرده بودند، آن نمادها را فروخته و در صفوف خرید نمادهایی که از سقف خود عبور کرده بودند، قرار بگیرند.
وی با بیان اینکه قیمت ۸۰۰ تومانی ایران خودرو، ۵۳۰۰ تومانی شپنا، ۵۱۰۰ تومانی شتران و ۶۰۰ تومانی سایپا در آن مقطع زمانی بر حسب مفروضات توجیه پذیر نبود و حتی با نرخ دلار فعلی نیز برخی از این قیمتها قابل قبول نیست. بازار طی ۲۸ روز سقفهای قیمتی را شکست که نباید از آنها عبور میکرد و در هشت روز معاملاتی تمام آن رشد را پس داد و این به معنی وجود حباب در آن مقطع بود، چون یکی از ویژگیهای حباب، تخلیه سریع آن است.
کوشکی افزود: در حقیقت در حالی که بازار در شاخص یک میلیون و ۷۰۰ هزار واحدی باید اصلاح میکرد تا اصلاح سبد بورس ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحد پیش رفت و در کنار این موضوع، نمادی که در قیمت ۳۵۰۰ تومان به طور مثال باید اصلاح خود را شروع میکرد تا محدوده ۵۰۰۰ تومان نیز افزایش قیمت داشت، به همین دلیل در حالی که فعالان بازار انتظار داشتند بعد از یک ریزش ۳۰ درصدی شاخص برگردد، شاهد آن بودیم که مثلاً شپنا از قیمت ۵۳۰۰ تومان به محدوده ۲۵۰۰ برگشته است.
کوشکی تاکید کرد، در حقیقت میتوان گفت این ریزش غیر منطقی نبود، بلکه سقف قیمتی که بازار از آن ریزش کرده، غیرمنطقی بوده و بازار در قیمتهای پایینتر باید اصلاح خود را شروع میکرد.
وی ادامه داد: با توجه به شرایط کلان اقتصادی قیمتها در این محدوده جذاب است و به سهامداران توصیه میکنیم که صبور باشند و اصلاح سبد را در این مقطع انجام دهند.
کوشکی تصریح کرد: همچنین سهامداران باید نرخ ارز را رصد کنند؛ چنانچه نرخ ارز بالای ۳۰ هزار تومان تثبیت شود، کلیت بازار دوباره رشد شارپ را انجام میدهد؛ توجیه آن نیز ارزش جایگزینی و افزایش فروش ریالی شرکتها خواهد بود.
وی تاکید کرد: اگر نرخ ارز بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان باشد، بازار تحلیل محورتر خواهد بود و باید بر اساس تحلیلهای بنیادی نسبت به خرید و فروش سهام اقدام شود و در صورتی که نرخ ارز کمتر از ۲۰ هزار تومان تثبیت شود، به دلیل گشایش سیاسی یا دستکاری قیمتی، بازار دوباره اصلاح اصلاح سبد بورس احساسی را در پیش خواهد داشت و پس از یک اصلاح احساسی، دوباره به تحلیل روی خواهد آورد و فعالان به نمادهایی توجه خواهند کرد که از هر گونه توافق سیاسی نفع میبرند؛ مثل نمادهای بانکی، خودرویی و اوره ایها.
کوشکی افزود: از طرف دیگر، اگر به خاطر سیاست بانک مرکزی نرخ ارز کمتر از ۲۰ هزار تومان تثبیت شود، فعالان شروع به خرید میکنند، چون اعتقادی به این نرخ ندارند و این قیمتها را غیر واقعی میدانند.
علی صوفی:رأی جناح چپ ممکن است بریزد، اما نه به سبد جناح راست
یک فعال سیاسی اصلاحطلب با تاکید بر اینکه اصولگرایان به هیچ وجه جذابیتی برای مردم ندارند، گفت: ریزش رای اصلاح طلبان به هیچ وجه به سبد اصولگرایان سرریز نخواهد شد.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ در حالی اصولگرایان به ریزش رای اصلاحطلبان و جذب آن برای انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری به نفع خود چشم دوختهاند که اصلاح طلبان آن را امیدی واهی می دانند که با واقعیت همخوانی ندارد.
اصلاح طلبان اگرچه ریزش رای را باور دارند اما معتقدند این رای سر از صندوق اصولگرایان در نخواهد آورد بلکه به جمعیت منفعلی تبدیل خواهد شد که مشارکتی در انتخابات نخواهد داشت.
علی صوفی در این باره به خبرانلاین گفت: ریزش رای اصلاح طلبان به طور قطع رویشی در سبد رای اصولگرایان نخواهد داشت اما با توجه به حداقل رایی که اصولگرایان دارند میتوانند شانس پیروزی بیشتری در انتخابات داشته باشند زیرا همیشه عدم مشارکت مردم در انتخابات فرصتی برای اصولگرایان و تهدیدی برای اصلاحطلبان بوده، از این نظر ریزش رای اصلاح طلبان برای اصولگرایان فرصت است.
وی در پاسخ به اینکه ریزش رای اصلاحطلبان سر از کجا در خواهد آورد، ادامه داد: رایهای ریزشی اصلاح طلبان سر از هیچ کجا در نخواهد آورد به این معنی که مردم پای صندوق های رای حاضر نمیشوند و مشارکت کم خواهد شد.
صوفی درباره نگرانی ها مبنی بر اینکه ریزش ها به حمایت از جریانهای پوپولیست کشیده شود، تصریح کرد: خیر اینطور نیست، همیشه این طور بوده که آرا خاکستری به سبد اصلاح طلبان اضافه می شده اما زمانی که آرا خاکستری حذف شود به سبد کسی ریخته نمی شود بلکه از مجموع آرا حذف می شود به عبارتی جمعیت خاکستری منفعل شده و در انتخابات شرکت نمیکند.
وی با تایید این موضوع که رای اصلاح طلبان و روحانی ریزش داشته است، تاکید کرد: با این حال تاکید می کنم با توجه به اینکه اصولگریان به هیچ وجه جذابیتی برای مردم ندارند، امکان جذب آرا ریزشی اصلاح اصلاح سبد بورس طلبان را نیز نخواهند داشت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه اصلاح طلبان چارهای ندارند جز اینکه به کمک دولت و مجلس تغییری در وضعیت معیشت مردم ایجاد کنند، گفت: اگر توانستند می توانند به وضعیت خود امیدوار باشند نکته دوم اینکه جلوی رد صلاحیت ها را بگیرند تا امکان معرفی کاندیدای حداکثری را داشته باشند.
چرا تنوعسازی سبد دارایی در ارزهای دیجیتال بی معنی است؟
هر کسی که برای اولین بار وارد حوزه ارزهای دیجیتال میشود، بلافاصله میبیند که پای تعداد زیادی ارز دیجیتال در میان است. بیت کوین، اتریوم، ریپل، لایت کوین، بیت کوین کش، ترون، کاردانو و… . حالا چطور یک سرمایهگذار باید تشخیص دهد که کدام یک از آنها برای سرمایهگذاری بهتر است؟
جیمی سانگ (Jimmy Song)، توسعهدهنده مطرح بیت کوین، در تازهترین مقاله خود درباره تنوعسازی در سبد دارایی توضیحات جالبی ارائه میدهد که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
استدلالهای زیادی پیرامون بیمعنی بودن تنوعسازی در داراییهای دیجیتال وجود دارد اما در این مطلب میخواهیم این بحث را به این صورت بیان کنیم که چرا اضافه کردن آلت کوینها (ارزهای دیجیتال غیر از بیت کوین) به یک سبد دارایی اصلاح سبد بورس که بیت کوین در آن است، معنا ندارد.
چرا تنوع سازی انجام میدهیم؟
در بازارهای سنتی، ایجاد تنوع یا تنوعسازی در سبد سهام یا دارایی به این دلیل انجام میگیرد که احتمال ریسک و ضرر کاهش یابد و از سوی دیگر احتمال رسیدن به سود بیشتر شود. وقتی به جای یک سهام، ۱۰ نوع سهام مختلف را میخرید، سرمایهگذاری شما با ریسک و نوسان کمتری مواجه خواهد بود؛ زیرا چند سهام از انواع مختلف دارید و اگر یکی از آنها سقوط کند، روی بقیه تأثیر نخواهد گذاشت. به این ترتیب میتوانید از ۹ سهام دیگرتان درآمد داشته باشید. این مبحث آنقدر مهم است که برای متنوعسازی حتی نظریهای به نام «تئوری پورتفولیو» یا نظریه سبد دارایی ارائه شده است. با این حال هدف متنوعسازی کاملا روشن است: کاهش ریسک ضرر و ریسک نوسان.
هنگامی که شخصی برای سبد سهامش ۱۰ نوع سهام مختلف را انتخاب میکند، این اطمینان برایش وجود دارد که سهامها، همه از ملزومات حداقلی برخوردارند. برای مثال، این شرکتها باید از قوانین بورس از جمله شفافبودن پیروی کنند، تاریخچه و سابقهشان در بازار موجود باشد و اگر تخلف کنند جریمه میشوند. این امر به ما اطمینان میدهد که هر چه در بازار درباره سهام بازاریابی میشود، مبتنی بر حقیقت است؛ مخصوصا چشمانداز آینده و نیز وضعیت مالی آن شرکتها.
بنابراین در بازار سهام، تنوعسازی ممکن است با عقل جور در بیاید، زیرا دلایل خوبی داریم که باور کنیم داستانی که یک شرکت درباره سهامش میگوید، تا حد زیادی درست است (مخصوصا به دلیل ترسی که از مجازات دارند). ریسک و پاداش سهام تا حد زیادی مشخص است؛ از همین رو تنوعسازی در چیدمان سبد سهام در صورتی که ریسکها و مزایای آن را با آگاهی کامل درک کرده باشیم، کاری منطقی است.
داستان یک ارز دیجیتال در مقابل واقعیت آن
واقعیت یک ارز دیجیتال در کد آن نهفته است که متأسفانه خواندن و درک آن بسیار دشوار است و برای تعداد بسیار زیادی از افراد حتی غیرممکن است. از آنجا که ارزهای دیجیتال در دنیای دیجیتالی وجود دارند، کد آن و شبکهای که امنیت آن را تأمین میکند، تنها واقعیتی است که درباره آن وجود دارد. با اینکه میتوان کد و شبکه یک ارز دیجیتال را تحلیل کرد، اما برای بسیاری از افراد حتی توسعهدهندگان باتجربه، مطالعه کد بنیادی یک ارز دیجیتال در کمتر از چند ماه غیرعملی است.
از سوی دیگر، معمولا بازاریابی زیادی درباره ارزهای دیجیتال انجام میشود. داستانهای زیادی درباره اینکه فناوری بنیادین آنها چه کارهایی میتواند انجام دهد و چه کاربردهایی را میتوان برای آن تصور کرد، وجود دارد. اینها اغلب گزارشهای فنی (وایت پیپرهایی) هستند که هدفشان نشان دادن جزئیات سیستم اصلی است ولی مانند خود کد، به شکل دقیق تعریف نشدهاند. این مستندات که درکشان راحتتر است، معمولا قبل از خود کد نوشته شدهاند.
در صنعت ارز دیجیتال، از داستان بازاریابی به عنوان میانبر استفاده میشود؛ زیرا سختی و یا هزینه ارزیابی واقعیت بنیادین (کد) آن بسیار زیاد است. تعداد کمی از افراد شاید کد را ارزیابی کنند (اگر وجود داشته باشد!)، اما بیشترشان به همان داستان بازاریابی اکتفا میکنند؛ زیرا ارزانتر و آسانتر است.
از آنجا که تعداد زیادی از افراد از این میانبر برای ارزیابی ارز دیجیتال استفاده میکنند، بنابراین هر چه زیباسازی داستان بیشتر باشد، قیمت آن بالاتر خواهد رفت. از این گذشته، معمولا لزومی ندارد که واقعیت آن پروژه (کد) بلافاصله ارائه شود، به همین دلیل توسعهدهندگان میتوانند برای تأخیرشان بهانههای زیادی بتراشند. با توجه به اینکه تکذیب یک داستان سختتر از گفتن آن است، این فرصت خوبی برای آنهاست تا خیلی ساده بگویند: «بعدا به آن خواهیم رسید» و یک دنیا وعده بدهند. به عبارت دیگر اغراق در بازاریابی هزینه زیادی ندارد، اما تقاضای زیادی را به ارمغان میآورد. این برخلاف بازار سهام است که در آن اغراق زیاد با جریمه و مجازات همراه است.
اینکه هیچ چیز تیم توسعهدهنده را مجبور نمیکند خیلی سریع واقعیت را ارائه کند، واقعا به نفعشان است. وعدههایی که انجام آنها هزینه بسیار زیادی دارد اصلا نیاز نیست محقق شوند. به هر حال آنها اغلب همان ابتدای کار به پولشان میرسند. چیزی که ارائه میکنند، لزوما قرار نیست هیچ یک از استانداردهای فنی را رعایت کرده باشد. از آنجا که ارزیابی کد پرهزینه است، بسیاری از افراد فقط به همان داستانهای بازاریابی میچسبند و برای درک واقعیت فنی آنها خودشان را به زحمت نمیاندازند. پیادهسازی آن میتواند مشکل پیچیدهای باشد، امنیت آن میتواند بدون هیچ کنترل و نظارتی باشد، حتی آزمایشهایی که قرار است روی آن انجام شوند طراحی نشده باشد و البته هیچکس هم آنقدر عاقل نباشد که به این موارد شک کند.
به راحتی میتوان فهمید که انگیزههای این پروژهها طوری هستند که وعدههای بیش از حد و تأخیر در ارائه را توجیه میکنند. مزایایی که در آن میبینیم، اساسا همان چیزهایی است که در داستان بازاریابی آن میگویند و ما آنها را بسیار زیاد تلقی میکنیم. از آنجا که این معیاری است که بسیاری از مردم از آن استفاده میکنند، قیمت آن بالا میرود و بنابراین آیندهای بسیار خوشبینانه را نشان میدهد. در نتیجه، نسبت ریسک/ پاداش بالا میرود، زیرا احتمال از دست دادن سرمایه برای همیشه بیشتر و بیشتر میشود.
در چنین محیطی، تعجبی ندارد که کلاهبرداریها خارج از کنترل شدهاند.
پیامدها
وقتی تعداد افرادی که به جای واقعیت فنی به داستان بازاریابی تکیه میکنند این قدر زیاد است و انگیزهها طوری هستند که وعدههای بیش از حد و تأخیر در ارائه را توجیه میکنند، آشفتگی عظیمی در این صنعت در انتظارمان است. بیشتر ارزهای دیجیتال به دقت بررسی نشدهاند و چیزی فراتر از یک مشت داستان بازاریابی نیستند (و گاهی حتی در حد همان داستان هم بررسی نشدهاند). بنابراین هر یک از این سکهها در نهایت به صورت هرم وارونه بزرگی در میآیند که بنیانگذار آن در پایین این هرم وارونه قرار دارد.
واقعیت فنی را فقط تعداد کمی از افراد درک میکنند و بقیه به آنچه بنیانگذاران در وایت پیپر نوشته شده است اعتماد میکنند. به نظرِ این دسته، وایت پیپر نشاندهنده واقعیت است. هیچ چیزی برای اجبار به اینکه واقعیت باید با داستان مطابقت داشته باشد، وجود ندارد. تنها اطلاعاتی که داریم فقط از همان تعداد اندکی که پروژه را ایجاد کردهاند به ما منتقل میشود. به عنوان مثال، زیکش ممکن است فناوریهای فوقالعاده جالبی داشته باشد، اما مدتی طولانی یک باگ در آن وجود داشت. حالا زی کش جزو آلت کوینهای واقعا پاسخگو بود؛ باید دید بقیه چه تعداد آسیبپذیریهایی دارند که آنها را پنهان میکنند.
این بدان معناست که بیشتر سکههایی که در این صنعت ایجاد شدهاند بسیار پرمخاطره هستند. بیشتر آنها هیچ امیدی به دستیابی به ادعاهایی که در داستان بازاریابیشان کردهاند ندارند. بیشترشان هیچ تاریخچه ثبت شدهای از ارائه موارد مربوط به پروژه ندارند و میتوان گفت هیچ بررسی روی بیشترشان انجام نشده است. اگر اینها سهام بودند، آنها را به صورت اوراق صورتی (اوراق سهامی که کمتر از ۵ دلار ارزش دارند) منتشر میکردند و قیمتشان به دلیل ریسک زیاد، بسیار پایین بود. متنوعسازی با سهام اوراق صورتیِ بررسی نشده نه تنها ریسک و نوسان را کاهش نمیدهد، بلکه اهداف متنوع سازی را هم خنثی میکند.
آیا بیت کوین هم همین طور است؟
سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که آیا این موضوع درباره بیت کوین هم صدق میکند؟ سؤال منصفانهای است، اما پاسخ آن میتواند منفی باشد. دلیلش این است که طی سالها، هزاران نفر (اگر دهها هزار نفر نباشد) بیت کوین را از نظر فنی با دقت بررسی کردهاند. حتی زمانی که وایت پیپر آن در ابتدا بیرون آمد، محیطی که امروزه شاهد آن هستیم وجود نداشت. وقتی بیت کوین راهاندازی شد، تعداد افرادی که نودها را اجرا میکردند و استخراج انجام میدادند، انگشتشمار بود؛ چه رسد به اینکه آن را معامله هم بکنند. در آن زمان انگیزههایی برای وعدههای بیش از حد یا زیباسازی داستان وجود نداشت. علاوه بر این، وایت پیپر آن به شکل دقیق بیت کوین را توصیف میکرد و پس از اینکه بیت کوین ارائه شد وایت پیپر بیرون آمد. در حقیقت، وایت پیپر بیت کوین بعد از کد نوشته شد.
علاوه بر این، با توجه به اینکه بیت کوین اولین ارز دیجیتال بود، منطقی است که منبع کد آن بارها بررسی شده باشد. یک نمونه از بررسیکنندگان کد بیت کوین همین ایجادکنندگان آلت کوین هستند که برای ایجاد سکه خودشان به دقت منبع کد بیت کوین را بررسی و مطالعه کردهاند. به علاوه، بیش از ۵۰۰ شرکتکننده وجود دارند که درخواست اعمال تغییرات ارائه کردهاند و آن را به بزرگترین پروژه ارز دیجیتال منبع باز تبدیل کردهاند.
داستان در مورد فورکهای بیت کوین چگونه است؟
در اینجا باید درباره سکههایی که چندان دور از بیت کوین نیستند و از خود آن منشعب شدهاند هم صحبت کنیم. لایت کوین، بیت کوین کش، بیت کوین اسوی و تعدادی دیگر از فورکهای بیت کوین اساسا فقط تغییرات کوچکی هستند که در کد بیت کوین داده شدهاند.
تقلبیها!
در اینجا دو پرسش مطرح میشود: اول، اینکه بین بیت کوین و آن فورکها چه تفاوتهایی وجود دارد؟ دوم، منبع کد آن چطور حفظ میشود؟
پاسخ اولین پرسش راحتتر است. مهمترین تفاوت در این است که یک فورک بیت کوین متمرکز است. تفاوت فنی بین آنها هم آنقدر ناچیز است که وارد کردن آنها در سبد دارایی در کنار بیت کوین نمیتواند ریسک یا نوسان را کاهش دهد. بنابراین دلیلی برای متنوعسازی نمیماند.
سؤال دوم بسیار مهمتر است. اگر این سکه نتواند مانند بیت کوین منبع کدش را حفظ کند، در معرض خطر بزرگتری قرار دارد. این خطر میتواند در قالب کوچکتر شدن تیم توسعه، کمتر شدن فعالیت یا درخواستهای اعمال تغییرات باشد. این تغییرات در کد را برای مشخص کردن واقعیت فنی از همان زمان انشعاب میتوان ارزیابی کرد. اما این نیز هزینهبر است و به کندی انجام میشود، بنابراین بیشتر افراد ارزیابی را انجام نمیدهند.
اگر مشکلی در بیت کوین وجود داشته باشد، آلت کوینهای فورک شده از آن هم که مسلما کیفیت پایینتری نسبت به بیت کوین دارند نمیتوانند خطر ریسک یا نوسان را در سبد دارایی کاهش دهند.
بنابراین متنوعسازی چه معنایی دارد؟
میدانیم که بیت کوین از چند جهت با آلت کوینها متفاوت است. اول، بیت کوین غیر متمرکز است در حالیکه آنها نیستند. دوم، بیت کوین در زمان ایجاد انگیزهای برای داستانسازی، بازاریابی و تأخیر در ارائه نداشته است در حالیکه آلت کوینها داشتند. سوم، بیت کوین بالاترین ارزش بازار را دارد.
بنابراین برای حضور در این فضا، حداقل باید بیت کوین را داشته باشید. حالا سؤال این است که چه چیز دیگری را در سبد داراییتان قرار میدهید؟
پاسخ این است که خودتان باید اصلاح سبد بورس تحقیق کنید. دادههای موجود در این بازار بیشتر بازاریابی و و پر از مبالغه هستند؛ بنابراین وعدههایشان به سختی ممکن است تحقق یابد یا حتی شاید غیر ممکن باشد. از آنجا که ریسک بیشتر سکهها به جز بیت کوین، همانند سهام اوراق صورتی در بازار بورس اصلاح سبد بورس است، باید بررسی دقیقتری در آنها انجام دهید. تحقیقات واقعی به معنای ارزیابی کد آنها است.
اگر نمیدانید چطور باید کد را بخوانید یا از آن بدتر، اگر کد منبع بسته شده است یا هنوز نوشته نشده است، کلا باید از خیر آنها بگذرید. واقعیت فنی چنین ارزی غیرقابلتأیید است.
اگر قادر به خواندن کد هستید، اما نمیخواهید این کار را انجام دهید، باز هم بهتر است اصلا وارد آن نشوید. هیچ اطمینان کافی وجود ندارد که چنین سکههایی داستان بازاریابی و واقعیت فنی یکسانی داشته باشند. اعتماد به هر چیز دیگری از جمله نظرات افراد در توییتر و یوتیوب احتمالا به نوعی متعصبانه است. در ضمن این نظرات معمولا درباره داستان بازاریابی آن سکه هستند نه درباره کد آن که هیچ تعهدی برای انطباق با واقعیت ندارد.
این به نوبه خود بدان معناست که باید تحقیقات کاملی انجام دهید تا مشخص شود یک ارز دیجیتال ارزش سرمایهگذاری را دارد یا نه. با توجه به اینکه ارزش بازار و/ یا نقدشوندگی بیشتر سکهها ناچیز است، زمانی که برای تحقیقات صرف میشود واقعا ارزش این تلاش را ندارد. بنابراین شاید بتوان گفت بسیاری از این سکهها در هر صورت برای سرمایهگذاری مناسب نیستند.
نتیجهگیری
همه تخم مرغهایتان را در یک سبد نگهداری نکنید، اما تخم مرغ گندیدهها را دور بریزید!
متنوعسازی در ارزهای دیجیتال تقریبا غیرمنطقی است. داستان بازاریابی و واقعیت بنیادی معمولا با هم مطابقت ندارند و ارزیابی صحیح از هر سکه بسیار هزینهبر است. سرمایهگذاری در آلت کوینها بدون بررسی کد آنها، معادل تنوعسازی تصادفی و بدون انجام تحقیقات در اوراق سهام صورتی است. چنین اقدامی فقط ریسک و نوسان را به جای کاهش دادن افزایش میدهد و هدف اصلی متنوعسازی را خنثی میکند.
به علاوه، با توجه به نوع انگیزهها (که نه اجباری وجود دارد و نه جریمهای)، بررسی کد خودش نوعی اتلاف وقت است. به همین دلیل است که حجم بازار اوراق صورتی در بورس تا این حد پایین است، اما اوراق سهامی که در نزدک یا بازار بورس نیویورک معامله میشوند حجم معاملاتی بسیار زیادی دارند.
نتیجه اینکه ارز دیجیتالی که سرمایهگذاری در آن با عقل جور در میآید بیت کوین است، زیرا از بدو تولد منحصربهفردش تا کنون که یک دهه از عمرش میگذرد همواره تمام شرایط لازم برای سرمایهگذاری را داشته است. متنوعسازی یک سبد دارایی با افزودن بیت کوین به آن واقعا میتواند سود خوبی داشته باشد و ریسک و نوسان را کاهش دهد (اگر ضد چرخهای باشد). افزودن آلت کوینها به سبد دارایی چنین نتیجهای را به دنبال ندارد و بنابراین وارد کردن آنها کاملا بیمعنی است.
دیدگاه شما