نحوه محاسبه بازده
به منظور ارائهی روشی که بتوان از طریق آن بازدهی سبدهای اختصاصی و همچنین عملکرد سبدگردان را ارزیابی نمود، از دو فرمول شناختهشده جهانی تحت عناوین (TWRR) استفاده میشود.
- الف ) نرخ بازدهی پول وزنی (MWRR) : نرخ بازدهی پول وزنی برای هر سبد اختصاصی محاسبه میشود و به گونهای طراحی شده تا بیانگر بازدهی هر سبد اختصاصی تحت مدیریت سبدگردان باشد.
- ب ) نرخ بازدهی زمان وزنی (TWRR) : نرخ بازدهی زمان وزنی بیانگر بازدهی کل تمامی داراییهای تحت مدیریت سبدگردان است و نشان میدهد که سبدگردان به طور متوسط تا چه حد در مدیریت سبدهای اختصاصی تحت مدیریت خود، موفق به کسب بازدهی برای سرمایهگذاران شده است.
به عبارت دیگر سرمایهگذاران با توجه به بازدهی سبدگردان، میتوانند عملکرد سبدگردان را ارزیابی نموده و در مورد سپردن مدیریت دارایی خود به سبدگردان تصمیمگیری کنند. سبدگردان، بازدهی سبد اختصاصی را به صاحب سبد مربوطه گزارش میکند، در حالیکه موظف است بازدهی سبدگردان را جهت اطلاع عموم در تارنمای خود منتشر کند.
روش محاسبه بازدهی سبد اختصاصی
روش محاسبۀ بازدهی سبدگردان
ابتدا کل دورۀ مورد نظر براساس تاریخ وقوع جریانهای نقدی (افزایش سرمایه یا برداشت سرمایهگذار) و تاریخ انعقاد قرارداد جدید سبدگردانی یا تاریخ خاتمه یک قرارداد سبدگردانی به زیر دورههای متعدد تقسیم میشود. بنابراین اگر جریان ورودی و خروجی در n تاریخ مختلف در طول دورۀ موردنظر، به وقوع بپیوندند، در نتیجه کل دوره به ۱ + n زیر دوره تقسیم میشود که در آن زیر دورۀ اول از ابتدای دورۀ مورد نظر شروع شده و تا تاریخ وقوع اولین جریان نقدی ادامه مییابد و زیر دورۀ دوم از تاریخ وقوع جریان نقدی اول شروع شده و تا تاریخ جریان نقدی دوم ادامه مییابد و به همین ترتیب جریان نقدی دورۀ آخر از تاریخ وقوع آخرین جریان نقدی شروع شده و تا پایان دورۀ مورد نظر ادامه مییابد.
سالانه کردن نرخ بازدهی ها
چگونگی محاسبۀ ارزش داراییهای سبداختصاصی
در محاسبۀ نرخ بازدهی سبد اختصاصی و نرخ بازدهی سبدگردان به شرح این پیوست، لازم است ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی در ابتدا و انتهای هر دورۀ موردنظر محاسبه گردد. ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی باید مطابق دستورالعمل نحوۀ تعیین قیمت خریدوفروش اوراق بهادار در صندوقهای سرمایهگذاری، محاسبه گردد و در اجرای این دستورالعمل نکات زیر در نظر گرفته شوند:
چگونه بازدهی سود نقدی سهام را محاسبه کنیم؟
یک استاد دانشگاه در سلسه مطالبی با محوریت «درسگونههایی از اقتصاد مالی برای فصل مجامع» به تشریح مفاهیم علمی و کاربردی اقتصاد مالی و بازار پول و سرمایه پرداخته که در این گزارش موضوع «بازدهی سود تقسیمی» را در یادداشتی اختصاصی برای ایبِنا تشریح کرده است.
به گزارش ایبِنا، محاسبه «بازدهی سود تقسیمی» (Dividend yield) یک سهم ساده است و روشی کارساز برای مقایسه دقیق سود تقسیمی سهام مختلف به دست می دهد.
- بازدهی سود تقسیمی یک نسبت است که به صورت درصد ارائه می شود و لذا مقایسه را تسهیل می کند. این نسبت نشان می دهد که یک شرکت بورسی چه مقدار از سود تقسیمی شرکت را نسبت به قیمت سهم خود به سهامداران بپردازند.
- بازدهی سود تقسیمی می تواند به سرمایه گذاران کمک کند تا به ارزیابی سود بالقوه خود برای هر یک واحد پول (مثلاً تومان یا ریال یا دلار) که آنها سرمایه گذاری کرده اند بپردازد و قضاوت ریسک های سرمایه گذاری در یک شرکت معین برای ایشان میسر شود.
- یک بازدهی سود تقسیمی خوب بسته به شرایط بازار متفاوت است. در کشورهای صنعتی غرب به بازدهی بین ۲ تا ۶ درصد به صورت ایده آل نگاه می شود.
سودهای تقسیمی منفعت های مهمی برای مالکان سهام در بر دارند، خواه شما آنرا به صورت یک درآمد مستقیم دریافت کنید و یا اینکه به صورت «سرمایه گذاری مجدد» برای خرید سهام بیشتر آنها را به کار گیرید. در هر دو مورد، تعریف بازده سهام آشکارا شما خواهان آن هستید که بزرگترین و بیشترین پرداختی ممکن را از سرمایه گذاری خود به دست آورید. به خصوص وقتی که دو منبع اصلی درآمد خود را یعنی "سود تقسیمی" پرداختی و "عایدی سرمایه" (Capital gain) که از افزایش قیمت سهم عاید شما می شود از زاویه ایمنی مقایسه کنید، سود تقسیمی منبعی ایمن تر است!
به هرحال پرسش مقرر یک سرمایه گذار بورسی آن است که یک سود تقسیمی «خوب» چگونه است و چگونه میتوان یک شرکت بورسی پرداخت کننده آن را شناسایی کرد؟ اینجاست که «بازدهی سود تقسیمی» به صحنه میآید. این نسبت مالی معیاری برای ارزیابی سود تقسیمی پرداختی است و روشی را ارائه میدهد تا سود دهیها برای سهام گوناگون قابل مقایسه شدن شوند.
«بازدهی سود تقسیمی» ابزاری است برای محاسبه بازده میزان مبلغی که شما به شکل سود تقسیم شده از شرکتی که در آن سرمایهگذاری کردهاید دریافت میکنید. بر پایه قیمت جاری و فعلی آن سهم، به عبارت دیگر، نسبت مزبور مبیین ارزش بالقوه سرمایه گذاری در یک سهم است.
وقتی سرمایهگذاران «درآمد – جو» (income-seeking) در جستجوی سهامهای با سود تقسیمی بالا برمیآیند تا به یک «جریان نقدی» پایدار و مطمئن دست یابند، بازدهی بالا و پایین بسته به دامنه ای از عوامل بازار معنی متفاوتی برای آنها پیدا می کند، از جمله قیمت های بازار، بخشی از اقتصاد که شرکت مزبور در آن است و چشم انداز مالی شرکت.
برای مثال، یک بازدهی سود تقسیمی بالا که روی کاغذ خوب به نظر می رسد، ممکن است در عمل و در واقع مبین آن باشد که یک شرکت مشکلات مالی عدیده ای را تجربه کرده است. اگر سهم افت کند اما سود پرداختی آن ثابت باقی بماند، احتمال و امکان آن زیاد است که خوب بودن بازدهی بالای آن صحت داشته باشد.
لذا به تعبیری می توان گفت، بازدهی سود تقسیمی لزوماً یک نماگر برای سهام «خوب» و «بد» به حساب نمی آید. در مقابل، فرمول مزبور بهترین کاربرد را برای ارزیابی ریسک ها و پاداش های سرمایه گذاری در یک شرکت و انتخاب اینکه کدام سهم از بهترین ظرفیت برای اهداف سرمایه گذاری شما برخوردار است را به دست می دهد.
با یک مثال ساده می توان محاسبه بازدهی سود تقسیمی را به صورت درصد مطرح کرد. فرض کنید هر سهمی که شما مالک آن هستید ارزشی فعلاً معادل ۱۰۰۰ تومان دارد، اگر فرضاً شرکت مزبور سود تقسیمی سالیانه ۴۰ تومان برای هر سهم خود را اعلام کرده باشد، بازدهی سود تقسیمی شرکت مزبور برای هر سهم مزبور ۴ درصد می شود و لذا با ضرب حاصل ۴۰/۱۰۰۰ در عدد ۱۰۰ داریم ۴ %، پس بازدهی سود تقسیمی ۴ درصد میشود.
ارزیابی بازدهی سود تقسیمی یا سود نقدی
به طور کلی، بازدهی مزبور به شما کمک می کند تا با توجه به نیازهای درآمدی خود فرصتهای سرمایه گذاری مناسب و درست را شناسایی کنید. به ویژه، بازدهی سود تقسیمی یا سود نقدی سهام به شما کمک می کند تا:
- به طور دقیقتری سهام را با هم مقایسه کنید.
- بازدهی مزبور مقایسه ارزش نسبی قیمت آن سهم را با سهام هم تراز و هم ردیف آن تسهیل میکند. اگر بازدهی مزبور در بخش مربوطه در ردیف هم قرار گیرند احتمالاً گویای نشانه خوبی است.
- ارزیابی تواناییهای مالی شرکت
بازدهی سود تقسیمی یا نقدی سهام اولین قدم برای ارزیابی قدرت تابآوری و بنیه یک شرکت است. معتبرترین سود تقسیمی سهام متعلق به شرکت هایی هستند که مرحله بلوغ سازمانی را طی کرده اند و سود تقسیمی آنها هر سال با رشد همراه است.
برای مثال، اگر شرکتی در ردیف بخش با بازدهی بالا قرار گیرد و صاحب سهام زمرد نشان (blue-chip) و معتبر باشد، بالا بودن بازدهی لزوماً علامتی بر کم ارزشی شرکت محسوب نمی شود. یا سود نقدی بیشتر از کمتر است که اگر فرض کنیم بازدهی سود تقسیمی با سود نقدی بهتر است، اغلب این امر صحت دارد. نوعاً یک بازدهی سود تقسیمی بیشتر به معنی درآمد بیشتر ناشی از سود سهام برای شماست.
با این وجود، در برخی موارد، بازدهی بالا به معنی آن نیست که سهام موردنظر سرمایه گذاری خوبی به حساب میآید. برای نمونه، دادههای سود تقسیمی ممکن است قدیمی یا ناکامل باشند و یا ممکن است قیمت سهم آن شرکت روند نزولی به خود گرفته باشد اما سود تقسیمی در همان سطح باقی مانده باشد. در هر دو مورد گفته شده سطح بازدهی مزبور متورم شده است.
یکبار دیگر به مثال قبل توجه کنید که در آن شرکت فرضی مزبور به ازای هر سهم سود تقسیمی ۴۰ تومانی میپرداخت و قیمت هر سهم او ۱۰۰۰ تومان بود. به دلیل شرایط بازار و ضعف مدیریت، فرض کنید قیمت سهم به ۵۰۰ تومان افت کند. حالا بازدهی سود تقسیمی یا سود نقدی به ۸ درصد می رسد یعنی دو برابر میشود. این بازدهی بالا است ولی نه به خاطر دلایل درست و متقن اقتصاد مالی آنچه اهمیت یادآوری دارد آن است که بازدهی سود تقسیمی فقط بخشی از داستان را برای ما بازگو میکند. به همین دلیل است که کارشناسان می گویند که سرمایهگذاران سهام هرگز نباید تنها برای تصمیم گیریها به بازدهی سود تقسیمی یا بازدهی سود نقدی اتکا کنند.
اگر شما با سهمی مواجه شدید که بازده سود تقسیمی بالایی داشت، باید عملکرد گذشته آنرا مورد بررسی قرار دهید تا مطمئن شوید که آن بازده از سازگاریهای خاص خود برخوردار است.
نکته مالی آخر
گرچه بازدهی سود تقسیمی و سود نقدی روشی خوب برای ارزیابی پرداختی سود تقسیمی یک شرکت بورسی به حساب میآید، ولی باید یادمان باشد که در ارزیابی درآمد سهام این فقط یک عامل است. عوامل دیگری چون شرایط بازار، سلامت مالی شرکت و نوسانات قیمت سهم هم میتوانند بر اعتبار بازده سود تقسیمی بهعنوان ابزاری برای ارزیابی اثرگذار باشند.
اگر شما این عوامل را لحاظ کنید آنگاه بیشتر بودن بازدهی مزبور قابل توجیه است. در کشورهای صنعتی غرب دامنه بازده سود تقسیمی توصیه شده برای خرید یا سرمایه گذاری در سهام درآمدی بین ۲ درصد تا ۶ درصد است. نکته مهم آن است که به «بن» های شرکت توجه کنید و مطمئن شوید که بازدهی مزبور ناشی از استحکام آنهاست، نه فقط کاهش قیمت سهم.
نرخ بازده سرمایه گذاری چیست؟ | نحوه محاسبه و کاربردهای ROI
همان طور که میدانید تصمیم گیری به اطلاعات مشخصی نیاز دارد و بدون این اطلاعات نمی توان تصمیمات درست و منطقی را اتخاذ نمود. البته در کنار جمع آوری و ارائه اطلاعات به تصمیم گیرنده، تشخیص نوع اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری نیز بسیار مهم است. اما نرخ بازده سرمایه گذاری چیست؟ در بحث حسابداری و اطلاعات مالی میتوان اینگونه بیان کرد که از جمله اهداف حسابداری مالی کمک به افراد برای پیش بینی بازده سرمایه گذاری است. در ادامه با نرخ بازده سرمایه گذاری بیشتر آشنا میشویم.
نرخ بازده سرمایه
مفهوم نرخ بازده سرمایه گذاری چیست؟
به کمک اطلاعات، تصمیم گیری انجام میشود. در کنار این اطلاعات هر فرد با توجه به ساختار ذهنی خود و چارچوب مشخص شده بر اساس آن تصمیم نهایی را اتخاذ میکند. همین اختلاف در ساختارهای ذهنی، باعث شده است عدم شناخت از طبیعت و ماهیت فرآیند تصمیم گیری به صورت یکی از مشکلات عمده در توسعه استاندارهای حسابداری مطرح شود. در زمینههای مالی نرخ بازده سرمایه گذاری یکی از معیارهای مهم در تصمیم گیری است.
بنابراین میتوان بررسی نرخ بازدهی را یکی از روشهای جمع آوری اطلاعات دانست. بازده را چشم پوشی از منافع فعلی به امید دستیابی به منافع بیشتر در آینده تعریف می کنند. بازده در سرمایه گذاری، همان نیروی محرکی است که در افراد برای سرمایه گذاری انگیزه ایجاد کرده و به نوعی پاداش برای سرمایه گذاران به شمار میرود.
نرخ بازده سرمایه گذاری نیز معیار و نرخی است که کارایی و اثربخش بودن سرمایه گذاری را محاسبه میکند. فرمول محاسبه بازده سرمایه گذاری خود تعریفی مناسب از این نرخ را ارائه میدهد. این فرمول مطابق زیر است:
نرخ بازده سرمایه گذاری برابر است با سود خالص تقسیم بر ارزش داراییهایی که سرمایه گذاری شده اند. بنا به تعریف نرخ سرمایه گذاری می توان از این نرخ برای مقایسه بازدهی سرمایه گذاری های متعدد، تدوین و ارائه پروپوزال و طرح های تجاری بهره گرفت. به عنوان مثال فردی برای سرمایه گذاری در بازار سهام و مقایسه بازدهی شرکتهای مد نظر میتواند از این نرخ برای تصمیم گیری استفاده نماید.
نرخ بازده سرمایه و معایب
مزایا و معایب نرخ بازدهی سرمایه گذاری
پیش از لیست کردن مزیتها و معایبی که برای این نرخ برشمردهاند، ماهیت این نرخ را در قالب بیان مثالی ساده توضیح میدهیم. اینگونه در نظر بگیرید که شما در سال 97 استارت آپ خود را با سرمایه اولیه 100 میلیون تومان تأسیس میکنید. در پایان سال و با محاسبه تمام هزینهها و مخارج انجام شده مشخص میشود عایدی شرکت در این سال 180 میلیون تومان است که حدود 30 میلیون تومان هزینه های کسب و کار (مانند حقوق و دستمزد، بیمه، اجاره بها) و 150 میلیون تومان نیز سود حاصل بوده است.
حال بر اساس فرمول گفته شده در بالا، میزان نرخ بازده سرمایه گذاری 1.5 است که با ضرب کردن عدد حاصل در صد میتوان نرخ بازدهی سرمایه را به تعریف بازده سهام صورت درصد نیز بیان نمود.
در مثال دیگر تصور کنید فردی در سال 98 یک میلیارد سرمایه خود را در شرکت مشخصی سرمایه گذاری میکند که در پایان سال سود خالص فرد یک میلیارد و 200 میلیون تومان میشود. با محاسبه نرخ بازگشت سرمایه، برای این سرمایه گذاری ROI=1.2 میشود.
با توجه به اعداد و ارقام بالا متوجه میشویم برخلاف آنکه رقم سود حاصل از سرمایه گذاری مثال دوم بیشتر است اما با در نظر گرفتن نرخ بازده سرمایه گذاری و بازگشت سرمایه، سرمایه گذاری در مثال اول بازدهی سرمایه بالاتری دارد. حال با در نظر گرفتن این مثالها بهتر میتوان مزیتها و معایب نرخ بازگش سرمایه را بیان نمود.
نرخ بازدهی سرمایه و مزایا
مزیت های نرخ بازده سرمایه
با توجه به کاربردی بودن این نرخ در محاسبات مالی می توان مزیتهای متعددی را برای آن برشمرد که در زیر مهم ترین آنها لیست شدهاند:
- درصدی بودن نرخ بازده سرمایه که امکان مقایسه کردن نرخ های مربوط به سرمایه گذاری های مختلف را فراهم میآورد.
- سادگی استفاده از این فرمول در محاسبه نرخ بازگشت سرمایه
- ساده بودن تحلیل و تفسیر نتایج حاصل از محاسبه فرمول نرخ بازدهی سرمایه که آن را به فرمولی با کاربرد فراوان تبدیل کرده است.
معایب نرخ بازده سرمایه
- تعریف نکردن زمان در فرمول نرخ بازده سرمایه
اگر به مثالهای بالا دقت کنید، متوجه میشوید که سرمایه گذاریها در دو سال مختلف انجام شدهاند ولی در فرمول محاسبه نرخ بازگشت سرمایه هیچ اشارهای به سال و مدت زمان سرمایه گذاری نشده تعریف بازده سهام است. به عبارت دیگر نمیتوان در نرخ بازده سرمایه گذاری تعیین کرد که سود حاصل به ازای چه مدت سرمایه گذاری است.
میتوان پیشنهاد کرد برای مقایسه دو نرخ سرمایه از تقسیم کردن نرخ بر بازه زمانی مشخص، نرخ بازدهی سرمایه برای یک بازه زمانی مشخص را محاسبه و بر اساس این نرخ سرمایه گذاریهای مختلف را مقایسه نمایید.
- چشم پوشی از تاثیر ابعاد کیفی سرمایه گذاری
ایراد دیگر مطرح شده این است که در نرخ بازده سرمایه گذاری تنها ابعاد مالی مرتبط با سرمایه گذاری در نظر گرفته میشود، در حالیکه هر سرمایه گذاری ابعاد و جنبههای کیفی نیز به همراه دارد. به عنوان مثال گاهی مدیریت بخشی از سرمایه خود را به تغییر در ظاهر محیط شرکت و اهدائ هدایای مختلف به عنوان پاداش به کارکنان اختصاص میدهد. این نوع از سرمایه گذاری باعث تغییر در روحیه کارکنان و افزایش وفاداری آنها به شرکت و حتی بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان میشود که بر اساس فرمول نرخ بازده سرمایه نمیتوان تاثیر این نوع از سرمایه گذاریها را محاسبه نمود.
نرخ بازده سرمایه
هدف اصلی از سرمایه گذاری، رسیدن به بازده سرمایه گذاری بیشتر است. به همین دلیل ارزیابی بازده یک راه منطقی برای بررسی و مقایسه گزینههای مختلف سرمایه گذاری برای رسیدن به سود بالاتر است. بد نیست در انتهای مقاله نرخ بازده سرمایه گذاری به دو قسمت مختلف بازده سرمایه گذاری یعنی بازده کیفی و بازده کمی اشاره شود.
بازده کمی همان عایدی یا سودی است که به ازای دورههای زمانی مشخص به سرمایه گذار پرداخت میشود و نیز منفعت یا زیان سرمایه که به صورت افزایش یا کاهش قیمت داراییها بیان میشود. تمام مواردی که به اعتبار شرکت مانند سرقفلی، امتیازات اجتماعی و موارد مشابه دیگر بستگی دارد به عنوان بازده کیفی سرمایه در نظر گرفته میشوند.
از آنجا که مقیاس بازده از شاخصهای مهم برای ارزیابی عملکرد مالی شرکت به شمار میرود، افزایش ثروت سهامداران هدف اصلی هر واحد تجاری در نظر گرفته میشود؛ بنابراین شرکت باید به گونهای عمل کند که با رسیدن به بازده مناسب، ثروت سهامداران را افزایش دهد. به همین دلیل نرخ ROI یکی از شاخصهای مهم در بازار سهام است که اطلاعات مالی شرکتها را میتوان با یکدیگر مقایسه و برای سرمایه گذاری بهتر تصمیم گیری نمود.
مفهوم بازده در سرمایهگذاری چیست؟
بازده بهمعنای مجموعه مزایایی است که در طول یک دوره به سهم تعلق میگیرد.
سهامداران بازار سرمایه همچون سایر سرمایه گذاران پیش از سرمایه گذاری باید مجموعه ای از آموزش ها را فرا بگیرند. این روزها فعالیت در بورس بیش از هر زمان دیگری به دغدغه گروهی از افراد تبدیل شده است، به همین دلیل قصد داریم شما را با یکی از مفاهیم بازار سرمایه آشنا کنیم.
اگر یک دارایی اعم از دارایی واقعی یا دارایی مالی را به قصد سرمایه گذاری بخرید، سود یا زیان ناشی از این سرمایه گذاری بهعنوان بـازده شناخته میشود. بازده به طور معمول دو جزء داد، نخست وجه نقدی است که مستقیماً از محل درآمد حاصل از سرمایه گذاری دریافت میکنید و یا منفعت یا زیانی است که به علت تغییر قیمت آن دارایی نصیب افراد میشود.
فرض کنید مدتی قبل ۱۰۰۰ سهم شرکت فرضی قارون را خریدهاید. در پایان سال مالی در مجمع عمومی سالیانه شرکت به هر سهم ۵۰ تومان سود نقدی تعلق میگیرد. همینطور شما سهم را در قیمت ۲۲۰ تومان خریدهاید و حالا ۲۶۰ تومان شده است. بـازده نقدی یا ریالی شما عبارت است از:
اما به طور معمول وقتی صحبت از بـازده به میان میآید، منظور نرخ بازده ای است که بهصورت درصدی بیان میشود. اگر سهامداران بخواهند بـازده درصدی یا نرخ بازده سرمایه گذاری را به دست آورند لازم است بازده نقدی یا ریالی را بر سرمایه گذاری اولیه تقسیم کنید. نرخ بـازده در مثال فوق عبارت است از:
در مورد اوراق بهاداری نظیر سهام که درآمد ثابت ندارند تفاوتهایی در مورد نحوه محاسبه بـازده با اوراق بهادار با درآمد ثابت نظیر اوراق مشارکت وجود دارد.قانون کلی این است که هرچه ریسک بیشتری بپذیرید، سود و زیان بالقوه شما هم بیشتر میشود.
۲ – تعریف بازده اضافی چیست؟
بازده سرمایه گذاری اوراق بهادار یا سبد سهامی که از یک معیار یا شاخص با سطح ریسک مشابه بهتر عمل میکند بیشتر میشود، بازده اضافی می گویند این بازده به طور گسترده برای اندازهگیری ارزش افزودهای که پرتفوی یا مدیر سرمایه گذاری ایجاد کرده، مورداستفاده قرار گرفته و یا توانایی مدیریت را در غلبه بر بازار رامی سنجند. نام دیگر بازده اضافی آلفا است.
به طور مثال، فرض کنید که یک صندوق سرمایه گذاری مشترک با سرمایه زیاد دارای سطح یکسانی از ریسک (در اینجا بتا=۱) در مقایسه با شاخص بورس است. اگر صندوق بازده ۱۲% در یک سال تولید کند و شاخص فقط ۷% رشد کند، این تفاوت ۵ درصدی به عنوان بازده اضافی، یا آلفای تولیدشده بهوسیله مدیر صندوق در نظر گرفته میشود.
منتقدین صندوقهای سرمایه گذاری مشترک و سایر پرتفویهایی که به صورت فعال مدیریت میشوند عقیده دارند که تولید بازده اضافی به صورت مداوم و در بلندمدت تقریباً غیرممکن است. به همین دلیل بیشتر مدیران صندوقهای سرمایه گذاری در طول زمان عملکرد پایینتری نسبت به شاخص معیار دارند. این امر باعث محبوبیت فوقالعاده صندوقهای سرمایه گذاری در شاخص و صندوقهای قابل معامله در بورس شده است.
۳ – تعریف بازده سود سهام نقدی چیست؟
بازده سود سهام نقدی یک نسبت مالی است که نشان میدهد شرکت چقدر به صورت سالانه و به نسبت قیمت سهامش، سود سهام پرداخت میکند. بازده سود سهام نقدی به شکل درصد نشان داده شده و میتواند با تقسیم مقدار سود سهام پرداخت شده به ازای هر سهم بر قیمت یک سهم محاسبه شود. فرمول محاسبه بازده سود سهام ممکن است به شکل زیر نمایش داده شود:
فرمول بازده سود سهام
بازده سود سهام نقدی روشی برای اندازهگیری مقدار جریان نقدی است که شما برای هر یک ریال سرمایه گذاری شده در سهام به دست میآورید. بهبیاندیگر، این کار میزان ارزشی را که شما از سود سهام نقدی میگیرید، اندازهگیری می کند.
سرمایه گذارانی که به یک جریان نقدی حداقلی از پرتفوی سرمایه گذاری خود نیاز دارند میتوانند این جریان نقدی را با سرمایه گذاری در سهامی که بازده سود سهام نقدی به نسبت بالا و با ثباتی ارائه میکنند، به دست می آورند، ولی سود سهام نقدی بالا ممکن است اغلب به قیمت از دست دادن پتانسیل رشد شرکت تمام شود. هر یک ریالی که شرکت به صورت سود سهام نقدی به سهامداران خود پرداخت میکند، پولی است که شرکت نمیتواند دوباره سرمایه گذاری کند و بهاینترتیب امکان ایجاد پتانسیل رشد برای شرکت و افزایش قیمت سهام و کسب سود سرمایه برای سهامداران از بین میرود.
درحالیکه گرفتن سود نقدی برای بسیاری از سهامداران و سرمایه گذاران جذاب است، ولی سهامداران میتوانند با افزایش ارزش سهامشان نیز سودهای بالا دریافت کنند. بهبیاندیگر، وقتی شرکتها سود سهام نقدی بالایی پرداخت میکنند، ممکن است در بلندمدت برایشان هزینه بر باشد.
۴ – تعریف بازده غیرعادی چیست؟
بازده غیرعادی اصطلاحی است که برای توصیف بازده بهدستآمده از اوراق بهادار یا پرتفوی در یک بازه زمانی مورداستفاده قرار میگیرد که متفاوت از نرخ بازده مورد انتظار است. نرخ بازده مورد انتظار، بازده محاسبه شدهای است که بر اساس مدل قیمت گذاری داراییها و با استفاده از میانگین بلندمدت بازده یا سایر ارزیابیها به دست میآید.
بازده غیرعادی میتواند هم خوب و هم بد باشد، چون خودش به تنهایی خلاصهای است از اینکه چگونه بازده واقعی از بازده مورد انتظار متفاوت است. به طور مثال، کسب ۳۰% در یک صندوق سرمایه گذاری که بازده میانگین ۱۰% در هر سال برای آن پیشبینی شده، یک بازده غیر عادی ۲۰% تولید خواهد کرد. از طرف دیگر، اگر بازده واقعی ۵% بود، این امر باعث تولید یک نرخ غیرعادی منفی پنجدرصدی میشد.
۵ – تعریف بازده مورد انتظار چیست؟
مقدار پولی که یک فرد انتظار دارد تا از سرمایه گذاریهای خود دریافت کند بازده مورد انتظار گفته میشود. به طور مثال، اگر یک نفر در سهامی که ۵۰% شانس تولید سود ۱۰ درصدی و ۵۰% شانس تولید زیان ۵ درصدی دارد سرمایه گذاری کند، بازده مـورد انتظار او ۲٫۵% خواهد بود (۰٫۰۵- * ۰٫۵ + ۰٫۱ * ۰٫۵)؛ اما لازم به ذکر است که بازده مورد انتظار معمولاً بر اساس اطلاعات مربوط به گذشته بنا شده و تضمینی برای تحقق آن وجود ندارد.
در اکثر بخشها، بازده مورد انتظار ابزاری است برای تعیین اینکه آیا یک سرمایه گذاری دارای میانگین درآمد خالص منفی است یا مثبت.
در کنار بازده مـورد انتظار سرمایه گذاران باهوش باید احتمال تحقق بازده را برای محاسبه درست ریسک در نظر بگیرند. نمونههای فراوانی وجود دارد که در مسابقات بختآزمایی بازده مـورد انتظار مثبت، اما در مقابل احتمال تحقق بازده پیشبینیشده، بسیار پایین است.
۶ – تعریف بازده واقعی چیست؟
سود یا زیان واقعی یک سرمایه گذار بازده واقعی گفته میشود. این بازده میتواند به شکل زیر بیان شود:
بازده مورد انتظار بهعلاوه تأثیر عوامل خاص مربوط به شرکت و اخبار مربوط به اقتصاد، بـازده واقعی را ایجاد میکند.
بـازده واقعی که در برابر بازده مورد انتظار قرار دارد، چیزی است که سرمایه گذاران در واقعیت از سرمایه گذاریهای خود دریافت میکنند. اختلاف بین بـازده واقعی و بازده مورد انتظار به دو عامل ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک بستگی دارد.
تعریف بازده سهام
بازده سهام
بازده سهام در فرآیند سرمایهگذاری نیروی محرکی است که ایجاد انگیزه میکند و پاداشی برای سرمایهگذاران محسوب میشود. هدف سرمایهگذاران حداکثر کردن بازده مورد انتظار است. اگرچه آنها در نظر دارند ریسک اولیه را کاهش دهند. بازدهی حاصل از سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران دارای اهمیت تعریف بازده سهام تعریف بازده سهام است، زیرا اغلب تلاش سرمایهگذاران با هدف کسب بازده صورت میگیرد. ارزیابی بازده (قبل از ارزیابی ریسک) تنها راه منطقی است که سرمایهگذاران میتوانند برای مقایسه سرمایهگذاریهای جایگزین و متفاوت از هم انجام دهند. برای درک بهتر عملکرد سرمایهگذاری، اندازه گیری بازده واقعی (مربوط به گذشته) ضروری است. به ویژه بررسی بازده گذشته در تخمین پیش بینی بازدههای آتی نقش زیادی دارد.
بازده غیرعادی سهام
تفاوت بین بازده مورد انتظار و بازده واقعی سهم را بازده غیرعادی میگویند که این بازدهی میتواند مثبت یا منفی باشد. چنانچه پیداست، بازدهی سهم همیشه مثبت نیست و بسته به میزان تغییرات قیمتی در دوره نگهداری و میزان پرداخت سود نقدی در پایان دوره مالی ممکن است مثبت، صفر و یا حتی منفی باشد.
بازده غیرعادی انباشته
بال تعریف بازده سهام و براون (۱۹۶۸) در مورد رابطه بین «علامت» سود خالص غیرمنتظره و میانگین نرخ بازده غیرعادی تحقیق کردند. آنها پیش بینی میکنند که افزایش غیر منتظره در سود خالص با نرخ بازده غیرعادی مثبت همراه است و کاهش غیرمنتظره آن با نرخ بازده غیرعادی منفی خواهد بود.
سهام رشدی و ارزشی در بازده سهام
سهام رشدی سهامیمیباشد که هدف سرمایهگذاران از سرمایهگذاری در آن استفاده از رشد آینده سودهای شرکت میباشد و در واقع این نوع سهام متعلق به شرکتهایی میباشد که هنوز به مرحله بلوغ نرسیده اند و انتظار میرود از برنامههای توسعه ای فراوانی در آینده برخوردار شوند و بنابراین رشد بالایی در سود و یا میزان فروش خود تجربه نمایند بنابراین انتظار از سهام رشدی این است که قیمتش نسبت به جریانات نقدی، عایدی، سود تقسیمی و ارزش دفتری فعلی آن بالاتر از میانگین باشد. در نتیجه این واکنش بیش از حد، در بلندمدت سهامگران یعنی سهام رشدی بازدهی کمیبرای سرمایهگذاران خواهد داشت که آنها را در قیمتهای بالا خریداری کرده اند و سهام رشدی ریسکی تر میباشد.
پیش بینی بازده مورد انتظار برای سهام کم گردش
اگر یک سهم به صورت روزانه داد و ستد نشود، برآورد بازده مورد انتظار و سنجش بازده غیرعادی آن دچار مشکل میشود، زیرا وقفههای معاملاتی موجب میشود تا نتوان بازده واقعی روزانه سهم را محاسبه کرد. در نتیجه، برآورد پارامترهای الگوی بازار (α و β ) دچار محدودیت میشود. گرچه روش استانداردی برای رفع این محدودیت وجود ندارد، اما در عمل پژوهشگران به راههای زیر روی میآورند. این روشها در مورد روزهایی که داد و ستد سهام دچار وقفه بوده، استفاده میشود:
۱- فقط برای روزهایی که سهم دادوستد شده بازده غیرعادی محاسبه شود و برای بقیه روزها بازده غیرعادی حساب نمیشود؛ یعنی کنار گذاشتن بازده بازار و بازده سهام در روزهای وقفه.
۲- در روزهایی که سهم داد و ستد نشده قیمت تابلو مبنا قرار میگیرد؛ یعنی برای روزهای وقفه بازده صفر در نظر گرفته میشود.
٣- تخصیص بازده بین روزهای معاملاتی و روزهای وقفه؛ به این ترتیب که کل بازده حد فاصل دو داد و ستد به طور یکنواخت بین روزهای میانی تخصیص مییابد.
۴- محاسبه بازده سهم حد فاصل روزهای معاملاتی و مقایسه آن با بازده بازار برای همان مقطع زمانی.
مدل های پیش بینی بازده سهام
در مطالعات بسیاری به تعریف بازده سهام بحث پیش بینی بازده سهام پرداخته شده است و محققان بسیاری در پی ارائه الگو و مدلی جهت انجام این امر بر آمدند. بعضی از این مدلها امروزه در سطح وسیعی مورد استفاده قرار میگیرند که هر یک مزیتی دارند، علاوه بر آن هریک با چالشها و محدودیتهایی نیز روبرو هستند. در این بخش تعدادی از این مدلها مورد بررسی قرار گرفته تعریف بازده سهام اند:
مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای
مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای، ارتباط بین ریسک و نرخ بازده مورد انتظار یک دارایی را توضیح میدهد. این مدل توسط ویلیام شارپ در سال ۱۹۶۰ معرفی گردید. فرض مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای این است که تنها عامل بازار تعیین کننده ریسک و بازده اوراق بهادار میباشد. مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای فرض میکند که اثر تمام عوامل بنیادی اقتصادی در همین یک عامل خلاصه میشود. برخی از چالشهای مطرح شده در خصوص مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای بشرح زیر میباشد:
١. به یک عامل منحصر به فرد برای تبیین ریسک اتکا میکند؛
۲. داشتن مفروضات بسیار سخت و محدود کننده ای که قابل آزمون نمیباشد؛
٣. این مدل نمیتواند تفاوتهای سیستماتیک و پایدار مرتبط با اندازه،P/E و حتی زمانهای مختلف سال را توضیح دهد.
مدل قیمت گذاری آربیتراژ
در پاسخ به انتقادات مطرح شده درباره مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای، استفان راس در سال ۱۹۷۶ مدل قیمت گذاری آربیتراژ را مطرح کرد که مفروضات کمتری داشت. نظریه قیمت گذاری آربیتراژ یک نظریه عمومیقیمت گذاری است، که بازدهی را به صورت یک رابطه خطی، با چند عامل بنیادی و کلان اقتصادی، مدل سازی میکند. به عبارتی توضیح میدهد که چه چیزی باعث ایجاد تفاوت بین بازدهی اوراق بهادار مختلف میشود. نظریه قیمت گذاری آربیتراژ، تفاوتهای مهمیبا مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای دارد؛ اولا در نظریه قیمت گذاری آربیتراژ، وجود دارایی بدون ریسک که افراد بتوانند به نرخ بازدهی آن قرض بگیرند و بدهند، فرض نشده است؛ تعریف بازده سهام ثانیه مفروضات نظریه قیمت گذاری آربیتراژ، بسیار کمتر از مفروضات مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای است. علاوه بر آن امکان آزمون درستی نظریه قیمت گذاری آربیتراژ وجود دارد، در حالی که به دلیل عدم امکان مشاهده سبد دارایی بازار، بعضی محققان معتقدند امکان آزمون مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای وجود ندارد. بنابراین در آزمونهای مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه تعریف بازده سهام ای، متغیرهای دیگری به جای بازدهی سید بازار به کار رفته اند که درستی این آزمونها را با تردید مواجه کرده است. در ادبیات موضوع، مشکلات و چالشهای تئوری قیمت گذاری آربیتراژ به شرح زیر مشخص گردیده است:
۱-تشخیص عاملها و محاسبه حساسیتها نسبت به این عوامل مشکل است.
۲- تغییرات پیش بینی شده از پیش بینی نشده متمایز نمیشود.
۳- تئوری قیمت گذاری آربیتراژ راجع به نوع و تعداد عوامل چیزی نمیگوید و این عوامل بر اساس نوع اقتصادها، زمان و روش تحقیق مشخص میشوند.
۴-عوامل موثر در طول زمان تغییر میکنند.
۵- به دادههای زیادی برای تخمین پارامترهای مدل نیاز است.
مدل های چند عاملی
در مقابل مدلهای تک عاملی، مدلهای چند عاملی پدیدههای مختلفی را در نظر میگیرد که ممکن است بر بازدهی سهام تأثیر بگذارد. این عوامل شامل مجموعه پدیدههای اقتصادی و گروههای ساختاری (صنایع) مختلف میباشد. همانگونه که بیان شد در تئوری آربیتراژ عوامل مختلف برای توضیح بازده سهام باید در نظر گرفته شود، اما این عوامل تعیین نشده است. به همین دلیل فاما و فرنچ (۱۹۹۳) با توجه به تحقیقات انجام شده قبلی بر روی هر یک از عاملهای ارتباط میانگین بازدهها را با پنج عامل ریسک بتا، اندازه، اهرم، نسبت P/ E، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار مورد آزمون قرار دادند. نتایج بررسیهای آنها نشان داد که رابطه منفی بین اندازه شرکت و میانگین بازدهها وجود دارد. همچنین، آنها به این نتیجه رسیدند که بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار شرکت و میانگین بازدهها رابطه مثبتی وجود دارد. به علاوه، آنها دریافتند که باید به عامل اندازه توجه بیشتری شود و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار نقش قوی تری در میانگین بازدهها دارد. آنها یک رگرسیون چند متغیره برای بررسی عوامل موثر بر بازده پرتفوی طراحی کردند. محدودیتهای مدل سه عاملی فاما – فرنچ را میتوان بشرح زیر بیان نمود:
تجزیه و تحلیل این مدل، چیزی در مورد ریسک در اختیار تحلیل گر قرار نمیدهد. مدل سه عاملی فاما – فرنچ به جای ریسک کل، منابع بازده را شناسایی میکند و اندازه گیری ریسک پرتفوی باید با استفاده از سایر منابع (بازده) انجام شود.
٢. اگر یک مدیر پرتفوی استراتژی خود را تغییر دهد، رگرسیون موجود در این مدل نتایج عجیبی خواهد داشت. مثلا، اگر یک مدیر که قبلا سهام شرکتهای بزرگ را در پرتفوی داشته به سوی سهام شرکتهای کوچک گرایش پیدا کند، بازده غیرعادی قابل ملاحظه ای اعم از مثبت یا منفی مشاهده خواهد شد که نتیجه تغییر ویژگیهای پرتفوی است.
۳. پرتفویهایی که به خوبی متنوع سازی نشده اند خطای آماری قابل ملاحظه ای دارند.
۴. اگر در یک پرتفوی اوراق بهادار با درآمد ثابت یا اوراق بهادار خارجی وجود داشته باشد، برای توضیح و تشریح عملکرد این پرتفوی که پیچیدگی بیشتری دارد، علاوه بر سه عامل موجود در مدل فاما – فرنچ عوامل دیگری هم مورد نیاز هستند.
تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکی به تکنیکهایی اشاره دارد که تلاش میکند به وسیله مطالعه روند گذشته روند آتی را پیش بینی نماید. تحلیل گران عقیده دارند تغییرات در عرضه و تقاضا میتواند به وسیله تغییرات در نمودارهای قیمت تعیین و پیش بینی شود. پایه تحلیل تکنیکال بر سه موضوع استوار است که شامل ۱) همه چیز در قیمتها لحاظ شده است، ۲) قیمتها بر اساس روند حرکت میکنند و ۳) تاریخ تکرار میشود. ریشه تحلیل تکنیکی بر پایه یافتهها و پژوهشهای چارلز داو استوار شده است. نظریات داو در اوایل سالهای ۱۹۰۰ میلادی گسترش یافت و با گذشت زمان تکامل پیدا کرد. نقاط ضعف تحلیل تکنیکی را در مجموع میتوان به این صورت بیان کرد:
۱-اغلب تکنیکها جنبه دیداری دارند، معامله گر باید به طور پیوسته آن را مراقبت و پیگیری کند و قیمت دقیق و معلومینمیتواند به معامله گر ارائه دهد.
۲. وفور ابزارها و مباحث: سیر تاریخی نشان میدهد که با گذشت زمان ابزارهای بیشتری معرفی گردید و دامنه تکنیکها و ابزارها به قدری گسترده شد که نمیتوانست همه آنها عملا کاربردی برای معامله گران داشته باشد.
٣. اکثر الگوها در عمل یک چیز را میگویند: نکته ای که در تحلیل تکنیکی دیده میشود، انبوهی از ابزارهایی است که از زوایای مختلف، اما شبیه به هم قصد دارند آینده قیمت را پیش بینی کنند. حتی برخی از الگوهای قیمت تنها از لحاظ نامگذاری با یکدیگر تفاوت دارند، اما در عمل یک چیز را میگویند.
۴. الگوهای قیمت تعریف مشخص و قاعده مندی ندارند. به طوری که بین تحلیل گران از نظر تشخیص یا نقض الگو اختلاف عقیده پیش میآید، زیرا تعریف دقیقی برای آن پیاده سازی نشده است.
۵.تکیه بیش از حد بر روی استراتژیهای ایستای خرید و فروش: به نظر میرسد تا حد زیادی جنبه تحلیل نمودارهای قیمت، جای خود را به استفاده از ابزارهای خشک فنی داده و برخی معامله گران در دنیای تکنیکها و ابزارهای فنی به قدری غرق شده اند، که موضوع و هدف اصلی را فراموش کرده اند. ساخت استراتژیهای ایستای خرید و فروش و تکیه بر انجام داد و ستدهای خود کار نمونه ای از تلاشهای فنی و تکنیکی است که معامله گران بسیاری را به خود مشغول ساخته است.
تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی بازده سهام تابعی از شرایط کلان اقتصادی، وضعیت صنعت و شرایط خاص شرکت میباشد. شرایط خاص شرکت شامل عملکرد و وضعیت مالی است که در قالب صورتهای مالی ارائه میگردد. تحلیل بنیادی مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار (و تعریف بازده سهام بازار به عنوان کل) دارای ارزش ذاتی است که بوسیله سرمایهگذاران قابل برآورد است. ارزش اوراق بهادار تابعی از یک سری متغیرهای بنیادی است که ترکیب این متغیرها بازده مورد انتظار همراه با سطح ریسک مشخص را ایجاد میکند. در تحلیل بنیادی برآورد ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی متغیرهای بنیادی انجام میشود. تحلیل بنیادی بر اساس اطلاعات و دادههای گذشته و تعریف بازده سهام فعلی با هدف پیش بینی مالی انجام میپذیرد. در تحلیل بنیادی اساس پیش بینی بر مبنای وقایع و رخدادهای واقعی پایه گذاری شده است. این نوع از تحلیل نسبت به تحلیل تکنیکال بسیار زمان گیر تر است و معمولا همراه با جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف ممکن میگردد. تجزیه و تحلیل به وسیله نسبتهای مالی نیز در زمره تحلیلهای بنیادی قرار میگیرد.
همانطور که بیان شد اهمیت پیش بینی بازده سهام محققان را بر آن داشت تا به دنبال متغیر و شاخصهایی باشند که توان توضیح بازده سهام را دارا هستند و دست به تبیین مدلهایی بزنند تا بتوانند روند بازده سهام را پیش بینی نمایند. شاید بعد از تحقیقات بال و براون (۱۹۶۸) که نشان داد اطلاعات بر بازده سهام موثر است، او و پنمن (۱۹۹۳) باعث تغییر در پارادایم حسابداری شدند. سوال اساسی آنها این بود که آیا میتوان از طریق ترکیب نسبتهای مالی رشد سود آتی را پیش بینی نمود؟ آنها از طریق آزمونهای آماری استدلال کردند میتوان از طریق نسبتهای مالی به بازده غیرعادی رسید، از این رو بحث استفاده از نسبتهای مالی به عنوان یکی از زیر شاخههای تحلیل بنیادی مطرح میگردد.
نسبت های مالی
تارخچه استفاده از نسبتهای مالی به سال ۱۸۷۰ بر میگردد. در آن زمان بود که تحلیل گران نسبتهای مالی را توسعه و ترویج دادند، بطوریکه امروزه تجزیه و تحلیل نسبتها به یک تکنیک قوی و ابزاری مناسب برای استفاده کنندگان در جهت ارزیابی عملکرد گذشته، حال و آینده تبدیل شده است و تا به امروز به دلیل گسترش علم و دانش و همچنین پیشرفت فناوری محاسباتی و اطلاعاتی، پیشرفتهای زیادی در نحوه استفاده از نسبتهای مالی به وجود آمده است. در پژوهشهای فراوانی از نسبتهای مالی جهت تجزیه و تحلیل در حوزههای پیش بینی ورشکستگی و رتبه بندی شرکتها استفاده شده است. بخش قابل توجهی از این پژوهشها به پیش بینی بازده سهام مربوط میباشند.
از آنجا که میتوان دهها نوع نسبت از صورتهای مالی استخراج و مورد بررسی و تحقیق قرار داد، در نتیجه طبقه بندیهای مختلفی از جنبههای متفاوت در نسبتهای مالی وجود دارد. که از آن جمله:
۱-تقسیم بندی همپتون (۱۹۷۴) در روش اول نسبتهای مالی را به سه گروه شامل نسبت نقدینگی، سودآوری و مالکیت و در روش دوم به چهار گروه اصلی شامل نسبتهای نقدینگی، اهرمی، فعالیت و سودآوری طبقه بندی میکند.
۲-بریگام و وستون (۱۹۷۵) نسبتهای مالی را در طبقه بندی دیگر و متفاوت با همپتون به چهار گروه اصلی شامل نسبتهای نقدینگی، اهرمی، فعالیت و سود آوری طبقه بندی کردند.
۳-فاستر (۱۹۸۶) نسبتهای مالی را به هفت طبقه تقسیم بندی کرد که شامل وضعیت نقدینگی، سرمایه در گردش عملیات و جریان نقدی عملیات، نسبت ساختار سرمایه، پوشش هزینههای بهره، سودآوری و گردش موجودیها است.
۴-گیبسون (۱۹۹۴) نسبتهای مالی را به پنج گروه اصلی تقسیم کرد که شامل نسبتهای نقدینگی، نسبتهای اهرمی، نسبتهای سودآوری، نسبتهای گردش داراییها و نسبت جریان وجوه نقد است.
Safdar, R. & Yan, C. (2016). Information risk, stock returns, and the cost of capital in China. China Finance Review International. ۶(۱): ۷۷ – ۹۵
دیدگاه شما