دو شاخص تعیین قیمت رمزارز


برای مثال در بازار ارزهای دیجیتال، هنگامی که یک ارز دیجیتال در طول یک بازه زمانی مرتبا توسط افراد خرید می‌شود، اصطلاحا شاخص قدرت نسبی آن وارد ناحیه بیش‌خرید (یا اشباع خرید) می‌شود. در این حالت معمولا قیمت تا خدی اصلاح خواهد شد (کاهش میابد) و شاخص قدرت نسبی، سیگنال فروش رمز‌ارز را می‌دهد. به طور بر عکس، زمانی که یک ارز دیجیتال مدام فروخته می‌شود، شاخص قدرت نسبی به ناحیه‌ی بیش‌فروش کشیده می‌شود. معمولا در این حالت قیمت روند نزولی خود را تغییر خواهد داد و RSI سیگنال خرید رمزارز و ورود به بازار را می‌دهد.

شاخص قدرت نسبی (RSI) | مفهوم، کاربرد و فرمول RSI

شاخص قدرت نسبی (RSI) یا Relative Strength Index، یک اندیکاتور تکنیکال است که برای تحلیل بازارهای مالی استفاده می‌شود. این شاخص یا اندیکاتور، برای رصد قدرت یا ضعف یک سهم یا بازار بر اساس قیمت‌های پایانی اخیر در زمان حاضر یا گذشته به کار می‌رود. شاخص RSI با شاخص قدرت نسبی یا Relative Strength متفاوت است.

برای مثال در بازار ارزهای دیجیتال، هنگامی که یک ارز دیجیتال در طول یک بازه زمانی مرتبا توسط افراد خرید می‌شود، اصطلاحا شاخص قدرت نسبی آن وارد ناحیه بیش‌خرید (یا اشباع خرید) می‌شود. در این حالت معمولا قیمت تا خدی اصلاح خواهد شد (کاهش میابد) و شاخص قدرت نسبی، سیگنال فروش رمز‌ارز را می‌دهد. به طور بر عکس، زمانی که یک ارز دیجیتال مدام فروخته می‌شود، شاخص قدرت نسبی به ناحیه‌ی بیش‌فروش کشیده می‌شود. معمولا در این حالت قیمت روند نزولی خود را تغییر خواهد داد و RSI سیگنال خرید رمزارز و ورود به بازار را می‌دهد.

اندیکاتور قدرت نسبی، یک اندیکاتور مومنتوم است که اندازه تغییرات اخیر در قیمت یک سهم یا سرمایه را برای ارزیابی شرایط بیش‌خرید (overbought) یا بیش‌فروش (oversold) اندازه می‌گیرد. RSI در واقع یک اسیلاتور (خطی که دو نقطه قله یا دره را در نمودار به‌هم وصل می‌کند) است و بین ۰ تا ۱۰۰ تغییر می‌کند. این شاخص، اولین بار توسط ولز وایلدر در سال ۱۹۷۸ و در کتاب «مفاهیم نو در سیستم‌های معامله‌گری تکنیکال» معرفی شده است.


تحلیل‌های سنتی، مقدار RSI برابر با ۷۰ یا بالاتر را نشانه نزدیک شدن شرایط امن به بیش‌خرید (اشباع خرید) می‌دانند و این عدد ممکن است مقدمه‌ای برای بازگشت ترند (trend reversal) یا اصلاح عقب‌کشیدگی (pullback) قیمت باشد. مقدار RSI‌ برابر با ۳۰ یا پایین‌تر نشان‌دهنده شرایط بیش‌فروش (اشباع فروش) است.

شاخص قدرت نسبی در یک نگاه

  • شاخص قدرت نسبی (RSI) یک اسیلاتور مومنتوم رایج است که در سال ۱۹۷۸ توسعه داده شده است.
  • اندیکاتور قدرت نسبی سیگنال‌های معاملاتی درباره مومنتوم قیمت گاوی و خرسی فراهم می‌آورد و اغلب زیر گراف قیمت سرمایه کشیده می‌شود.
  • وقتی RSI بالای ۷۰٪ باشد، شرایط بیش‌خرید و وقتی زیر ۳۰٪ باشد، شرایط بیش‌فروش تخمین زده می‌شود.

فرمول شاخص قدرت نسبی (RSI)

شاخص قدرت نسبی با دو مرحله محاسبه به‌دست می‌آید. به این صورت که ابتدا RSI1 را محاسبه کرده، سپس RSI2 را به‌دست می‌آوریم. RSI1 به صورت زیر است:

بهره میانگین (average gain) و زیان میانگین (average loss) که در فرمول بالا استفاده شده، میانگین درصد بهره یا زیان در زمان انتخابی است. این فرمول مقدار زیان میانگین را مثبت در نظر می‌گیرد. به‌طور استاندارد برای محاسبه RSI1 از میانگین بهره و زیان در ۱۴ دوره زمانی استفاده می‌شود. حالا تصور کنید بازار در ۷ روز از ۱۴ روز گذشته، با بهره میانگین ۱٪ و در تمام ۷ روز دیگر با زیان میانگین -۰/۸٪ بسته شده است. محاسبه RSI1 به صورت زیر خواهد بود:

وقتی داده برای ۱۴ دوره زمانی در دسترس است، می‌توانیم RSI2 را محاسبه کنیم. RSI2‌ قسمت قبلی نتیجه محاسبات را هموار یا smooth می‌کند (مقصود از هموارسازی، از بین بردن اثرات داده‌های پرت روی نمودار است). RSI2 همان RSI نهایی است که در نمودار استفاده می‌شود.

محاسبه شاخص قدرت نسبی

محاسبه اندیکاتور قدرت نسبی (RSI)

با استفاده از فرمول بالا، RSI‌ محاسبه شده و خط RSI در زیر نمودار قیمت کشیده می‌شود. هرگاه تعداد و سایز قیمت‌های پایانی مثبت (تعداد کندل‌های سبز) افزایش یابد، RSI بالا خواهد رفت و اگر تعداد و سایز زیان‌ها بیش‌تر شود، RSI پایین می‌آید. به شکل زیر توجه کنید:

همان‌طور که در شکل بالا می‌بینید، گاهی ممکن است در حالی که نمودار قیمت،صعودی است؛ RSI در منطقه بیش‌فروش باقی بماند و یا وقتی نمودار قیمت، نزولی است؛ RSI در منطقه بیش‌خرید بماند. این ممکن است برای تحلیل‌گران تازه‌کار گیج‌کننده باشد، اما همیشه باید این شاخص را با ترند غالب بسنجیم تا این ابهامات حل شوند.

قدرت قیمت نسبی سهم یا شاخص قدرت نسبی چیست ؟

همیشه ناحیه بیش‌خرید و بیش‌فروش، روی شاخص قدرت نسبی ۷۰ درصد و ۳۰ درصد اتفاق نمی‌افتد. متخصص معروف بازاریابی، کانستنس براون (Constance Brown) این ایده را مطرح می‌کند که با توجه به روند کلی بازار، شاخص قدرت نسبی ممکن است زودتر به نقطه بیش‌خرید یا بیش‌فروش برسد. برای مثال، در یک روند صعودی، بازار با rsi=50% به منطقه بیش‌فروش (یا اشباع فروش) می‌رسد (بجای rsi=30%).


همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید در روند نزولی قله RSI‌ جایی نزدیک به ۵۰٪ (نه ۷۰٪) اتفاق می‌افتد و این می‌تواند به سرمایه‌گذاران سیگنال شرایط خرسی را بدهد. بسیاری از سرمایه‌گذاران وقتی با یک روند قوی روبرو هستند، برای شناسایی بهتر نقطه کمینه و بیشینه، یک خط افقی بین ۳۰٪ و ۷۰٪ رسم می‌کنند. اغلب، اصلاح سطوح بیش‌فروش یا بیش‌خرید وقتی قیمت یک سهم یا سرمایه در کانال افقی بلندمدت است، غیر ضروری به‌نظر می‌رسد و معمولا از همان سطوح ۳۰ درصد و ۷۰ درصد استفاده می‌شود.

یک مفهوم مرتبط با سطوح بیش‌فروش و بیش‌خرید، برای اصلاح خط روند، تمرکز بر سیگنال‌ها و تکنیک‌های معاملاتی است. به عبارت دیگر، استفاده از سیگنال‌های گاوی وقتی قیمت در روند گاوی است و استفاده از سیگنال‌های خرسی وقتی سهم در یک روند خرسی است، کمک خواهند کرد که از بسیاری آلارم‌های اشتباهی که ممکن است RSI تولید کند جلوگیری کنیم.

مثالی از واگرایی RSI

واگرایی گاوی وقتی اتفاق می‌افتد که RSI یک منطقه بیش‌فروش را به‌وجود می‌آورد. منطقه بیش‌فروش در پی RSI خیلی پایین و متعاقبا قیمت‌ نسبتا پایین شکل می‌گیرد. این اتفاق، نشان از یک مومنتوم گاوی رو به‌بالا (سیگنال ورود به بازار) و احتمالا شروع یک حرکت صعودی بلندمدت خواهد بود.
واگرایی خرسی وقتی اتفاق می‌افتد که RSI یک منطقه بیش‌خرید را به‌وجود می‌آورد. منطقه بیش‌خرید در پی RSI نسبتا بالا و متعاقبا قیمت‌ خیلی بالا شکل می‌گیرد.


همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید، واگرایی گاوی وقتی دیده می‌شود که RSI نقاط پایین‌تری را در نمودار شکل ‌می‌دهد و نمودار قیمت، دو شاخص تعیین قیمت رمزارز نقاط بسیار پایین‌تری رو نشان می‌دهد. این یک سیگنال قابل اعتماد استِ؛ اما اصولا وقتی یک ترند بلندمدت پایدار داشته باشیم، واگرایی‌ها بسیار نادر هستند. استفاده از مناطق بیش‌خرید یا بیش‌فروش انعطاف‌پذیر به شناخت سیگنال‌های بالقوه بیشتر کمک خواهد کرد.

مثالی از رد نوسان RSI

تکنیک معاملاتی دیگری نیز رفتار RSI را در زمان مراجعه به مناطق بیش‌فروش یا بیش‌خرید تست می‌کند. این سیگنال، یک «رد نوسان» یا Swing Rejection گاوی نامیده می‌شود و از چهار قسمت تشکیل شده است:

  1. RSI به منطقه بیش‌فروش سقوط می‌کند.
  2. RSI به بالای ۳۰٪ برمی‌گردد.
  3. RSI سقوط شدید دیگری را بدون برگشت به منطقه بیش‌فروش (۳۰ درصد) شکل می‌دهد.
  4. سپس RSI بیشترین مقدار خودش در زمان اخیر را می‌شکند و بالاتر می‌رود.

همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید، ابتدا شاخص RSI در منطقه بیش‌فروش است، سپس تا حدود ۳۰٪ رسیده و یک رد پایین نمودار را شکل داده که سیگنالی برای بالاتر رفتن RSI بوده است. استفاده از RSI به این شکل، بسیار شبیه به درج خط معاملاتی در نمودار قیمت است.

مثل واگرایی‌ها، یک حالت رد نوسان خرسی نیز وجود دارد که دقیقا مثل تصویر رد نوسانات گاوی در آینه است. یک رد نوسان خرسی هم شامل چهار بخش است:

  1. RSI به منطقه بیش‌خرید افزایش پیدا می‌کند.
  2. RSI به زیر ۷۰٪ باز می‌گردد.
  3. RSI بدون بازگشت به منطقه بیش‌خرید قله دیگری شکل می‌دهد.
  4. سپس RSI به پایین‌ترین مقدار خودش در زمان می‌رسد.

نمودار زیر یک سیگنال رد نوسان خرسی را نشان می‌دهد. مثل اکثر تکنیک‌های معاملاتی، این سیگنال هم قابل اعتمادتر خواهد بود وقتی با ترند غالب طولانی‌مدت تطابق داشته باشد. سیگنال‌های خرسی در طول ترندهای رو به پایین، کمتر محتمل است که آلارم‌های اشتباه تولید کنند.

تفاوت‌های RSI و MACD

میانگین متحرک همگرایی/واگرایی یا Moving Average Convergence Divergence یک شاخص مومنتوم دنباله‌روی ترند (Trend-following Momentum Indicator) است که رابطه بین دو میانگین متحرک امنیت قیمت (security`s price) را نشان می‌دهد. میانگین متحرک همگرایی/واگرایی که در فارسی به آن مَکدی (MACD) نیز گفته می‌شود، با تقسیم میانگین متحرک نمایی (EMA) در دوره ۲۶ روزه بر میانگین متحرک نمایی ۱۲ روزه به‌دست می‌آید. به این صورت، خط محاسبه مکدی ایجاد می‌شود.


میانگین متحرک نمایی ۹ روزه مکدی که «خط سیگنال» نامیده می‌شود، در بالای خط مکدی کشیده می‌‌شود که می‌تواند به عنوان سیگنالی برای خرید یا فروش به‌کار گرفته شود. زمانی که مکدی از بالا، خط سیگنال خودش را قطع می‌کند، معامله‌گران می‌توانند به‌طور امن فروش کنند و وقتی که مکدی از پایین خط سیگنال خودش را قطع می‌کند، زمان مناسبی برای خرید است.


شاخص RSI طراحی شده است تا با توجه به سطح قیمت‌های اخیر، زمان بیش‌فروش یا بیش‌خرید را نشان دهد. RSI با استفاده از میانگین سود و زیان قیمت‌‌ها در یک بازه مشخص زمانی محاسبه می‌شود. بازه زمانی پیش‌فرض این شاخص، ۱۴ روزه است و مقداری بین ۰ تا ۱۰۰ دارد.
MACD رابطه بین EMAها و RSI تغییر قیمت را با بالا و پایین قیمت‌های اخیر اندازه می‌گیرند. این دو شاخص، اغلب به همراه هم و برای فراهم‌آوردن تصویر تکنیکال کامل‌تری از وضعیت بازار استفاده می‌شوند. هر دوی این شاخص ها، مومنتوم یک سرمایه را اندازه می‌گیرند؛ اما به‌هرحال دو فاکتور مختلف را اندازه می‌گیرند و گاهی ممکن است چیزهای متناقضی را ارائه دهند.

محدودیت‌های RSI

RSI مومنتوم قیمت گاوی و خرسی را مقایسه می‌کند و نتایج را در یک اسیلاتور (oscillator) که می‌تواند زیر نمودار قیمت جا داده شود، نشان می‌دهد. مثل اکثر شاخص‌های تکنیکال، سیگنال‌های RSI هم در یک ترند طولانی‌مدت قابل اعتمادتر خواهند بود.
چون شاخص RSI، مومنتوم را نشان می‌دهد؛ وقتی یک سرمایه، مومنتوم مشخصی در هر دو جهت دارد، می‌تواند برای زمان طولانی، در منطقه بیش‌خرید یا بیش‌فروش باقی بماند. RSI در بازارهای نوسانی که قیمت سرمایه بین حالت خرسی و گاوی حرکت می‌کند، مفیدتر است.

شاخص قدرت نسبی (RSI) | مفهوم، کاربرد و فرمول RSI

شاخص قدرت نسبی (RSI) یا Relative Strength Index، یک اندیکاتور تکنیکال است که برای تحلیل بازارهای مالی استفاده می‌شود. این شاخص یا اندیکاتور، برای رصد قدرت یا ضعف یک سهم یا بازار بر اساس قیمت‌های پایانی اخیر در زمان حاضر یا گذشته به کار می‌رود. شاخص RSI با شاخص قدرت نسبی یا Relative Strength متفاوت است.

برای مثال در بازار ارزهای دیجیتال، هنگامی که یک ارز دیجیتال در طول یک بازه زمانی مرتبا توسط افراد خرید می‌شود، اصطلاحا شاخص قدرت نسبی آن وارد ناحیه بیش‌خرید (یا اشباع خرید) می‌شود. در این حالت معمولا قیمت تا خدی اصلاح خواهد شد (کاهش میابد) و شاخص قدرت نسبی، سیگنال فروش رمز‌ارز را می‌دهد. به طور بر عکس، زمانی که یک ارز دیجیتال مدام فروخته می‌شود، شاخص قدرت نسبی به ناحیه‌ی بیش‌فروش کشیده می‌شود. معمولا در این حالت قیمت روند نزولی خود را تغییر خواهد داد و RSI سیگنال خرید رمزارز و ورود به بازار را می‌دهد.

اندیکاتور قدرت نسبی، یک اندیکاتور مومنتوم است که اندازه تغییرات اخیر در قیمت یک سهم یا سرمایه را برای ارزیابی شرایط بیش‌خرید (overbought) یا بیش‌فروش (oversold) اندازه می‌گیرد. RSI دو شاخص تعیین قیمت رمزارز در واقع یک اسیلاتور (خطی که دو نقطه قله یا دره را در نمودار به‌هم وصل می‌کند) است و بین ۰ تا ۱۰۰ تغییر می‌کند. این شاخص، اولین بار توسط ولز وایلدر در سال ۱۹۷۸ و در کتاب «مفاهیم نو در سیستم‌های معامله‌گری تکنیکال» معرفی شده است.


تحلیل‌های سنتی، مقدار RSI برابر با ۷۰ یا بالاتر را نشانه نزدیک شدن شرایط امن به بیش‌خرید (اشباع خرید) می‌دانند و این عدد ممکن است مقدمه‌ای برای بازگشت ترند (trend reversal) یا اصلاح عقب‌کشیدگی (pullback) قیمت باشد. مقدار RSI‌ برابر با ۳۰ یا پایین‌تر نشان‌دهنده شرایط بیش‌فروش (اشباع فروش) است.

شاخص قدرت نسبی در یک نگاه

  • شاخص قدرت نسبی (RSI) یک اسیلاتور مومنتوم رایج است که در سال ۱۹۷۸ توسعه داده شده است.
  • اندیکاتور قدرت نسبی سیگنال‌های معاملاتی درباره مومنتوم قیمت گاوی و خرسی فراهم می‌آورد و اغلب زیر گراف قیمت سرمایه کشیده می‌شود.
  • وقتی RSI بالای ۷۰٪ باشد، شرایط بیش‌خرید و وقتی زیر ۳۰٪ باشد، شرایط بیش‌فروش تخمین زده می‌شود.

فرمول شاخص قدرت نسبی (RSI)

شاخص قدرت نسبی با دو مرحله محاسبه به‌دست می‌آید. به این صورت که ابتدا RSI1 را محاسبه کرده، سپس RSI2 را به‌دست می‌آوریم. RSI1 به صورت زیر است:

بهره میانگین (average gain) و زیان میانگین (average loss) که در فرمول بالا استفاده شده، میانگین درصد بهره یا زیان در زمان انتخابی است. این فرمول مقدار زیان میانگین را مثبت در نظر می‌گیرد. به‌طور استاندارد برای محاسبه RSI1 از میانگین بهره و زیان در ۱۴ دوره زمانی استفاده می‌شود. حالا تصور کنید بازار در ۷ روز از ۱۴ روز گذشته، با بهره میانگین ۱٪ و در تمام ۷ روز دیگر با زیان میانگین -۰/۸٪ بسته شده است. محاسبه RSI1 به صورت زیر خواهد بود:

وقتی داده برای ۱۴ دوره زمانی در دسترس است، می‌توانیم RSI2 را محاسبه کنیم. RSI2‌ قسمت قبلی نتیجه محاسبات را هموار یا smooth می‌کند (مقصود از هموارسازی، از بین بردن اثرات داده‌های پرت روی نمودار است). RSI2 همان RSI نهایی است که در نمودار استفاده می‌شود.

محاسبه شاخص قدرت نسبی

محاسبه اندیکاتور قدرت نسبی (RSI)

با استفاده از فرمول بالا، RSI‌ محاسبه شده و خط RSI در زیر نمودار قیمت کشیده می‌شود. هرگاه تعداد و سایز قیمت‌های پایانی مثبت (تعداد کندل‌های سبز) افزایش یابد، RSI بالا خواهد رفت و اگر تعداد و سایز زیان‌ها بیش‌تر شود، RSI پایین می‌آید. به شکل زیر توجه کنید:

همان‌طور که در شکل بالا می‌بینید، گاهی ممکن است در حالی که نمودار قیمت،صعودی است؛ RSI در منطقه بیش‌فروش باقی بماند و یا وقتی نمودار قیمت، نزولی است؛ RSI در منطقه بیش‌خرید بماند. این ممکن است برای تحلیل‌گران تازه‌کار گیج‌کننده باشد، اما همیشه باید این شاخص را با ترند غالب بسنجیم تا این ابهامات حل شوند.

قدرت قیمت نسبی سهم یا شاخص قدرت نسبی چیست ؟

همیشه ناحیه بیش‌خرید و بیش‌فروش، روی شاخص قدرت نسبی ۷۰ درصد و ۳۰ درصد اتفاق نمی‌افتد. متخصص معروف بازاریابی، کانستنس براون (Constance Brown) این ایده را مطرح می‌کند که با توجه به روند کلی بازار، شاخص قدرت نسبی ممکن است زودتر به نقطه بیش‌خرید یا بیش‌فروش برسد. برای مثال، در یک روند صعودی، بازار با rsi=50% به منطقه بیش‌فروش (یا اشباع فروش) می‌رسد (بجای rsi=30%).


همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید در روند نزولی قله RSI‌ جایی نزدیک به ۵۰٪ (نه ۷۰٪) اتفاق می‌افتد و این می‌تواند به سرمایه‌گذاران سیگنال شرایط خرسی را بدهد. بسیاری از سرمایه‌گذاران وقتی با یک روند قوی روبرو هستند، برای شناسایی بهتر نقطه کمینه و بیشینه، یک خط افقی بین ۳۰٪ و ۷۰٪ رسم می‌کنند. اغلب، اصلاح سطوح بیش‌فروش یا بیش‌خرید وقتی قیمت یک سهم یا سرمایه در کانال افقی بلندمدت است، غیر ضروری به‌نظر می‌رسد و معمولا از همان سطوح ۳۰ درصد و ۷۰ درصد استفاده می‌شود.

یک مفهوم مرتبط با سطوح بیش‌فروش و بیش‌خرید، برای اصلاح خط روند، تمرکز بر سیگنال‌ها و تکنیک‌های معاملاتی است. به عبارت دیگر، استفاده از سیگنال‌های گاوی وقتی قیمت در روند گاوی است و استفاده از سیگنال‌های خرسی وقتی سهم در یک روند خرسی است، کمک خواهند کرد که از بسیاری آلارم‌های اشتباهی که ممکن است RSI تولید کند جلوگیری کنیم.

مثالی از واگرایی RSI

واگرایی گاوی وقتی اتفاق می‌افتد که RSI یک منطقه بیش‌فروش را به‌وجود می‌آورد. منطقه بیش‌فروش در پی RSI خیلی پایین و متعاقبا قیمت‌ نسبتا پایین شکل می‌گیرد. این اتفاق، نشان از یک مومنتوم گاوی رو به‌بالا (سیگنال ورود به بازار) و احتمالا شروع یک حرکت صعودی بلندمدت خواهد بود.
واگرایی خرسی وقتی اتفاق می‌افتد که RSI یک منطقه بیش‌خرید را به‌وجود می‌آورد. منطقه بیش‌خرید در پی RSI نسبتا بالا و متعاقبا قیمت‌ خیلی بالا شکل می‌گیرد.


همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید، واگرایی گاوی وقتی دیده می‌شود که RSI نقاط پایین‌تری را در نمودار شکل ‌می‌دهد و نمودار قیمت، نقاط بسیار پایین‌تری رو نشان می‌دهد. این یک سیگنال قابل اعتماد استِ؛ اما اصولا وقتی یک ترند بلندمدت پایدار داشته باشیم، واگرایی‌ها بسیار نادر هستند. استفاده از مناطق بیش‌خرید یا بیش‌فروش انعطاف‌پذیر به شناخت سیگنال‌های بالقوه بیشتر کمک خواهد کرد.

مثالی از رد نوسان RSI

تکنیک معاملاتی دیگری نیز رفتار RSI را در زمان مراجعه به مناطق بیش‌فروش یا بیش‌خرید تست می‌کند. این سیگنال، یک «رد نوسان» یا Swing Rejection گاوی نامیده می‌شود و از چهار قسمت تشکیل شده است:

  1. RSI به منطقه بیش‌فروش سقوط می‌کند.
  2. RSI به بالای ۳۰٪ برمی‌گردد.
  3. RSI سقوط شدید دیگری را بدون برگشت به منطقه بیش‌فروش (۳۰ درصد) شکل می‌دهد.
  4. سپس RSI بیشترین مقدار خودش در زمان اخیر را می‌شکند و بالاتر می‌رود.

همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید، ابتدا شاخص RSI در منطقه بیش‌فروش است، سپس تا حدود ۳۰٪ رسیده و یک رد پایین نمودار را شکل داده که سیگنالی برای بالاتر رفتن RSI بوده است. استفاده از RSI به این شکل، بسیار شبیه به درج خط معاملاتی در نمودار قیمت است.

مثل واگرایی‌ها، یک حالت رد نوسان خرسی نیز وجود دارد که دقیقا مثل تصویر رد نوسانات گاوی در آینه است. یک رد نوسان خرسی هم شامل چهار بخش است:

  1. RSI به منطقه بیش‌خرید افزایش پیدا می‌کند.
  2. RSI به زیر ۷۰٪ باز می‌گردد.
  3. RSI بدون بازگشت به منطقه بیش‌خرید قله دیگری شکل می‌دهد.
  4. سپس RSI به پایین‌ترین مقدار خودش در زمان می‌رسد.

نمودار زیر یک سیگنال رد نوسان خرسی را نشان می‌دهد. مثل اکثر تکنیک‌های معاملاتی، این سیگنال هم قابل اعتمادتر خواهد بود وقتی با ترند غالب طولانی‌مدت تطابق داشته باشد. سیگنال‌های خرسی در طول ترندهای رو به پایین، کمتر محتمل است که آلارم‌های اشتباه تولید کنند.

تفاوت‌های RSI و MACD

میانگین متحرک همگرایی/واگرایی یا Moving Average Convergence Divergence یک شاخص مومنتوم دنباله‌روی ترند (Trend-following Momentum Indicator) است که رابطه بین دو میانگین متحرک امنیت قیمت (security`s price) را نشان می‌دهد. میانگین متحرک همگرایی/واگرایی که در فارسی به آن مَکدی (MACD) نیز گفته می‌شود، با تقسیم میانگین متحرک نمایی (EMA) در دوره ۲۶ روزه بر میانگین متحرک نمایی ۱۲ روزه به‌دست می‌آید. به این صورت، خط محاسبه مکدی ایجاد می‌شود.


میانگین متحرک نمایی ۹ روزه مکدی که «خط سیگنال» نامیده می‌شود، در بالای خط مکدی کشیده می‌‌شود که می‌تواند به عنوان سیگنالی برای خرید یا فروش به‌کار گرفته شود. زمانی که مکدی از بالا، خط سیگنال خودش را قطع می‌کند، معامله‌گران می‌توانند به‌طور امن فروش کنند و وقتی که مکدی از پایین خط سیگنال خودش را قطع می‌کند، زمان مناسبی برای خرید است.


شاخص RSI طراحی شده است تا با توجه به سطح قیمت‌های اخیر، زمان بیش‌فروش یا بیش‌خرید را نشان دهد. RSI با استفاده از میانگین سود و زیان قیمت‌‌ها در یک بازه مشخص زمانی محاسبه می‌شود. بازه دو شاخص تعیین قیمت رمزارز زمانی پیش‌فرض این شاخص، ۱۴ روزه است و مقداری بین ۰ تا ۱۰۰ دارد.
MACD رابطه بین EMAها و RSI تغییر قیمت را با بالا و پایین قیمت‌های اخیر اندازه می‌گیرند. این دو شاخص، اغلب به همراه هم و برای فراهم‌آوردن تصویر تکنیکال کامل‌تری از وضعیت بازار استفاده می‌شوند. هر دوی این شاخص ها، مومنتوم یک سرمایه را اندازه می‌گیرند؛ اما به‌هرحال دو فاکتور مختلف را اندازه می‌گیرند و گاهی ممکن است چیزهای متناقضی را ارائه دهند.

محدودیت‌های RSI

RSI مومنتوم قیمت گاوی و خرسی را مقایسه می‌کند و نتایج را در یک اسیلاتور (oscillator) که می‌تواند زیر نمودار قیمت جا داده شود، نشان می‌دهد. مثل اکثر شاخص‌های تکنیکال، سیگنال‌های RSI هم در یک ترند طولانی‌مدت قابل اعتمادتر خواهند بود.
چون شاخص RSI، مومنتوم را نشان می‌دهد؛ وقتی یک سرمایه، مومنتوم مشخصی در هر دو جهت دارد، می‌تواند برای زمان طولانی، در منطقه بیش‌خرید یا بیش‌فروش باقی بماند. RSI در بازارهای نوسانی که قیمت سرمایه بین حالت خرسی و گاوی حرکت می‌کند، مفیدتر است.

راهکاری برای حذف فاصله قیمت بازار و کارخانه‌ای خودرو

وزارت صمت با تاکید بر اینکه آیین‌نامه‌ای برای قیمت‌گذاری خودرو در حال تدوین است، اعلام کرد: با افزایش عرضه با کمک افزایش تولید و همچنین اقدام برای واردات خودرو به دنبال حذف فاصله بین عرضه و تقاضا است، به این صورت می‌توان هم‌زمان با اصلاح قیمت خودروها فاصله بین قیمت کارخانه و بازار اصلاح کرد.

مرکز وزارت صنعت، معدن و تجارت در واکنش به گزارش منتشر شده در روزنامه اعتماد با عنوان «گرانی مجدد خودرو در راه است؟»، توضیحاتی ارائه کرد که در ادامه متن آن را می‌خوانید:

موضوع اصلاح قیمت در کشور به دلیل شرایط کلان اقتصادی امری ضروری به‌حساب می‌آید و باید در این بخش قیمت‌ها اصلاح شوند تا آسیبی به بخش تولید وارد نشود و تولیدکننده نباید بیش از اندازه هزینه پرداخت کند؛ بنابراین قیمت‌ها نیازمند اصلاح هستند، اما اصلاح قیمت‌ها به معنای افزایش قیمت خودرو در بازار نیست؛ چرا که قیمت خودرو در بازار در حال حاضر با قیمت کارخانه متفاوت است که این موضوع باعث ایجاد واسطه گری در بازار شده است؛

بنابراین وزارت صمت با افزایش عرضه با کمک افزایش تولید و همچنین اقدام برای واردات خودرو به دنبال حذف فاصله بین عرضه و تقاضا است، به این صورت می‌توان هم‌زمان با اصلاح قیمت خودروها فاصله بین قیمت کارخانه و بازار اصلاح کرد.

به همین منظور کارگروه‌های تخصصی در وزارت صمت قیمت پیشنهادی تولیدکنندگان را بررسی خواهند کرد و این اصلاحات این‌گونه نخواهد بود که کارخانه‌ای هر قیمتی که بخواهد ارائه کند؛ بلکه باید قیمتی که ارائه می‌شود بر اساس هزینه‌های درست و سود عادلانه باشد و اینکه باید قیمت ارائه شده از سوی تولیدکنندگان قیمت رقابتی باشد به این صورت که اگر محصول خارجی وارد شد و یا محصول داخلی صادر شد قابلیت رقابت داشته باشد.

بر این اساس آیین‌نامه‌ای برای قیمت‌گذاری خودرو در حال تدوین است که در آن آیین‌نامه شاخصی تحت عنوان شاخص رقابت‌پذیری ارائه می‌شود و خودرویی که بر اساس قیمت و آنالیز هزینه، خودروی رقابتی به‌حساب نیاید برای آن مدتی تعیین می‌شود تا به یک قیمت رقابتی تبدیل شود. اگر دراین مدت نتواند به یک قیمت رقابتی تبدیل شود خودرو باید از خط تولید حذف شود.

بنابراین آیین‌نامه‌ای در حال تدوین و تصویب است که برای هر خودرو در کارخانه یک شاخص رقابت‌پذیری ارائه شود و مناسب با این شاخص ادامه و یا حذف تولید آن خودرو تعیین شود و قیمت خودروها بر اساس شاخص رقابت‌پذیری تعیین خواهد شد تا بتوانند در بازار جهانی وارد شوند. در پلتفرم‌های جدید وزارت صمت قیمت‌های خودروها اقتصادی خواهد بود.

تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت چیست؟ انواع سفارش های خرید و فروش در بازار رمزارز

تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت چیست؟

گستردگی بازار ارزهای دیجیتال باعث شده است امکانات متنوعی از سوی ارائه کنندگان خدمات در اختیار کاربران قرار گیرد. این خدمات با توجه به انواع نیازها و سلیقه های موجود در بازار تنوع می یابد. در این بازار گسترده و در میان امکانات متنوع، برای خرید و فروش رمزارزها راه های مختلفی وجود دارد. یکی از محبوب ترین و گسترده ترین ابزارهای خرید و فروش رمزارزها، صرافی ها هستند.

صرافی ها انواع مختلفی از سفارش های خرید و فروش را برای انجام معاملات در اختیار کاربران قرار می دهند که یادگیری آن ها برای معامله گران ضروری است. در این مقاله به بررسی تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت (stop order / limit order) در سفارش های خرید و فروش می پردازیم.

در بازار ارزهای دیجیتال همه چیز بر روی یک عمل ساده بنا شده است: خرید دو شاخص تعیین قیمت رمزارز و فروش رمزارزها. اما همین عمل ساده در بازاری به گستردگی جهان و با صدها میلیون کاربر با افکار و سلیقه های مختلف پیچیدگی های خاصی پیدا می کند. صرافی ها با توجه به ماهیت پرنوسان رمزارزها و شبانه روزی بودن معاملات رمزارزی، بسته به سیاست خود و نیاز کاربرانشان امکانات ویژه ای برای معامله گران فراهم می کنند.

همه امکانات صرافی ها نیز در نهایت به همان عمل خرید و فروش برمی گردد که براساس سفارش معامله گران انجام می پذیرد. اما برای تامین نیازهای معامله گران، قابلیت های خاصی به امکان سفارش دهی خرید و فروش افزوده شده است.

معامله گران، به ویژه کسانی که معاملات متعدد روزانه انجام می دهند، باید با این قابلیت ها و مفاهیمی که برای کار به آن ها نیاز است به صورت کامل آشنایی داشته باشند تا دچار زیان نگردند؛ چراکه هر یک از این قابلیت ها و مفاهیم سفارش خرید و فروش در وضعیت خاصی از بازار و برای هدف ویژه ای استفاده می شود.

انواع سفارش ها

در یک دسته بندی کلی، همه سفارش های خرید و فروش را می توان به دو نوع تقسیم کرد. سفارش های بازار (Market Order) و سفارش های مشروط. سفارش های بازار در واقع ساده ترین نوع معامله است. در این نوع سفارش، معامله گر سفارش خرید یا فروش یک رمزارز خاص را ثبت می کند و صرافی در همان لحظه بهترین گزینه موجود را براساس آخرین قیمت معامله شده آن رمزارز انجام می دهد.

این نوع سفارش ها بیشتر زمانی کاربرد دارد که معامله گر شخصا در حال رصد بازار و بررسی نمودارها است و زمانی که ورود به بازار یا خروج از آن را تشخیص می دهد، فورا اقدام به انجام معامله می کند. یکی دیگر از کاربردهای این روش زمانی است که کسی قصد سرمایه گذاری طولانی مدت، مثلا چند ماهه یا حتی چند ساله دارد، و نوسانات کوتاه مدت برای او اهمیتی ندارد.

اما گاهی اوقات معامله گران پرکار به دلیل شرایط خاصی نیاز به ثبت سفارش های مشروط پیدا می کنند. بازار رمزارزها یک بازار شبانه روزی است و زمانی که معامله گر در خواب است، ممکن است دارایی رمزارزی او ناگهان دهها درصد سقوط کند. یا اینکه رمزارز مورد رصد او ناگهان صعود کند و او از فرصت خرید جا بماند. همچنین گاهی ممکن است معامله گران به دلیل مسافرت یا تعطیلات امکان رصد بازار را نداشته باشند.

در چنین مواقعی، معامله گران برای اینکه از کسب سود افزایش قیمت عقب نمانند و یا در سقوط های ناگهانی دچار زیان های جبران ناپذیر نگردند، اقدام به ثبت سفارش های مشروط می کنند.

تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت چیست؟

سفارش های استاپ و لیمیت

سفارش های مشروط نیز به نوبه خود دو دسته بندی کلی دارند: استاپ (stop order) و لیمیت (limit order).

سفارش های استاپ به این صورت است که معامله گر قیمت خاصی را به عنوان قیمت استاپ (stop price) تعیین می کند. وقتی رمزارز مورد نظر به آن قیمت رسید، سفارش استاپ فعال و تبدیل به یک سفارش بازار می شود. بیشترین کاربرد این نوع سفارش، برای جلوگیری از ضرر بیشتر است.

سفارش لیمیت نیز به این صورت است که معامله گر یک قیمت (limit price) را برای محدود کردن سفارش خود تعیین می کند. سفارش زمانی اجرا می شود که رمزارز مورد نظر به قیمت تعیین شده و یا قیمتی بهتر از آن رسیده باشد. اگر سفارش خرید باشد، وقتی اجرا می شود که قیمت رمزارز مساوی یا کمتر از قیمت لیمیت باشد.

اما اگر سفارش فروش باشد، وقتی اجرا می شود دو شاخص تعیین قیمت رمزارز که قیمت رمزارز مساوی یا بیشتر از قیمت لیمیت باشد.

سفارش های لیمیت و استاپ دو تفاوت اساسی دارد. تفاوت اول این است که سفارش های استاپ در دفتر سفارشات صرافی قابل مشاهده نیست تا زمانی که رمزارز مورد نظر به قیمت تعیین شده برسد. آنگاه این سفارش فعال شده و در دفتر سفارشات مشاهده می شود. اما سفارش های لیمیت از لحظه ای که ثبت می شود به عنوان سفارش فعال وارد دفتر سفارشات شده و قابل مشاهده است.

تفاوت دوم این است که سفارش استاپ از یک قیمت تعیین شده برای فعال شدن سفارش استفاده می کند. یعنی وقتی رمزارز به قیمت تعیین شده رسید، این سفارش به عنوان سفارش بازار فعال می شود. اما در سفارش لیمیت، یک قیمت به عنوان حداقل قیمت مطلوب تعیین می گردد. یعنی وقتی رمزارز به آن قیمت یا بهتر از آن رسید سفارش انجام می شود.

انواع سفارش های خرید

با توضیحاتی که در بالا گفته شد، درک تفاوت سفارش های Buy Stop و Buy Limit آسان تر می شود. برای درک بهتر مطلب باید به هدف سفارش خرید نیز توجه داشت. اساسا خرید رمزارز با هدف کسب سود انجام می گیرد. یعنی معامله گر یک رمزارز را خریداری می کند تا در قیمت بالاتر بفروشد و از تفاوت قیمت خرید و قیمت فروش سود کند.

با این توصیف، روند بازار در تعیین قیمت خرید بسیار موثر است. یعنی اگر بازار رو به صعود باشد، نوع خرید معامله گر به یک شکل خواهد بود، وقتی بازار نزولی باشد به شکلی دیگر. معامله گران برای تشخیص صعودی یا نزولی بودن بازار از سطوح مقاومت و حمایت استفاده می کنند.

به این معنی که اگر قیمت از سطح مقاومت بالاتر رود، احتمالا بازار در حال صعود و تبدیل به بازار گاوی است. اما اگر قیمت از سطح حمایت افت کرد، به این معنا است که احتمالا بازار نزولی و وارد وضعیت خرسی می شود.

درک این مسئله در سفارش های استاپ و لیمیت که بیشتر توسط معامله گران حرفه دو شاخص تعیین قیمت رمزارز ای استفاده می شود، بسیار مهم است. چرا که اساسا این نوع سفارش ها برای عقب نماندن از بازار، جلوگیری از زیان و یا جا نماندن از کسب سود بیشتر طراحی شده است.

تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت چیست؟

تفاوت Buy Stop و Buy Limit

تفاوت این دو نوع سفارش در این است که سفارش Buy Stop در حالت عادی فعال نیست، اما وقتی قیمت به میزان تعیین شده توسط معامله گر رسید، سفارش فعال شده و در اولین معامله قابل دسترس انجام می شود.

سفارش Buy Limit نیز به این شکل است که وقتی معامله گر قیمت لیمیت مورد نظر خود را تعیین می کند و سفارش ثبت می شود، از همان لحظه این سفارش فعال است. وقتی قیمت رمزارز به قیمت مورد نظر یا کمتر از آن رسید، معامله انجام می شود.

یک تفاوت مهم در این دو نوع سفارش این است که در سفارش استاپ ممکن است قیمتی که معامله در آن انجام می شود بالاتر از قیمت استاپ باشد. علت این مسئله این است که قیمت استاپ در واقع فعال کننده سفارش است. یعنی وقتی رمزارز موردنظر به قیمت تعیین شده رسید، سفارش به عنوان سفارش بازار فعال می شود.

ممکن است از لحظه فعال شدن سفارش Buy Stop تا لحظه انجام آن، قیمت رمزارز موردنظر کمی بالاتر رود.

اما سفارش Buy Limit مشروط به این است که قیمت رمزارز در سطح تعیین شده یا پایین تر از آن باشد. یعنی وقتی قیمت ارز دیجیتال موردنظر به سطح تعیین شده یا پایین تر از آن افت کرد، آنگاه معامله انجام می شود و در غیر این صورت انجام نخواهد شد.

تفاوت دیگر این دو سفارش در وضعیت بازار است. سفارش Buy Stop زمانی استفاده می شود که احتمال صعودی شدن بازار وجود دارد. معامله گر یک سطح مقاومت در نظر دارد و معتقد است که اگر قیمت رمزارز مورد نظر بتواند آن سطح را شکسته و بالاتر برود، احتمالا تا قیمت خاصی نیز افزایش خواهد یافت.

به عنوان مثال، رمزارز X اکنون در سطح قیمتی 50 دلار است، و نظر معامله گر این است که اگر این ارز سطح مقاومت 52 دلار را بشکند، تا 65 دلار بالا خواهد رفت. آنگاه معامله گر یک سفارش Buy Stop تنظیم می کند که قیمت استاپ در آن 52 دلار است. اگر قیمت بالاتر از 52 دلار برود، آنگاه سفارش او فعال و اجرا می شود. چنین وضعیتی بیشتر زمانی است که احتمال صعودی بودن بازار بیشتر است و معامله گر نمی خواهد فرصت سود را از دست بدهد.

سفارش Buy Limit نیز زمانی ثبت می شود که احتمال برگشت بازار از حالت نزولی وجود دارد. معامله گر قیمتی را به عنوان لیمیت تعیین می کند و وقتی قیمت رمزارز به آن سطح یا پایین تر از آن رسید، معامله انجام می شود.

انواع سفارش های فروش

توضیحاتی که درباره سفارش های خرید ارائه شد، با اندک تفاوتی در جزئیات برای سفارش خرید نیز صدق می کند. معامله گران معمولا از فروش رمزارز دو هدف را دنبال می کنند. گاهی اوقات فروش زمانی صورت می دو شاخص تعیین قیمت رمزارز گیرد که رمزارز از قیمت خرید آن به مقدار مطلوب معامله گر بالاتر رفته و او آن را می فروشد تا از تفاوت قیمت خرید و فروش سود کند که به این نوع معامله لانگ (long) می گویند.

اما هدف دیگری هم توسط معامله گران از فروش ارزهای دیجیتال دنبال می شود که البته بیشتر مختص معامله گران باتجربه و حرفه ای است. در این روش که به آن شورت (short) می گویند، معامله گر با این پیش بینی که قیمت رمزارز مورد نظر افت خواهد کرد، دارایی رمزارزی خود یا بخشی از آن را می فروشد و سپس، زمانی که قیمت به میزان مطلوبی پایین آمد، بار دیگر اقدام به خرید همان رمزارز می کند تا مقدار بیشتری از همان رمزارز را به دست آورد. یعنی سود او از این معامله، واحدهای بیشتری از آن رمزارز بوده است.

همانطور که می توان از توضیح این دو نوع معامله فهمید، هر یک از این معاملات بیشتر ویژه یکی از انواع بازارهای صعودی یا نزولی است. معاملات لانگ بیشتر در بازار صعودی (گاوی) و شورت در بازار نزولی (خرسی) انجام می شود. با این حال، ممکن است معامله گران از صعود کوتاه مدت در بازار خرسی یا نزول کوتاه مدت در بازار گاوی نیز برای این معاملات استفاده کنند.

پیشتر درباره نحوه تشخیص روند صعودی و نزولی توضیح دادیم. معامله گران در سفارش های خرید نیز پس از تشخیص سطوح مقاومت و حمایت اقدام به تنظیم سفارش خود می کنند. به این معنی که اگر قیمت از سطح مقاومت بالاتر رود، احتمالا روند صعودی در پیش است و اگر قیمت از سطح حمایت افت کند، روند نزولی محتمل است.

تفاوت سفارش های استاپ و لیمیت چیست؟

تفاوت Sell Stop و Sell Limit

تفاوت سفارش های Sell Stop و Sell Limit نیز مانند تفاوت سفارش های خرید است. Sell Stop در زمان ثبت سفارش فعال نمی شود، بلکه وقتی قیمت به حد تعیین شده رسید، فعال و تبدیل به سفارش بازار می شود. اما سفارش Sell Limit از همان لحظه ثبت فعال می شود و وقتی قیمت به حد تعیین شده یا کمتر از آن رسید معامله انجام می شود.

سفارش Sell Stop که به آن Stop-Loss یا توقف ضرر هم می گویند، زمانی به کار می رود که معامله گر تشخیص داده احتمالا یک روند نزولی در پیش است و برای جلوگیری از ضرر اقدام به تنظیم این سفارش می کند.

برای این کار، معامله گر یک قیمت استاپ تعیین می کند که به تشخیص او سطح حمایت است. اگر قیمت رمزارز موردنظر به آن حد رسید، سفارش فعال می شود و اولین معامله در دسترس انجام می گیرد. باید توجه داشت که در این نوع سفارش این احتمال وجود دارد که قیمت فروش انجام شده کمی پایین تر از قیمت استاپ تعیین شده باشد.

سفارش Sell Limit نیز به این صورت است که معامله گر یک قیمت را به عنوان لیمیت تعیین می کند. قیمت لیمیت می تواند قیمت هدفی باشد که از نظر معامله گر سقف میزان رشد رمزارز مورد نظر است. پس از آنکه سفارش ثبت شد، وقتی قیمت به حد لیمیت یا بالاتر از آن برسد، فروش انجام می شود. این سفارش بیشتر در روندهای صعودی مورد استفاده قرار می گیرد.

به عنوان مثال، رمزارز X اکنون در سطح قیمتی 50 دلار است، و نظر معامله گر این است که اگر این ارز سطح حمایت 48 دلار را نقض کند تا 35 دلار افت خواهد کرد. آنگاه معامله گر برای جلوگیری از ضرر بیشتر و یا با هدف انجام یک معامله شورت، یک سفارش Sell Stop تنظیم می کند که قیمت استاپ آن 48 دلار یا کمی پایین تر است. وقتی رمزارز X به آن قیمت برسد، معامله فروش با اولین قیمت در دسترس انجام می شود.

در مورد Sell Limit هم می توان این مثال را تصور کرد که معامله گر احتمال می دهد رمزارز X تا قیمت خاصی رشد خواهد کرد که به آن قیمت هدف می گویند. آنگاه معامله گر یک سفارش Sell Limit تنظیم می کند و قیمت لیمیت را کمی پایین تر از قیمت هدف تنظیم می کند. وقتی رمزارز X به قیمت لیمیت برسد، معامله فروش در آن قیمت یا بالاتر از آن انجام می گیرد.

نتیجه گیری

سفارش های خرید و فروش رمزارز در صرافی ها به طور کلی دو دسته هستند. سفارش بازار به سفارش هایی گفته می شود که در همان لحظه ثبت، معامله در بهترین قیمت موجود انجام می شود. اما سفارش های محدود وقتی انجام می شود که شرایط قیمتی تعیین شده توسط معامله گر وجود داشته باشد.

سفارش های مشروط دو نوع است. سفارش های لیمیت به این شکل است که معامله گر یک قیمت لیمیت را تعیین می کند و وقتی قیمت رمزارز به آن سطح یا بهتر از آن رسید معامله انجام می شود.

اما سفارش های استاپ به این صورت است که سفارش تنها زمانی فعال می شود که قیمت رمزارز به قیمت استاپ تعیین شده توسط معامله گر رسیده باشد. در این هنگام سفارش فعال شده و مانند سفارش بازار با اولین قیمت موجود انجام می شود.

وقتی معامله گر سفارش Buy Stop ثبت می کند، وقتی رمزارز به قیمت استاپ برسد، سفارش فعال شده و اولین پیشنهاد در دسترس که البته ممکن است قیمتش بالاتر از قیمت استاپ باشد، انجام می شود. اما اگر سفارش Buy Limit ثبت شود، وقتی قیمت رمزارز به قیمت لیمیت یا پایین تر از آن برسد معامله انجام می شود.

سفارش Buy Stop بیشتر زمانی انجام می شود که احتمال صعودی شدت و شکست سطح مقاومت وجود دارد.

اما سفارش Buy Limit بیشتر برای مواقعی است که بازار نزولی است و احتمال بازگشت به روند صعودی وجود دارد.

در سفارش Sell Stop، وقتی رمزارز مورد نظر به قیمت استاپ برسد، سفارش فعال شده و با اولین قیمت در دسترس معامله انجام می گیرد. این نوع سفارش بیشتر در بازار نزولی کاربرد دارد.

سفارش Sell Limit همان زمانی استفاده می شود که معامله یک قیمت هدف را در نظر گرفته و در ثبت سفارش آن را به عنوان قیمت لیمیت انتخاب می کند. وقتی رمزارز به این قیمت یا بالاتر از آن برسد، فروش انجام می شود.

منابع: Investopedia.com، tradingview.com، perfecttrendssystem.com، diffen.com

شاخص ترس و طمع چیست؟

شاخص ترس و طمع چیست؟

بازارهای مالی بر مدار عوامل مختلفی می گردند که به روندهای آن شکل داده و قیمت دارایی ها را تعیین می کنند. بخشی از این عوامل کمی و دارای واحدهای عددی هستند؛ مانند شاخص های اقتصادی، حرکات و نوسانات قیمت، حجم معاملات و شمار خریداران و فروشندگان. اما برخی عوامل نیز روی بازارها تأثیر می گذارند که دارای ماهیت کیفی هستند؛ از جمله عواملی مانند احساسات بازار.

در این میان، دو وضعیت احساسی متضاد نیز وجود دارد که بر عملکرد قیمت دارایی ها در بازارهای مالی تاثیر می گذارد: ترس (fear) و طمع (greed). در این مقاله به بررسی شاخص ترس و طمع می پردازیم.

ترس و طمع برای اولین بار توسط اقتصاددان بزرگ «جان مینارد کینز» (John Maynard Keynes) به صورت یک نظریه درآمد. ترس و طمع بخشی از «روحیات حیوانی» است که کینز مطرح کرد و از نظر او بر اقتصاد و بازارها تاثیرگذار است.

این دو احساس متضاد به شکل های مختلفی توسط سرمایه گذاران برای یافتن راهی جهت پیش بینی بازار به کار رفته است. وارن بافت (Warren Buffett)، سرمایه گذار مشهور آمریکایی، قانونی را برای سرمایه گذاری های خود براساس ترس و طمع توسعه داده و می گوید اقدام سرمایه گذاران باید خلاف جهت احساسات کلی بازار در ارتباط با این دو احساس باشد.

به گفته بافت، زمان بندی خرید و فروش سهام (و در موضوع ما رمزارزها ) باید به گونه ای باشد که وقتی طمع بر بازار تسلط دارد، با ترس صورت گیرد و وقتی ترس بر بازار حاکم است، با طمع انجام شود.

در بازارهای مالی برای تحلیل عوامل کیفی و استفاده از آن ها برای پیش بینی روند بازار و قیمت دارایی ها، باید آن ها را با روش های خاصی به مقادیر کمی تبدیل کرد تا قابل اندازه گیری و محاسبه شوند. شاخص ترس و طمع همین کار را برای اندازه گیری احساسات مرتبط با ترس و طمع در بازار انجام می دهد.

شاخص ترس و طمع (Fear and Greed Index)

شاخص ترس و طمع توسط بخش Money در شبکه خبری سی ان ان (CNN) برای اندازه گیری دو احساس اصلی که در میزان تمایل سرمایه گذاران برای خرید سهام تأثیرگذار هستند، توسعه داده شد. شاخص ترس و طمع به صورت روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه اندازه گیری می شود.

به لحاظ نظری می توان از این شاخص برای ارزیابی قیمت سهام یا رمزارزها استفاده کرد. منطق این ارزیابی این است که ترس بیش از حد قیمت سهام را پایین می آورد و طمع بیش از حد نتیجه عکس دارد.

فلسفه به کارگیری این شاخص در بازار از روانشناسی رفتار معامله گران در بازارهای مالی ناشی می شود. بیشتر افراد در بازارهای مالی با تقلید از رفتار دیگران عمل می کنند. یعنی وقتی قیمت ها تا حدی افت می کند، بسیاری از معامله گران از ترس افت بیشتر دو شاخص تعیین قیمت رمزارز قیمت ها، اقدام به فروش سهام یا رمزارزهای خود می کنند. این رفتار باعث می شود که افت قیمت آهنگ سریع تری به خود بگیرد و به یک سقوط منجر شود.

از سوی دیگر، وقتی قیمت یک رمزارز بالا می رود و احساسات مثبتی در بازار نسبت به آن ایجاد می شود، معامله گران بیشتری برای خرید آن رمزارز هجوم می آورند. این امر باعث رشد بیش از حد قیمت آن می گردد.

شاخص ترس و طمع چگونه کار می کند

شاخص ترس و طمع ابزاری است که برخی سرمایه گذاران برای ارزیابی بازار استفاده می کنند. این شاخص بر این منطق استوار است که ترس بیش از حد می تواند باعث شود که سهام یا رمزارزها در قیمتی پایین تر از ارزش واقعی آن ها معامله شوند؛ در حالی که طمع افسارگسیخته می تواند منجر به معامله سهام یا رمزارزها در قیمتی بالاتر از ارزش واقعی آن ها شود.

اما برخی این شاخص را به عنوان یک ابزار مناسب برای سرمایه گذاری قبول ندارند. آن ها استدلال می کنند که شاخص ترس و طمع منجر به یک راهبرد زمانبندی بازار (market timing) می شود نه یک استراتژی خرید و نگهداری (buy and hold).

شاخص ترس و طمع سی ان ان هفت عامل مختلف را بررسی می کند تا میزان ترس و طمع موجود در بازار را تعیین کند. این عامل ها عبارتند از:

مومنتوم قیمت (momentum price) – معیاری از شاخص اس اند پی 500 (S&P 500) در مقابل میانگین متحرک 125 روزه آن است.

قدرت قیمت سهام (price strength) – تعداد سهام هایی که در سقف قیمتی 52 هفته هستند در برابر سهام هایی که در کف قیمت 52 هفته قرار دارند (در بازار سهام نیویورک).

عرض قیمت سهام (price breadth)- تحلیل حجم معاملات سهام های صعودی در مقابل سهام های نزولی.

قراردادهای اختیار خرید و فروش (put and call options)– مقدار فاصله ای که قراردادهای اختیار فروش از قراردادهای اختیار خرید عقب هستند به عنوان نشانگر طمع و فاصله پیش بودن آن ها به عنوان نشانگر ترس استفاده می شود.

تقاضا برای اوراق قرضه ریسک بالا (Junk Bonds) – ارزیابی میزان اشتیاق برای استراتژی های با ریسک بالاتر با اندازه گیری اختلاف بین بازده اوراق قرضه سرمایه گذاری و اوراق قرضه ریسک بالا.

نوسانات بازار (volatility) – سی ان ان برای این عامل شاخص هیئت بازرگانی معاملات قراردادهای اختیار معامله شیکاگو (VIX) را با تمرکز بر میانگین متحرک 50 روزه اندازه گیری می کند.

تقاضا برای سهام بهشت امن (safe haven demand) دو شاخص تعیین قیمت رمزارز – اختلاف بازده سهام و اوراق قرضه خزانه داری.

هر یک از این هفت شاخص در مقیاسی از صفر تا 100 اندازه گیری می شود، سپس شاخص ترس و طمع با در نظر گرفتن میانگین هم وزن هر یک از شاخص ها محاسبه می شود. عدد 50 در این شاخص خنثی تلقی می شود، در حالی که عدد بالاتر از 50 نمایانگر طمع بیش از حد معمول و زیر 50 نمایانگر ترس است.

شاخص ترس و طمع

شاخص ترس و طمع در بازار رمزارز

در بازار رمزارزها نیز مانند همه بازارهای مالی ترس و طمع در تعیین جهت قیمت ها نقش دارد. مشهورترین شاخص ترس و طمع برای بازار رمزارزها توسط وب سایت Alternative.me منتشر می شود. اما این شاخص صرفا مختص بیت کوین (BTC) است. به نوشته این وب سایت ، رفتار بازار ارزهای دیجیتال نیز به اندازه بازارهای دیگر دچار احساسات است. وقتی بازار صعودی می شود، مردم دچار ترس از دست دادن می شوند (FOMO).

همچنین، مردم با دیدن اعداد قرمز در یک واکنش غیرمنطقی به سرعت برای فروش سکه های خود هجوم می آورند. این شاخص نیز مثل شاخص سی ان ان، اگر «ترس شدید» را نشان دهد، می تواند نشانه نگرانی بیش از حد سرمایه گذاران باشد، اما در عین حال یک فرصت خرید است. اگر این شاخص نشان دهد که سرمایه گذاران «طمع بیش از حد» دارند، معنایش این است که بازار در آستانه اصلاح است.

وب سایت آلترنیتیو داده های این شاخص را از پنج منبع جمع آوری می کند. براساس اطلاعات این وب سایت، عوامل تشکیل دهنده این شاخص عبارتند از نوسان، مومنتوم و حجم معاملات بازار، شبکه های اجتماعی، نظرسنجی، سلطه بر بازار و ترندهای جستجو.

نوسان (25 درصد) – برای این فاکتور، نوسانات فعلی و افت های حداکثری بیت کوین اندازه گیری شده و با میانگین های مقادیر مشابه برای 30 روز و 90 روز گذشته مقایسه می شود. افزایش غیرعادی نوسانات نشانه ترس است. وزن این عامل در شاخص 25 درصد است.

مومنتوم و حجم معاملات بازار (25 درصد) – حجم فعلی و مومنتوم بازار (این بار هم در مقایسه با مقادیر میانگین 30 روز و 90 روز گذشته) اندازه گیری شده و در کنار هم قرار می گیرد. مشاهده حجم بالای خرید روزانه در یک بازار مثبت، نشانه طمع بیش از حد است. وزن این عامل نیز 25 درصد است.

شبکه های اجتماعی (15 درصد) – این عامل براساس تحلیل پیام های مربوط به بیت کوین در شبکه اجتماعی توییتر اندازه گیری می شود. اگرچه وب سایت آلترنیتیو هشتگ های مربوط به همه کوین ها را جمع آوری و تحلیل می کند، اما تنها آمار مربوط به بیت کوین نمایش داده می شود. نرخ بالای تعاملات نشان دهنده افزایش علاقه عمومی و حاکی از طمع است. این عامل وزنی 15 درصدی در شاخص دارد.

نظرسنجی ها (15 درصد) – آلترنیتیو با همکاری وب سایت نظرسنجی استراپل (strawpoll.com) که متعلق به خود آن است، درباره احساسات مردم نسبت به بازار رمزارزها نظرسنجی می کند. در هر نظرسنجی بین 2000 تا 3000 نظر جمع آوری می شود. این عامل وزن 15 درصدی در شاخص داشت، اما آلترنیتیو نتایج نظرسنجی را دیگر در محاسبات شاخص وارد نمی کند.

سلطه (10 درصد) – سلطه یک رمزارز به معنای سهم آن از ارزش کل بازار رمزارزها است. وب سایت آلترنیتیو مدعی است که از نظر آن ها افزایش سلطه بیت کوین بر بازار رمزارزها ناشی از ترس معامله گران از سرمایه گذاری در آلت کوین های سوداگرانه است، چراکه بیت کوین به «بهشت امن» بازار رمزارز تبدیل شده است. از سوی دیگر، به گفته آلترنیتیو، کاهش سلطه بیت کوین به این معنا است که مردم نسبت به سرمایه گذاری در آلت کوین های پرریسک تر طمع دارند. وزن این عامل در شاخص 10 درصد است.

ترندها (10 درصد) – برای اندازه گیری این عامل، داده های گوگل ترندز (Google Trends) درباره جستجوهای مختلف مرتبط با بیت کوین استخراج و تحلیل می شود. انواع جستجوها تاثیر متفاوت در عدد مربوط به این عامل دارند. برای مثال، به گفته آلترنیتیو، جستجوی عبارتی مثل «دستکاری قیمت بیت کوین» حاکی از ترس است، اما جستجوی عبارتی مثبت درباره این رمزارز، می تواند نشانه طمع باشد. این عامل وزن 10 درصدی در شاخص دارد.

وب سایت آلترنیتیو شاخص ترس و طمع بیت کوین را به صورت روزانه منتشر می کند. این شاخص نیز مانند شاخص سی ان ان از صفر تا 100 است. عدد 50 خنثی است؛ اما هر چه شاخص بالاتر از 50 برود، نشانه افزایش طمع و پایین تر از آن دو شاخص تعیین قیمت رمزارز نشانه افزایش ترس است.

مزایای استفاده از شاخص ترس و طمع

اساتید دانشگاه معتقد هستند که طمع می تواند بر مغز ما تأثیر بگذارد؛ به گونه ای که عقل سلیم و کنترل نفس را کنار گذاشته و به تغییر دامن بزنیم. تحقیق قابل قبولی درباره بیوشیمی طمع وجود ندارد، اما ترس و طمع در مورد انسان ها می تواند محرک قدرتمندی باشد.

بسیاری از سرمایه گذاران احساسی هستند و زود واکنش نشان می دهند. اقتصاددانانِ رفتاری، شواهدی از تأثیر ترس و طمع در تصمیمات سرمایه گذاران را در چندین دهه نشان داده و استدلالی قوی برای قابل تأمل بودن شاخص ترس و طمع ارائه کرده اند.

تاریخ نشان می دهد که شاخص ترس و طمع اغلب شاخصی قابل اعتماد برای تشخیص چرخش در بازارهای سهام بوده است. داده های شرکت آتیک کپیتال (Attic Capital) نشان می دهد که شاخص سی ان ان در 17 سپتامبر 2008 به عدد 12 سقوط کرد؛ این تاریخ همزمان بود با وقتی که شاخص اس اند پی 500 (S&P 500) در پی ورشکستگی شرکت برادران لمان (Lehman Brothers) و قرار گرفتن غول بیمه AIG در آستانه نابودی، به پایین ترین حد سه ساله غلطید.

در مقابل، در سپتامبر 2012 همزمان با رشد بازارهای سهام در سراسر جهان پس از اعمال سومین دور تسهیل کمی (کمک های اقتصادی) بانک مرکزی آمریکا، شاخص سی ان ان به بالای 90 رسید.

بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که شاخص ترس و طمع شاخص مفیدی است، به شرط آنکه تنها ابزار برای تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری نباشد.

انتقاد از شاخص ترس و طمع

برخی نیز به شاخص ترس و طمع بدبین هستند و آن را به عنوان ابزاری درست برای تحقیقات سرمایه گذاری قبول ندارند. از نظر آن ها این شاخص بیشتر مانند یک نشانگر برای زمانبندی بازار است. آن ها همچنین استراتژی خرید و نگهداری را بهترین راه برای سرمایه گذاری می دانند و می گویند که تاریخ نشان می دهد که رویکردهایی مانند شاخص ترس و طمع سود کمتری به دنبال دارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.