در میانه راه، به میزان سود یا زیانتان توجه نکنید. ابتدا روی آنکه معاملهگر خوبی باشید تمرکز کنید و بعد بهفکر پول درآوردن باشید.
روانشناسی معامله گری
تخصص در بازار فارکس یا بهره مندی از دانش لازم در کلیه بخشهای این بازار نمی تواند تعیین کننده موفقیت یک معامله گر در بازار جهانی فارکس باشد. بطور مثال آشنایی با صدها استراتژی در فارکس و یا استفاده از شاخص معاملاتی در فارکس برای تحلیل این بازار چنانچه از یک موضوع غافل باشید، شاید هیچ کدام از این عوامل نتوانند برای معامله گر کارامد باشند. موضوع اصلی داشتن مهارت در مدیریت احساسات است که جزئی از روانشناسی معامله گری فارکس محسوب می شود. کلید موفقیت در یک معامله بهره مندی از مدیریت صحیح احساسات است. بنابراین اگر تنها هوش و ذکاوت کلید اصلی موفقیت بود، افراد بیشتری می توانستند از این طریق پولسازی کنند. یک معامله گر خوب چگونه احساسات خود را در زمان انجام معامله کنترل می کند؟
1- آنها از حس استرس دوری می کنند. بدان معنا که اگر از انجام معامله ترس دارند یا فضای مناسبی برای انجام معامله احساس نمی کنند، اصلاً به انجام آن فکر نمی کنند.
2- عدم اطمینان نسبت به انجام معامله با عدم اعتماد به نفس متفاوت است. مساله این است که در بازار فارکس هر چند معامله گر خوبی باشید در یک لحظه ممکن است ناگهان بازار خلاف پیش بینی شما پیش رود. شما می بایست به عنوان معامله گر آمادگی رویایی با ضرر را در بازار فارکس داشته باشید. در اصطلاح روانشناسی معامله گری، می گویند که امید به بهترین داشته باش اما برای بدترین شرایط خود را آماده کن. اگر از لحاظ روحی آمادگی پذیرش ضرر در معامله را داشته باشید، احساسات منفی در شما کمتر اثرگذار خواهند بود.
3- هرگز انتظار سود لحظه ای نداشته باشید. هر چقدر میزان حجم معاملات معامله گر بزرگتر باشد احتمال ریسک آن نیز افزایش می یابد. البته که احتمال ضرر همواره وجود دارد. یک معامله گر خوب با مدیریت ریسک از ضرر معاملات خود تا حد زیادی جلوگیری می کند.
برای مثال یکی از عواملی که باعث می شود معامله گران ضرر کرده و از انجام معاملات منصرف شوند ضعف در مدیریت ریسک می باشد. آنها بیشتر از حد توان خود ریسک می کنند. اما یکی از دلایل این ضعف را می توان در یک کلمه خلاصه کرد و آن هم تمایل بیش از حد به سودآوری یا در اصطلاح عامیانه ” طمع ” می باشد. اما بطور کلی موارد فوق از مهمترین مباحث روانشناسی معامله گری در فارکس هستند که درک درست آنها می تواند کمک بسیار زیادی به معامله گران بازارهای مالی در جهت هدایت معاملات آنها بکند.
چرا معامله گران ضرر می کنند ؟
آمار منتشر شده در بسیاری از وب سایت ها حاکی از این است که حدود 80% معامله گران فارکس سرمایه خود را در معامله از دست داده و از این بازار خارج می شوند. البته مساله آماری بسیار مهم تعداد معامله گران نیست بلکه میزان حجم سرمایه وارد شده در این بازار است. گزارشات سایت دیلی فارکس (daily forex) هنوز بسیاری از معامله گران نتوانسته اند در این بازار جای خود را تثبیت کنند. حال برای روانشناسی معامله گری در فارکس نگاهی به دلایل ضرر معامله گران در این بازار جهانی می اندازیم.
– بازار فارکس یا هر نوع بازار مالی دیگری بدین گونه است که اگر بخواهید بیش از میزان سرمایه خود سود کسب کنید، می تواند شما را زمین بزند. اگر معامله گر با این چهارچوب فکری که به اصطلاح بازار را زمین می زند، بصورتی هیجانی برای معامله هجوم آورد قطعاً با یک فاجعه مواجه خواهد بود.
– مهمترین کار معامله گر حفظ سرمایه و سپس کسب سود است. اگر سرمایه خود را از دست بدهید توانایی سودآوری را از دست داده اید. مدیریت ریسک فارکس همچنانکه پیشتر نیز گفته شد نظیر خارج شدن از معامله پس از کسب سود منطقی از آن و معامله در حجم منطقی در مقابل سرمایه، برای مقابله با ریسک های معاملاتی است.
– طمع معاملاتی نداشته باشید. اگر بخواهید هر پیپ لحظه آخری پیش از چرخش جفت ارزها را بگیرید، مجبور می شوید برای مدت طولانی در آن پوزیشن بمانید و حتی معامله سودآور خود را نیز از دست خواهید داد.
– اگر احساس می کنید روند بازار در تغییر است و می خواهید در مسیر جدیدی وارد معامله شوید، منتظر تایید شدن تغییر روند قیمت بمانید. اگر می خواهید در پوزیشن احساسات در معامله گری پایین یا به اصطلاح در کف معامله کنید، نقطه پایین در روند صعودی را انتخاب کنید و اگر می خواهید در پوزیشن بالا یا در سقف معامله کنید، بالاترین نقطه در روند نزولی یا اصلاحی را انتخاب کنید.
در روانشناسی معامله گری اشتباه کردن به عنوان یک انسان امری عادی است. پس به عنوان یک معامله گر بهتر است بجای آنکه سرمایه خود را از دست بدهیم اشتباه خود را بپذیریم.
چگونه می توان بر احساسات غلبه کرد ؟
معامله در بازارهای مالی بویژه فارکس چیزی نیست که اکثر مردم انتظار آن را دارند. باید در نظر داشت که اینگونه معاملات نظیر یک ترن هوایی با فراز و فرودهای فراوان و البته ناگهانی همراه هستند. برای اینکه چهارچوب فکری یک معامله گر واقعی را داشته باشید می بایست در نقطه اول بر احساسات خود غلبه کنید. بدین ترتیب شانس موفقیت و ماندن در این بازار را برای خود فراهم ساخته اید. چگونگی مدیریت روانشناسی معامله گری اهمیت بسیار زیادی دارد. شما می بایست قدرت پذیرش شکست و تحمل فشار روانی ناشی از تغییرات بازار را داشته باشید. انجام موارد زیر می تواند برای کنترل احساسات در معاملات تجاری به معامله گر کمک کند.
– زمانی را برای تحقیق در مورد صنایع و شرکت های مختلف بازار اختصاص داده و اطلاعات خود را در زمینه های گوناگون بازار ارتقا دهید. با شناخت بازار می توانید برای معاملات سودمند برنامه ریزی کنید. بدین ترتیب شما با دانش خود و نه با احساسات معامله می کنید.
– در مورد معامله گران موفق تحقیق کنید. آشنایی با روش کار آنها می تواند دیدگاه صحیح تر و روش های بهتری برای معاملات در اختیار شما به عنوان یک معامله گر قرار دهد. سعی کنید احساسات خود را در تصمیم گیری های تجاری دخالت ندهید.
– به یاد داشته باشید که ضرر مالی جزئی از معاملات شماست و نمی توانید آن را نادیده بگیرید. در حقیقت ضرر و زیان همیشه کنار هم قرار دارند.
– در زمان معامله، جدا از آنکه چه احساسی دارید و یا چه اتفاقی در زندگیتان افتاده است، می بایست به میزان سرمایه موجود خود معامله کنید. اگر قرار است درصدی از سرمایه خود را از دست بدهید اما در مقابل می توانید سود بیشتری کسب کنید پس حس بدی نداشته باشید و خود را آماده این اتفاق کنید. بطور مثال اگر بیش از میزان سرمایه تان وارد معامله ای شوید، استرس شما بیشتر خواهد بود و همین موضوع ممکن است شما را به سمت تصمیم نادرست هدایت کند و فاجعه رخ دهد.
ترس چگونه میتواند بر معاملات و معامله گری شما اثر بگذارد
در صورتیکه از صد تریدر موفق جهان بپرسید مهمترین عامل موفقیت درآموزش فارکس چیست قطعا به شما خواهند گفت : روانشناسی فردی. اگر در آموزش بورس در بخش روانشناسی ترید،تمامی احساساتی که یک معامله گر را به نحو منفی تحت تاثیر قرار می دهد، در نظر بگیریم، ترس در صدر این لیست قرار میگیرد.
از خود بپرسید:
-آیا تا به حال پیش آمده که وقتی میتوانستید بر اساس سیستم معاملاتی خودتان پوزیشن بگیرید، اقدام به معامله نکرده باشید؟
-آیا تاکنون به خاطر مجموعه ای از ضررها (یا یک ضرر بزرگ) مستأصل و عاجز شده اید به نحوی که شما را از معامله کردن بازدارد؟
-آیا تاکنون به دلیل افکارتان در مورد ضررهای اخیر خود، تصمیم گیری نامناسبی داشته اید؟
-آیا ترس از دست دادن پول, شما را به نحوی تحت تاثیر قرار داده است که از آن چه می دانید به شما در معامله گری کمک می نماید, نتوانید استفاده کنید؟
چنانچه هریک از موارد بالا برایتان اتفاق افتاده است نگران نباشید شما تنها نیستید, بلکه در میان معامله گران افراد بسیاری با این مشکلات روبه رو هستند.
ترس یک احساس بسیار قوی می باشد که اشخاص بسیاری را در موقعیت های مختلف مستأصل و عاجز نموده است. ترس شما را گیج و سردرگم می نماید، شما را از هوش و خردتان دور کرده و از توانایی شما برای تصمیم گیری خوب و مناسب می کاهد. این مسئله نه تنها در خصوص معامله گری بلکه در تمامی ابعاد زندگی صدق میکند. تقریبا در تمامی مسائل ذهنی, احساسی و روانشناسی که در برخورد با معامله گران با آن ها مواجه شده ام، عامل ترس همیشه ریشه مسائل بوده است.
ترس از دست دادن پول، ترس از دست دادن مقدار زیادی از سرمایه، ترس از شکست، ترس از اشتباه کردن و ترس از تمام چیزهایی که بتوان تصور نمود. در حقیقت سه مرحله از ترس برای فرد وجود دارد, به ویژه در معامله گری, که به طور اجمالی و مختصر به آن ها پرداخته و در مورد چگونگی برطرف ساختن آن ها صحبت خواهم نمود.
مرحله ی اول: استیصال و سردرگمی
ترس به عنوان یک احساس بسیار قوی، در مرحله اول بر قوه ی قضاوت و تصمیم گیری ما تاثیرات منفی بر جای گذارد. چنانچه ما از این امر آگاه نباشیم یا ندانیم چگونه با آن مقابله کنیم ما را آشفته و ناتوان می سازد. این امر در واقع منابع ذهنی و شناختی ما را کاهش داده و ما را مجبور می نماید تا از بخش ابتدایی تر و عمومی تر مغزمان ( که با نام لیمبیک سیستم شناخته میشود) استفاده نماییم. هنگامی که ترس ما را در بر میگیرد, دقیقا زمانی که به هوش و نبوغ طبیعی خود نیازمندیم ما را از آن جدا میسازد و اجازه دسترسی به آن را نمیدهد. مانند یک گوزن که وقتی نور چراغ ماشین را میبیند و خشکش میزند, دقیقا در زمانی که باید عمل کنیم ناتوان خواهیم شد و این باعث سردرگمی ما میشود.
با عدم آگاهی و هوشیاری از ترس، یا به طور کامل تحت تاثیر قرار گرفتن توسط این حس، ما در مسیر سردرگمی و آشفتگی قرار گرفته و همین امر باعث می شود تا در معامله گری تصمیم گیری های نادرستی داشته باشیم.
شاید حتی در زمانی که سیستم به ما سیگنال میدهد اقدام به گرفتن پوزیشن نکنیم! دلیل آن هرچه باشد، واضح است که ترس احساسات در معامله گری نه تنها هیچ فایده و سودمندی برای ما ندارد بلکه برای زندگی و عملکرد معامله گری ما بسیار مضر هم خواهد بود.
تنها راه و روش گذر از این مرحله در خصوص ترس این است که اول باید نسبت به آن هوشیار و آگاه باشیم, سپس بفهمیم که چگونه ما را تحت تاثیر قرار می دهد. هنگامی که این کار را انجام دهید، شما این توانایی را کسب میکنید تا از ترس استفاده نمایید. که این حالت برای شما همانند یک انرژی بالقوه بسیار قوی خواهد بود.
چنانچه شما در آگاهی و شناخت از ترس با مشکل مواجه هستید، میتوانید از گزینه هایی مانند یوگا، تمرینات مدیتیشن قبل از معامله گری،استفاده کنید. هر یک از موارد گفته شده به نوبه خود کارساز و موثر بوده و شما را قادر می سازند تا از ترس آگاهی پیدا کرده واز مرحله اول عبور نمایید. بدون انجام این کارها شما برای همیشه بنده ترس های خود خواهید بود. اما پس از این که از مرحله ای اول عبور کردید شما میتوانید از ترس در جهت منفعت خود استفاده نمایید(مرحله دوم).
مرحله ی دوم: به کارگیری ترس در جهت منفعت خود
تصور کنید که شما از ترسی که از شکست خوردن دارید آگاه هستید. این امر مشابه مرحله اول می تواند شما را از اتخاذ تصمیم مهم ناتوان و عاجز نماید. اما… این امر همچنین می تواند در جهت ارتقا و افزایش عملکرد شما مورد استفاده قرار گیرد و حتی میتوان از آن در جهت منفعت خود و برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق استفاده کرد.
چگونه میتوان از ترس در معامله گری بهره برد؟
تصور کنید که شما از شکست خوردن هراس دارید، که بر اساس مرحله اول به معنای استیصال و ناتوانی میباشد. اما اگر شما از این ترس آگاه باشید و ترسهای خود را بشناسید، شما میتوانید این انرژی (که تماما ترس و حس هستند) را برای عملکرد بهتر مورد استفاده قرار دهید. شما میتوانید از آن برای سختکوشی بیشتر, برای انجام کارهایی که مهارت های شما را میسازند، برای تمرین بیشتر بر روی سیستم معاملاتی, برای اختصاص دادن ساعات بیشتری برای چارت بهره ببرید.
ترس میتواند باعث سوق دادن شما به مرحله بعد شود و اغلب این ترس است که عامل اصلی پشت یک فرد پر تلاش میباشد. این افراد از نتیجه شکست واهمه و هراس دارند و همین امر باعث میشود تا برای حصول اطمینان از عدم وقوع آن نتیجه ناخوشایند، سخت تر کار و تلاش نمایند. در مرحله ی دوم، از ترس به عنوان یک انرژی در جهت افزایش عملکرد استفاده میشود تا فرد بتواند از افراد دیگر سخت تر تلاش کرده و به سطح متوسط بسنده نکند، همانگونه که خود شما واقف هستید که این بسنده کردن به سطح معمول و متوسط چگونه می تواند عامل به عقب راندن شما باشد. به جای احساسات در معامله گری احساسات در معامله گری این که ترس باعث سردرگمی و آشفتگی شما شود، شما از آن به عنوان یک وسیله در جهت موفقیت تان بهره می برید.
اگر این موارد به نحو صحیحی انجام شود، افزایش بسیار چشمگیری در تلاش های شما صورت میپذیرد که میتواند منجر به موفقیت شود و اگرچه این امر میتواند یک پیروزی تلقی شود اما همچنان محدود است و مرحله ی بعدی اهمیت بسیاری دارد. عموما، معامله گران موفق حس ترس را دارند اما این ترس را در جهت منفعت خود به کار میگیرند و یک ذهنیت موفق معامله گری را برای خود درست می نمایند.
مرحله ی سوم: دگرگونی و تغییرشکل ترس
شما همواره در خصوص ترس و حرص در معامله گری می شنوید، اما این ها از اعتقاد و باوری نشأت میگیرند که حاکی از آن است که قابلیت غلبه بر این دو عامل وجود ندارد. این باور حاصل عدم شناخت صحیح ذهن و مغز می باشد. ترس قابلیت دگرگون شدن را داراست و میتوان از آن خلاصی یافت. تصور کنید که بدون ترس از مرگ، بدون ترس از شکست خوردن و ضرر کردن، چگونه میتوانستید به معامله گری و زندگی بپردازید؟
تصور کنید که اگر تا به حال هرگز مجبور نمی بودید تا با آن انرژی ها مواجه شوید, که تمام هوش و نبوغ شما فقط معطوف مشکلی میشد که داشتید، وضع چگونه می بود؟ در این صورت شما هرگز از ترس حتی در جهت منفعت خودتان نیز استفاده نمی کردید. شما تنها میتوانستید آزادانه، بی تردید و بدون هیچگونه مانعی عمل نمایید. هیچ چیزی برای محافظت کردن باقی نمی ماند، آینده ای که برای آن نگران باشید نمی بود و هیچ چیزی برای از دست دادن وجود نداشت.
ضرورتی ندارد که ترس بخشی از زندگی و بالاخص معامله گری شما باشد.
فقط تصور نمایید که بدون ترس چه کارهایی میتوانستید بکنید؟ تصور کنید که اگر منابع شما در جهت ارتقا و پیشرفت معامله گری و زندگیتان استفاده میشد.چه تغییر بزرگی در زندگی شما ایجاد می شد.
ژورنال معامله گری خود را بررسی کرده و نگاهی بیاندازید که چند مرتبه دچار شک و شبهه شده اید, در مورد پوزیشن هایی که اگر گرفته میشدند سودهای عالی میدادند؟ من حاضرم شرط ببندم که اگر شما فرصت های معملاتی که به خاطر ترس از دست داده اید را تبدیل به معاملات سوده میکردید، حساب معاملاتی متفاوتی از حساب حال حاضر خود میداشتید.
نکته ی مثبت این جاست که برای غلبه بر ترس نیازی نیست که شما جنگجوی شائولین یا راهب بودایی باشید. با کمی تمرین و اراده و خواستن از جانب شما، ترس میتواند دگرگون شود. شبکه ها عصبی شما میتواند دوباره به سمت و سوی موفقیت, هوش و خرد ذاتی برنامه ریزی شوند. در واقع این امر فقط نیازمند اراده, تلاش و خواستن شما برای سوق دادن امور به مرحله بعدی در معامله گری و زندگی می باشد.
سخن پایانی:
از خود بپرسید، که شما در تجربه تان از ترس و معامله گری در کجا قرار دارید، و سپس از خود بپرسید که شما درباره آن چه اقدامی کرده اید و برای تغییر آن چه میخواهید بکنید. از خود بپرسید برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق قصد دارید چه اقداماتی نمایید.
من از بسیاری از شاگردانم پیامهایی دریافت میکنم که بیان میکنن آماده انجام هرکاری برای غلبه بر ترس هستند اما همین که به مرحله عمل میرسند بازهم مسیر ترس را انتخاب میکنند. آن ها انتخاب میکنند تا ریسک نکنند در حالی که تمامی این بازی حول ریسک (از نظر مالی و روان شناسی) میباشد.
تصمیمات و تمرکز ماست که مشخص میکند ما در معامله گری و زندگیمان چه چیزهایی را بوجود می آوریم. جواب این سوال که چه نتایجی بدست می آید همیشه در درون شماست. در واقع، معامله گری قرار دادن خود در مقابل آینه ای است که به ما دو انتخاب میدهد:
-اینکه قربانی و دستخوش ضعف ها, سردرگمی ها و ترسهایمان شویم.
-یا در جهت غلبه کردن بر آن ها و نیرومند کردن خودتان برای ایجاد یک زندگی متفاوت تلاش کنید.
صرف نظر از اینکه شما کدام مسیر را انتخاب میکنید، امیدوارم این مقاله روانشناسی فارکس شما را به چالش کشیده باشد و به شما انگیزه لازم را بدهد تا نسبت به ترس دیدگاه متفاوتی داشته باشید و به شما راهکارهایی برای ارتقاء معامله گری تان به مرحله بعد نشان بدهد.
متداول ترین ترس ها در دنیای معامله گری
"وارن بافت" از همان ابتدای ورود به دنیای سرمایهگذاری، استراتژی معاملاتی خود را پایهگذاری کرد و به آن پایبند بود. از جمله عللی که باعث شد وی در دوره رکود سهام شرکتهای فناوری، پایدار باقی بماند، همین موضوع است. منتقدان، بافت را بخاطر سرمایهگذاری نکردن در سهام تکنولوژی، شدیداً مورد انتقاد قرار دادند. اما در زمان شکست حباب قیمتی شرکتهای فناوری، منتقدان مجبور به سکوت شدند. در واقع وارن بافت با احساس راحتی در منطقه امن خودش و پایبندی به آن؛ تعریف افق سرمایهگذاری بلند مدت و مشخص را قابل درک کرد. او در مقابل هیجانات و جو روانی موجود در بازار ایستاد و تقریباً از بیشتر بحرانهای مالی، در امان ماند و با اتکا بر تخصص سرمایهگذاری خود در بلند مدت، عملکرد فوقالعادهای را به دست آورد.
نقش ترس
عموماً افراد تمایل دارند در کمترین زمان ممکن، بیشترین ثروت را به دست آورند؛ همین زیادهخواهی موجب به وجود آمدن حرص و طمع میشود. ذهنیت "یک شبه ثروتمند شدن" و داشتن استراتژی معاملاتی مشخص و پایبند بودن به آن استراتژی، توانایی حفظ سود را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد. "آلن گرین اسپن"، رئیس پیشین فدرال رزرو در مورد افرادی که سودای ثروت زود هنگام را دارند، میگوید: "این مدل کسب ثروت نامتعارف و نامعقول است." درست مانند طمع، ترس هم میتواند بازار را تحت تأثیر قرار دهد. هنگامی که بازارهای مالی برای دورههای طولانی دچار سقوط و رکود میشوند، احساس ترس از زیان بیشتر، در میان معاملهگران به وجود میآید. یک مثال قدیمی در والاستریت وجود دارد که میگوید: "سرمایهگذاری در بورس یعنی زندگی با ترس و طمع!" در واقع ترس یک راه طبیعی و غریزی است برای آنکه از موقعیتهایی که ما را در خطر قرار میدهند دوری کنیم. ترس اغلب به عنوان دلیلی برای عدم ورود به معامله یا بستن معامله پیش از موعد مقرر دیده میشود.
معاملهگران را از نظر ترس در معامله به دو گروه تقسیمبندی میکنند:
معاملهگران حرفهای که از نظر روانی متعادل هستند: معاملهگران حرفهای و باسابقه بالا بعد از شروع معاملات، ترسی را تجربه میکنند که کاملاً عادی و جزئی از ذات بازار مالی احساسات در معامله گری است. اما این دسته از معاملهگران حرفهای با ترس خود کنار آمده و آن را متعادل نگاه میدارند.
معاملهگران مبتدی که از نظر روانی متعادل نیستند: بیشتر افرادی که اقدام به فعالیت در بورس میکنند، چنین متصورند که به درآمد رویایی در بورس خواهند رسید. از آنجا که این افراد اطلاعات و تجربههای اندک در این حوزه دارند، با ترس فراوان (حتی در هنگام سود قطعی) اقدام به معامله میکنند، از جمله این ترسها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1) ترس از زیان
مسلماً افراد دوست ندارند که زیان کنند و چیزی را از دست بدهند. معاملهگران مبتدی در هنگام زیان، به شدت میترسند و همین ترس باعث میشود که به امید برگشت قیمت، سرمایه خود را از معامله خارج نکنند. در برخی موارد اولویت افراد در این است که زیان نکنند؛ تحقیقات روانشناسی نشان میدهد، قدرت زیان از نظر روانی دو برابر سود است؛ که این ترس گاهی باعث تصمیماتی میشود که زیان بیشتری به همراه دارد.
2) ترس از جا ماندن از بازار
در اکثر مواقع، چند معامله اول منتهی به سود میشود، زمانی که بازار در چند هفته به صورت مداوم افت کند، معاملهگر در این ترس فرو میرود که بازار خوب به اتمام رسیده است و دست از معامله برمیدارد، ولی ناگهان قیمت آن صعودی میشود و معاملهگر تصمیم به خرید آن میگیرد، این در حالی است که بازار نقطه اوج خود را تجربه کرده است و بازار نزولی میشود.
3) ترس از عدم آگاهی
ممکن است روند بازار بر خلاف جهت معاملهگر حرکت کند و باعث به وجود آمدن یک نیروی ناشناخته در معاملهگر شود که تاکنون آن را تجربه نکرده است. همچنین وقتی بازار به نفع معاملهگر حرکت میکند، نمیداند که باید چه کاری انجام دهد و چگونه از این رشد بهترین استفاده را ببرد. این موضوع ناشی از ندیدن آموزشهای لازم و کافی است. این ترس بیشتر گریبانگیر افراد مبتدی میشود؛ زیرا تصور میکنند که معاملهگری یک شغل رویایی است.
4) ترس ناشی از مواجهه با خبرهای متفاوت
تمام معاملهگران مبتدی در این مورد مشترک هستند که صحبتهای دیگران، شایعات، خبرها روی تصمیمگیری نهایی آنها تأثیرگذار میباشد؛ به همین دلیل حتی خبرهای بیاهمیتی که در تضاد با اصول اولیه فکری آنها در باز کردن معامله است، باعث بهوجود آمدن ترس در آنها میشود.
5) ترس از نبودن آینده کاری
ترس مربوط به انجام چیزی در آینده است؛ چون ما نمیدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. معاملهگران مبتدی هرگز نمیتوانند عمیقاً باور کنند که کار معاملهگری یک شغل دائمی برای آنها است. از آنجا که تصوری از مسیر معاملهگری ندارند، همیشه از آمدن روزی که کلیه سرمایه خود را از دست بدهند، میترسند.
6) ترس از اشتباه
در دنیای معاملهگری حتی بزرگان هم ممکن است اشتباه کنند و اشتباه کردن به معنای بد بودن شخصیت یا عدم تواناییهای فردی نیست. بسیاری از معاملهگران بزرگ بر این باور هستند که در دنیای معاملهگری دو حالت وجود دارد: یا موفق میشویم یا چیز جدیدی یاد میگیریم؛ که در معاملات بعدی به سود ما تمام میشود، بنابراین اشتباه و شکست مقدمهای برای پیروزیهای بعدی است.
7) ترس از دست دادن سود
یکی از اصلیترین دلایلی که افراد وارد دنیای معاملهگری میشوند این است که به سود برسند و سرمایه خود را رشد دهند. خوشحالی پس از رشد سرمایه باعث به وجود آمدن ترس از دست دادن سرمایه میشود، به همین دلیل پس از رشد اندک، سرمایه خود را از بازار خارج میکنند.
چگونه میتوان ترس را کنترل کرد؟
روشهای مختلفی وجود دارد که با استفاده از آن میتوان احساسات را کنترل کرد و مطمئن شد که ترس بر روند معاملات تأثیر نمیگذارد.
برنامه معاملاتی داشته باشید: برای اینکه هنگام معاملهگری از هرگونه احساسات خالی باشید، باید یک برنامه معاملاتی برای خود داشته باشید. از اشتباهات رایج که میتواند در اثر نداشتن برنامه معاملاتی رخ دهد عبارتاند از: استفاده از اهرم بیش ازحد، حذف حد زیان، دو برابر کردن حجم در یک معامله بازنده و غیره.
استفاده از حجم معاملاتی پایین: یکی از سادهترین راهها برای کاهش تأثیر احساسات بر معاملات کاهش حجم معاملات است. این یکی از بهترین توصیههایی است که میتوان به معاملهگران کرد.
از دیگران بیاموزید: احساسات نقش مهمی در معاملهگری دارد. اکثر معاملهگران بیش از آنکه در معاملات سودده خود سود کسب کنند، در معاملات زیانده خود (که اتفاقا تعدادشان از موارد سودده نیز کمتر است) زیان میکنند. همین امر موجب میشود که در نهایت با زیان بازار را ترک کنند.
روانشناسی معاملهگری (ترید) در عمل
روانشناسی معاملهگری اصطلاحی است که ممکن است کموبیش برای طرفداران و کاربران ارزهای دیجیتال آشنا باشد؛ اما سؤال این است که مفهوم روانشناسی معاملهگری یا همان روانشناسی ترید چیست؟ آیا میتوان از علم روانشناسی در حوزه ترید بهره برد و معاملات پرسودتری را انجام داد؟ اگر پاسخ این سؤال مثبت است، چگونه باید چنین کاری را انجام دهیم؟
حتی اگر استاد معاملهگری باشید و با تمامی مفاهیم تحلیل فاندامنتال و الگوهای تحلیل تکنیکال نیز آشنا باشید، باز هم نمیتوانید هیچ بازاری، بهخصوص بازار ارزهای دیجیتال را صد درصد درست پیشبینی کنید. ضررهای سنگین، سودهای کلان و تغییر مسیر ناگهانی روند هنگامی که حتی فکرش را هم نمیکنید، همگی بخش جداییناپذیر از بازار داراییهای دیجیتال هستند؛ بخشی که کنترل چندانی روی آنها ندارید.
تنها کاری که از دست شما بر میآید، تحلیل دقیق بازار و سپس تسلط بر ذهن و احساسات خود و اجتناب از تصمیمات هیجانی است. در واقع، در پیچوخم معاملهگری در بازار، تنها چیزی که میتوانید بر آن کنترل داشته باشید، ذهن و روان خودتان است.
هر روز مباحث بسیاری درمورد روانشناسی معاملهگری مطرح میشوند و مقالات بسیاری در این زمینه نوشته میشوند. یکی از جذابترین مقالاتی که در این زمینه نوشته شده، مقالهای است که یکی از معاملهگرهای باتجربه ارزهای دیجیتال با نام کاربری کریپتوکرِد (CryptoCred) در وبسایت مدیوم منتشر کرده است.
این مقاله بهمسئله روانشناسی معاملهگری و نقش کنترل احساسات نگاهی داشته و زوایای مختلف آن را بررسی کرده است.
اهمیت روانشناسی معاملهگری
بهترین تریدر چه کسی است؟
مورد دوم که البته این نکته بهنوعی با مورد اول مرتبط است، درمورد اشتهای سیریناپذیر معاملهگرها به موضوع قطعیت و مطمئنشدن است. آنها میخواهند روند قیمت دقیقاً شبیه به خطوط کجومعوجی که در نمودار رسم کردهاند، پیش برود. برای این افراد، همهچیز باید بهسرعت آشکار شود. قیمت بستهشدن هر کندل و صعودی یا نزولیبودن آن باید حتماً مشخص باشد.
همه اینها یک مشت حرف چرند است! دقیقاً به همین علت است که افرادی که دانش بیشتری دارند، اغلب افتضاحترین معاملات را انجام میدهند! بهقول یکی از همکارانم، شما باید هرجومرج بازار را با احساسات در معامله گری آغوش باز پذیرا باشید.
اکنون که برخی از دلایل انجام فاجعهبار معمالات خود را متوجه شدهاید احتمالاْ این پرسش را مطرح میکنید که درمان چیست؟ در این بخش، به دو روش برای جلوگیری از این اشتباهات اشاره میکنیم؛ یکی حجم معاملات و دیگری داشتن چکلیست ورود به معامله.
حجم معاملات
یکی از دلایل بالقوه ترس از انجام معاملات، ریسک بیش از حد است. فرقی نمیکند که این ریسک نسبی و مربوط به درصدی از حسابتان باشد یا اینکه تمام سرمایهتان را وسط گذاشته باشید.
بهعنوان نکتهٔ اضافی باید بگویم بعضی افراد معتقدند که باید هر معاملهای را که واردش میشوید آن را باخته تصور کنید و توجهی به نتیجه آن هم نداشته باشید. من این باور را قبول ندارم. این نکته بیشک میتواند روشی قابلقبول برای مدیریت ریسک باشد؛ اما رویکرد نامنظمی نسبت به بازار است.
اگر سود و زیان معامله را محاسبه کردهاید و فکر میکنید معامله چندان موفقی نخواهد بود، واردش نشوید! من معاملاتی انجام میدهم که واقعاً دلم میخواهد وارد آنها شوم و در عین حال قدردان فرصت پیشآمده نیز هستم. از نظر من اگر ذهنیت «هر معامله یک ضرر است؛ اما برایم اهمیتی ندارد!» را بیش از اندازه ادامه دهید تنها معاملات متعدد و افتضاح و کمریسک خودتان را توجیه میکنید و در عمل سود چندانی برایتان ندارد.
پیش از اینکه نوابغ دبیرستانی و با معیار کِلی (Kelly Criterion) به کامنتها هجوم بیاورند، باید روشن کنم که من بهطور مشخص درباره تأثیر حجم معاملات بر ذهنیت افراد صحبت میکنم و هیچ توصیهای در مورد ریسکپذیری کمتر یا بیشتر ندارم.
اگر بیش از حد از اجرای نقشه معاملاتی خود واهمه دارید، احتمالاً بهتر است ریسک معامله را کمتر کنید. شروع معاملات با حجم کمتر میتواند یک شروع خوب باشد.
فرقی نمیکند که میزان ریسک را کمتر کنید یا بخشی از حجم موردنظر را در ادامه کار وارد بازار کنید یا اینکه تعداد دفعات ورود را بیشتر کنید تمامی این موارد از منبعی واحد سرچشمه میگیرد.
به زبان ساده، اگر بهازای هر معامله ۱۰ درصد از حساب خود را به خطر بیندازید، قطعاً وسواس بیشتری برای بینقصبودن اوضاع خواهید داشت و تمام تلاش خود را میکنید تا وارد بهترین موقعیت شوید؛ چنین روندی یک رویکرد نامناسب نسبت به بازار است.
اما اگر ۱ تا ۲ درصد از حساب خود را وارد معامله کنید، تمایل بیشتری برای انجام معامله دارید و در این صورت، اگر معامله طبق میل شما پیش نرود، دچار اضطراب کمتری میشوید.
اگر در انجام معاملات تردید دارید، پیش از هر اقدامی حجم معامله را کمتر کنید.
چکلیست ورود به معامله
این کار نسبتاً ساده است. همان طور که از نامش پیداست، چکلیست ورود به معامله شرایطی است که باید پیش از ورود به معامله رعایت شوند.
بهرهوری بیشتر در ترید
مدیریت معاملات بر اساس میزان سود و زیان
بسیاری از تریدرهای با تجربه اغلب پیشنهاد میکنند که در هنگام معامله، به عدد مربوط به سود یا زیان (PnL) خود روی صفحه نمایش توجهی نکنید و یا اگر میتوانید، آن را از روی صفحه مخفی کنید. به این دلیل که اساساً برای بازار مهم نیست که شما در حال سود هستید یا ضرر. در واقع، تصمیمات شما باید بر اساس مجموعهای از اصول انتخاب شوند و باید مطابق با سیستم معاملاتی و بازار تصمیمگیری کنید.
یکی از اشتباهات رایج معاملهگرها در ارتباط با میزان سود و زیان، زودبستن معاملات برنده، آن هم تنها بهدلیل مطابقتنداشتن بازار با روند پیشبینی شده است. این کار باعث میشود معاملات برنده صرفاً برای دسترسی به نسبت سود به زیان مشخص شده، از مناطق پرسود جابمانند. حتی اگر انجام این کار هیچ توجیه معقولی نداشته باشد و از سود احتمالی نیز کاسته شود، معاملهگر با این کار تلاش میکند میزان ریسک معامله را به حداقل برساند.
همه ما این شرایط را تجربه کردهایم و قطعاً خودتان همهچیز را بهتر میدانید. خوشبختانه، روش «درمان» ساده است: عدد مربوط به سود و زیان یا همان PnL خود را مخفی کنید!
این یک روش درمانی کوتاهمدت است؛ اما راهحل بلندمدتتری هم وجود دارد که کمی طول میکشد تا جا بیفتد. راهحل بلندمدت ریشه در این دارد که ما باید بپذیریم «کنترل بسیار محدودی» روی بازار داریم. قابلدرک است که این موضوع افراد بسیاری را وحشتزده میکند؛ اما باید بپذیریم که ما تنها میتوانیم روی اعمال خود کنترل داشته باشیم.
به نظر من، معاملهگرانی که بهطور حرفهای معامله میکنند، تا حدودی فرایندگرا هستند؛ یعنی روی انجام «صحیح» معاملات و اتخاذ تصمیمات درست در زمانی معین تمرکز میکنند و نه احساسات در معامله گری صرفاً روی نتیجه معاملات.
اگرچه فرایند و نتیجه در معاملهگری ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، اما اگر سیستم معاملاتی درست، سودآور و آزمایششدهای دارید، تنها کاری که باید بکنید وفاداری به آن و پذیرش ضررهای احتمالی است.
البته، این بخش نیز به بحث کاملاً مجزایی نیاز دارد برای مثال چطور میتوان ضررهای احتمالی معمول در معاملات را از سیستم معاملاتی ناکارآمد متمایز کرد؟ پاسخ سادهای برای این پرسش وجود ندارد و حتی اگر هم وجود داشته باشد، از حیطه این مقاله خارج است.
بهنظر من باید سیستمهای معاملاتی را انتخاب کنید که از آزمونهای زمان و تجربه متعددی سربلند بیرون آمدهاند و نه سیستمهایی که تنها در کوتاهمدت خوب جواب میدهند.
در میانه راه، به میزان سود یا زیانتان توجه نکنید. ابتدا روی آنکه معاملهگر خوبی باشید تمرکز کنید و بعد بهفکر پول درآوردن باشید.
برنامهریزی برای مدیریت معاملات
این بخش هم کاملاً ساده اما حائز اهمیت است. اگر قصد دارید بهراحتی کنترل و مدیریت معاملاتتان را از دست بدهید، اصلاً برای آنها برنامهریزی نکنید!
منظور من تدوین مبانی پایهای مانند نقاط ورود، اهداف قیمت، تشخیص اعتبار الگوها، مناطق مشکلآفرین، تایمفریمها، قیمت بستهشدن کندلها و … است.
مزیت داشتن یک نقشه و برنامه این است که در زمان تعیین و ترسیم آن نَه پولی درمیان است، نَه وسوسهای، َنه بالاوپایینشدن سود و زیانی؛ تنها خودتان در مرکز توجه و هدف آن قرار دارید.
پارامترهای معاملاتی که در زمان برنامهریزی تنظیم میکنید، همیشه قابلاعتمادتر از احساسات شما در هنگام انجام معامله هستند. بنابراین پیش از اینکه در محدوده معاملاتی سبز و سودآور قرار بگیرید و احتمالاً برای تخمین سود خود در صورت احساسات در معامله گری شکست سطح مقاومت بعدی وسوسه شوید، برنامه معاملات خود را تهیه کنید.
در زمانی که درگیر هیچ معاملهای نیستید و هوشیارید، تنها به خودتان اتکا کنید. اگر در میانهِ معامله متوجه شدید که در حال دستکاری سود و زیانتان هستید و با توهم آنکه سود زیادی عایدتان میشود در فکرتان مشغول خرج کردن آن هستید، بهتر است همان جا بهفکر خروج از معامله باشید!
این توهم موجب تشدید شکاف میان تحلیل تکنیکال و معاملهگری واقعی میشود. صرفاً چون بهنظر میرسد نسبت بالای سود به زیان (R:R) را بهدست آوردهاید معامله خود را انجام شده تلقی نکرده و سود آن را نیز بدیهی فرض نکنید.
کنترل احساسات بههنگام باختها یا بُردهای مکرر
در بخشهای قبلی، به این موضوع اشاره کردیم که روان و ذهنیات یک فرد چگونه میتواند بر معاملات وی تأثیرگذار باشد. این بخش بیشتر روی حرفه شما بهعنوان یک معاملهگر متمرکز است. من قصد دارم چند موضوع دیگر همچون حجم معاملات یا معاملات برنده و بازنده را نیز به این قسمت اضافه کنم.
در بین معاملهگران تازهکار خیلی معمول است که پس از چند بُرد پیاپی، حجم معاملات خود را افزایش دهند و در زمان باختهای مکرر، از حجم معاملات بکاهند. این در حالی است که در بعضی مواقع، کارهای دیوانهوارتری هم از آنها سر میزند؛ مانند افزایش حجم معاملات در مواقع ضرر با هدف «جبران ضرر» یا کاهش حجم معاملات در هنگام سود با هدف «تنفس»! باید بگویم که تمامی این کارها احمقانه است؛ لطفاً شما آنها را تکرار نکنید!
دیدگاه شخصی من این است که اگر عملکرد خوبی دارید، منطقی است که تختهگاز به پیش بروید. اما این را بدانید که بازار همیشه با شما تا این حد مهربان نخواهد بود و هر سیستم معاملاتی بسته به برخی فاکتورها و شرایط بازار دچار فرازوفرودهای متعددی خواهد شد. اگر بخت به شما رو کرده است، آن را همیشگی و بدیهی فرض نکنید و از شرایط پیش آمده نهایت استفاده را ببرید.
من شخصاً اعتقاد ندارم که افزایش حجم بهترین روش برای استفاده از موقعیتهای بازار باشد. اگر ریسک تفاوت قیمت پیشبینی شده با قیمت واقعی را نادیده بگیریم، همان طور که در بخشهای قبلی اشاره کردم، افزایش حجم در این شرایط میتواند پیامدهای ناگواری به همراه داشته باشد. علاوه بر این، برخی از استراتژیها در حجمهای بالا جواب نمیدهند. همه مشکلاتی که در بخشهای قبلی به آنها اشاره شد، میتوانند ناگهان پدیدار شوند.
بدتر از آن، تصور کنید که در اولین معامله تصمیم میگیرید حجم معامله را افزایش دهید و در نهایت، بدترین ضرر عمرتان را تجربه میکنید. اوضاع خراب و خرابتر میشود. از آنجا که اعتمادبهنفستان را از دست دادهاید، معامله بعدی را هم از دست میدهید.
شما در این حالت وارد موقعیتی میشوید که میخواهید ضررهای خود را جبران کنید اما پیدرپی بداقبالی بر سرتان آوار میشود. من نیز همه این روزها را از سر گذراندهام. اما وقتی اوضاع آرام و روبهراه است، چگونه باید پایتان را روی پدال بگذارید و تختهگاز پیش بروید؟ جواب این سؤال یک عبارت است؛ با معامله بیشتر!
بیشتر برنامهریزی کنید، موقعیتهای مختلفی را در نظر بگیرید، تایمفریمهای بیشتری را بررسی کنید، وارد بازارهای بیشتری شوید. معامله کنید؛ اما به استراتژی خود نیز وفادار بمانید.
این روش برای من خارقالعاده عمل کرده است؛ اما شما ممکن است تجربه دیگری داشته باشید.
اگر بپذیریم که بههنگام بُردهای پیاپی، بهجای افزایش حجم معاملات، باید تعداد معاملات را بیشتر کنیم، آنگاه میتوان برعکس این موضوع را هم نتیجه گرفت که بههنگام باختهای پیاپی هم بهتر است بهجای کاهش حجم معاملات، فقط تعداد معاملات را کمتر کنیم. اگرچه، من محافظهکارتر از اینها هستم.
من در مواقعی که دچار ضررهای مکرر میشوم (که برای من ضرر مکرر یعنی ۳ معامله بازنده پشتسرهم)، معمولاً حجم معاملاتم را تا نصف کاهش میدهم.
این روش ربطی به روانشناسی ندارد؛ بلکه صرفاً یک سازوکار دفاعی برای حفظ داراییام است. شاید باختهای پیاپی بهمعنای تغییر شرایط بازار باشد. شاید یکی از پارامترهایی که در نظر گرفته بودم، از کار افتاده باشد یا بهشدت تأثیر خود را از دست داده باشد. باید به این نکته نیز باید اشاره کنم که من این روش را بر مبنای یک زمینه تئوری قدرتمند پایهریزی نکردهام. این روش فقط از نظر تجربی برای من خوب جواب داده است.
اگر شما از یک مدلِ ریسکِ ثابت استفاده میکنید، حجم معاملات شما به دارایی موردنظر یا انتظار از استراتژی معاملاتی بستگی دارد. به همین دلیل، من ترجیح میدهم بهجای میداندادن به احساسات یا عملکرد آنی خود، به این پارامترها بهعنوان تعیینکنندگان حجم معامله تکیه کنم.
اگرچه شاید همیشه منطقی به نظر نرسد، اما من با افزایش تعداد معاملات بهجای افزایش حجم معاملات نتایج خوبی گرفتهام.
زمانی که اندک موفقیتی در معامله دیدید و تصمیم میگیرید حجم معامله را افزایش دهید و در نهایت معامله را میبازید؛ چنان حس ناخوشایندی دارد که قابلتوصیف نیست. من این حس را تجربه کردهام؛ پیشنهاد میکنم شما دست به چنین کاری نزنید.
ممکن است کاهش حجم معامله حس بدی به شما بدهد، چون حسی شبیه به مجازات شدن دارد؛ اما توصیه من به شما این است که چنین نگاهی نداشته باشید و زاویه دید خود را تغییر دهید.
منحنی سهام یا دارایی شما در حالت ایدئال باید با شیبی مناسب بهسوی بالا پیش برود، نهاینکه بهصورت عمودی پرواز کند! یکی از روشهایی که در زمان ضرر بهسراغ آن میرویم کاهش حجم معاملات است؛ چراکه میخواهیم میزان ضررمان را کاهش دهیم یا همهچیز را در همان شرایطی که هست ثابت نگه داریم.
اگر دیدید تغییر حجم معاملات تأثیر منفی بر روند معاملهگری شما دارد بهسراغ این روش نروید.
صرفنظر از تمام آمار، ارقام و تحلیلهایی که به کار بستهاید، دغدغه حجم معاملات نباید شما را از استراتژی و مسیری که مشخص کردهاید باز دارد.
جمعبندی
پس از مطالعه این مطلب، امیدوارم علت ناامیدی من در ابتدای مقاله را درک کرده باشید. روانشناسی معاملهگری و داشتن یک چهارچوب ذهنی مشخص، بسیار مهم است؛ اما در اکثر موارد، افراد دانش بسیار اندکی از آن دارند.
پیشنهاد آخرم به شما این است که دفتری را به پیگیری معاملات خود اختصاص دهید و در آن حتماً بخشی را برای ثبت وضعیت احساسات و هیجانات خود در نظر بگیرید. احساسات خود را در زمان ورود به معامله و خروج از آن یادداشت کنید و تصمیمهایی که در این میان گرفتهاید را هم در کنار این موارد ثبت کنید.
پس از مدتی این دفتر به منبعی ارزشمند برای ارزیابی عملکرد شما در شرایط و موقعیتهای مختلف، تبدیل خواهد شد.
نتایج پژوهش های متعدد نشان می دهد که رسانه ها می توانند منجر به تحریک انجام معاملات گروهی ، انتشارات شایعات ، اخبار نادرست در خصوص اوراق بهادار خاصی شده و موجبات بروز نوسانات شدید و در برخی موارد بحرانهای مالی شوند . نهادهای نظارتی بازارمالی کشورهای مختلف برای کاهش این معضل اقدام به ایجاد زیرساخت های فنی و مقرراتی نموده اند .
اما راه کار بسیار پایدار برای حل این معضل ؛ آموزش مباحث روانشناختی به احساسات در معامله گری عنوان یکی از ابزارهای سه گانه برای معامله گری در بازارها ( علاوه بر استفاده از روشهای تحلیلی مناسب ، و مدیریت پول یا سرمایه ) ، به سرمایه گذاران میباشد . موضوع مورد بحث این کتاب بررسی نقش احساسات جمعی معامله گران بر تغییرات قیمتی بازارها است .
کتاب سرشار از نکات ، الگوهای است که می تواند به خوانندگان در مدیریت عواطف آنان در بازارها کمک کند . امید است که شما با مطالعه و به کارگیری این نکات با بینش جدید قدم به بازارهای متعدد ، از جمله بازارهای مالی ، بگذارید و به یک سرمایه گذار برتر و در افق وسیع آن به یک انسان برتر در تمامی شئون تبدیل شوید ، چراکه ما اعتقاد داریم که کل زندگی ، از جمله سرمایه گذاری یک سفر است ، این سفر نیاز به ابزارهای احساسات در معامله گری متنوع در زمینههای متعدد از جمله شناخت ، آگاهی و تسلط بر احساسات دارد .
کتاب های مرتبط
کتاب روانشناسی معامله گری
اهمیت بحث روانشناسی معامله گری برای تمامی کسانی که آشنایی خوبی با بازارهای مالی دارند و معامله گری ا
202,500 تومان 225,000 تومان
کتاب تحلیل بنیادی ، تکنیکال یا ذهنی
کتاب تحلیل بنیادی تکنیکال یا ذهنی در زمینه آموزش مهارت های روانشناختی لازم برای کـسب سود مستمر در با
دیدگاه شما