همکاری ایران با محور مقاومت در راستای تأمین امنیت ملی است
جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است.
به گزارش مشرق ، اصطلاح محور مقاومت اولین بار در سال ۲۰۰۲ میلادی توسط روزنامه لیبیایی الزحفالاخزر بهکار رفت و به تدریج وارد ادبیات سیاسی و رسانهای شد. محور مقاومت در ابتدا شامل جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی بود. پس از آن عراق و حوثیهای یمن نیز در این اتحادیه قرار گرفتند؛ اما مهمترین اعضای مقاومت عبارت هستند از: ایران، حزبالله لبنان و دولت سوریه. دکتر حسین شیخزاده استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
جمهوری اسلامی بهعنوان الگوی سیاسی- ایدئولوژیک مهمترین عضو محور است و رهبری معنوی آن را برعهده دارد. حزبالله لبنان از لحاظ قدرت نظامی و عملیاتی در خط مقدم محور مقاومت قرار دارد؛ سوریه نیز بهدلیل برخورداری از حکومت مستقل (در مقایسه با برخی گروههای مبارز) و همسایگی با رژیم صهیونیستی از اهمیت زیادی برخوردار است. وفاداری این کشور به جمهوری اسلامی در طول ۴۰سال گذشته اهمیت آن را در محور مقاومت افزایش داده است. سوریه اولین دولت عربیای بود که بعد از پیروزی انقلاب نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و در طول هشتسال دفاع مقدس تنها متحد ایران بود؛ در واقع هسته اولیه محور مقاومت از سال ۱۳۵۹ و با حمایت سوریه از ایران در جنگ تحمیلی تشکیل شد. برخلاف تبلیغات دروغین رسانههای معاند مبنی بر حمایت مالی ایران از جنبشهای آزادیبخش، حمایت جمهوری اسلامی ایران از محور مقاومت در قالب الگوسازی، هدایت و مشاوره بوده و مطابق قانون اساسی و در راستای تأمین منافع ملی صورت میگیرد. مطابق اصل ۱۵۴ قانون اساسی «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان درکل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد؛ بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.» بررسی تحولات روابط بینالملل نشان میدهد که بزرگترین مصداق استضعاف و استکبار در طول ۷۰ سال گذشته، اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم جعلی صهیونیستی است. مسأله غصب سرزمین فلسطین هم از نظر طولانی شدن مدت مناقشه و هم از نظر شدت تعدی و ظلم(کشتار بیرحمانه غیرنظامیان، بهویژه زنان و کودکان) بزرگترین مصداق استکبار محسوب میشود و جمهوری اسلامی بر اساس اصول و آرمانهای انقلاب حمایت از مردم مظلوم این سرزمین را در زمره سیاستهای راهبردی خود قرار داده است.
از سوی دیگر همکاری ایران با محور مقاومت در راستای استراتژی تأمین امنیت ملی صورت میگیرد؛ بر اساس نظریه «باری بوزان» هر منطقه جغرافیایی از نظر امنیتی شرایط مخصوص به خود را دارد؛ به عقیده او امنیت در سطوح فردی، اجتماعی، ملی، منطقهای و بینالمللی قابل ترسیم است و سطوح تحلیل ملی یا بینالمللی قادر به تحلیل امنیت منطقهای نیست. برای تأمین امنیت منطقهای باید مناسبات و ساختار قدرت منطقهای را در نظر گرفت و بر اساس آن برای تأمین امنیت اقدام کرد؛ بنابراین امنیت ملی و بینالمللی ایران با امنیت منطقه خلیج فارس و غرب آسیا گره خورده است و هرگونه ناامنی در منطقه مستقیماً امنیت ملی کشورمان را تهدید کرده و برعکس، افزایش ضریب امنیتی منطقه موجبات تأمین امنیت ملی ایران را فراهم میکند. بررسی آثار و پیامدهای، سیاسی، امنیتی و اقتصادی محور مقاومت و عملکرد گروههای جهادی بهویژه حزبالله لبنان نشان میدهدکه شکلگیری محور مقاومت و سیاست ایران در قبال آن نتایج ارزشمندی داشته است؛
۱-جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است. پایداری در اجرای اصول انقلاب در طول ۴۰سال گذشته قابلیت الگوسازی انقلاب اسلامی را افزایش داده و ایران را به یک قدرت فرامنطقهای تبدیل کرده است.
۲-با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران بهتنهایی از توان دفاعی در برابر هرگونه تجاوز احتمالی از سوی کشورهای منطقه و قدرتهای فرامنطقهای برخوردار است اما حضور و نقشآفرینی محور مقاومت در منطقه ریسک هر گونه حمله نظامی به ایران را افزایش داده و به ایجاد یک اصول اولیه حمایت ومقاومت حاشیه امن در اطراف مرزهای ایران منجر شده است.
۳- حمایت معنوی و مستشاری ایران از محور مقاومت عمق نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه را افزایش داده و میزان محبوبیت و مقبولیت ایران در افکار عمومی کشورهای منطقه نظیر سوریه و عراق را افزایش داده است. طبق آمارهای موجود به ویژه اعتراف مقامات آمریکایی، این کشور بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه کرده است اما رییسجمهوری آن نمیتواند به صورت رسمی و آشکار به بغداد سفر کند در حالی که میان ایران و کشورهای منطقه مانند عراق و سوریه روابط حسنه برقرار است و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در بالاترین سطح قرار دارد.
۴-برکات و نتایج مثبت محور مقاومت منحصر به مسائل امنیتی نیست؛ در شرایطی که نظام سلطه به رهبری آمریکا میدان جنگ را به عرصه اقتصاد کشانده است، تقویت محور مقاومت میتواند از طریق گسترش بازار کالاهای ایرانی و ایجاد فرصت سرمایهگذاری در کشورهایی مانند عراق و سوریه به افزایش تولید ناخالص ملی و برونرفت از تنگناهای مالی ناشی از تحریمها کمک کند.
۵- عقبنشینی صهیونیستها در جنگهای ۲۲روزه غزه و ۳۳روزه لبنان نقشههای آمریکا و رژیم اشغالگر قدس مبنی بر تشکیل خاورمیانه بزرگ و تغییر ساختار قدرت به زیان ایران را ناکام کرد؛ صهیونیستها جنگ ۳۳روزه لبنان را با اهدافی مانند حذف حزبالله از صحنه سیاست لبنان، شکستن خط دفاعی ایران و ایجاد خاورمیانه بزرگ آغاز کردند اما برنده این جنگ حزبالله بود. این پیروزی نتایجی مانند تضعیف تفکر سازش، افزایش محبوبیت حزبالله در لبنان و سایر کشورهای اسلامی و تقویت نقش محوری ایران در سیاستهای منطقه را بهدنبال داشت. مرور تاریخ ماجرای فلسطین نشان میدهد که کشورهای عربی در چند مرحله مانند جنگ ۱۹۶۷ برای شکست رژیم اشغالگر قدس اقدام کردند و با شکست مواجه شدند اما حزبالله لبنان در چهارچوب محور مقاومت و با تأسی به فرهنگ انقلاب اسلامی توانست این رژیم را شکست دهد.
کتاب مبانی اصول امواج الیوت بر مبنای سبک رابرت پریچر
درباره کتاب :
نظریه موجی الیوت عموما برای پیش بینی جهت آینده قیمت مورد استفاده قرار می گیرد. امواج الیوت بر این مفهوم استوار است که حرکات قیمت در بازار سهام نتیجه ی آخرین اخبار نیست بلکه در واقع محصول مستقیم نگرش جمعی شرکت کنندگان بازار است. امواج الیوت نشان می دهد که چگونه روان شناسی اصول اولیه حمایت ومقاومت توده ها از بدبینی به خوش بینی در یک توالی طبیعی نوسان می کند. این روان شناسی توده ها برآیند نظرات صدها هزار نفر از سرمایه گذاران است و فشار سنجی برای ارزیابی تحرکات قیمت محسوب می شود. این روش یک رویکرد محاسباتی نیست بلکه به روند تاریخی بازارهای مالی نگاه می کند و بر این فرض استوار است که تاریخ تکرار می شود. چرا این چرخه های تکراری رخ می دهد؟ دلیل آن روانشناسی توده ها در بازارهای مالی است. نظریه موجی الیوت ابزاری ارزشمند برای موفقیت در معاملات است. همه تحلیلگران تکنیکی بر این عقیده اند که چرخه ی رفتار توده ی مردم در حرکات قیمت سهام منعکس است. این دانش برای معامله گران و سرمایه گذاران ارزشمند است؛ زیرا استفاده از اصول اولیه حمایت ومقاومت اشکال دیگر تحلیل تکنیکال مانند روش های سنتی حمایت-مقاومت فقط سطح حمایت را به معامله گران نشان می دهد، اما به این که آیا قیمت ها در آن ناحیه حمایت می شوند یا خیر چگونه می توان پی برد؟ استفاده مناسب از نظریه موجی الیوت می تواند به طور قابل ملاحظه ای به ارزیابی احتمال حمایت یا عدم حمایت از قیمت سهام کمک نماید که این امر باعث بهبود عملکرد معاملاتی می شود.رمز موفقیت معاملات خوب در محدود کردن ریسک و کاهش خسارات وارده از معاملات بد نهفته است. با درک آن که قیمت در چرخه امواج الیوت است معامله گران ابزاری منحصر به فرد برای یافتن نقاط کم خطر و نقاط ورود و خروج پربازده در اختیار دارند. یکی از شگفتی های روش امواج این است که قیمت به شما هشدار می دهد. در روش های دیگر ممکن است پیش از آنکه دلیلی برای تغییر عقیده بیاورید قیمت مسیری طولانی خلاف مصلحت شما را طی کرده باشد.
فهرست مطالب :
مقدمه
چشم انداز
معرفی رالف نلسون الیوت
معرفی رابرت پریچر
اصول اولیه
الگوی پنج موجی
حالت امواج
طرح اساسی
تغییرات در موضوع عمومی
درجه اصول اولیه حمایت ومقاومت ی موج
امواج محرک
امواج انگیزشی
کشیدگی
کوتاه شدگی
مثلث مورب (سه گوش)
امواج اصلاحی
زیگزاگ ها (5-3-5)
پهنه ها (3-3-5)
مثلث ها
اصلاحی های مرکب (سه تایی دوگانه و سه تایی سه گانه)
راهنماها
تناوب
عمق امواج اصلاحی
روش کانال بندی
خطوط روند اصلاحی
حجم معاملات
یادگیری اصول اولیه
دنباله ی فیبوناچی و کاربرد آن
تجزیه و تحلیل نسبت ها
مضارب اصول اولیه حمایت ومقاومت امواج انگیزشی
مضارب امواج اصلاحی
شخصیت امواج انگیزشی
شخصیت امواج اصلاحی
معاملات با امواج
نظریه ی سوشیونومیکس Socionomics در بازارهای مالی
عوامل موفقیت برای یک معامله گر از نگاه رابرت پریچر
بخش ضمیمه
واژه نامه
توسعه دهندگان سبک امواج الیوت
معرفی کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب مبانی اصول امواج الیوت بر مبنای سبک رابرت پریچر” لغو پاسخ
عواملی که طالبان را شکستناپذیر ساخت!
برنامهی صلح که از سوی دولت افغانستان طراحی شد، از ابتدا تا انتها نه قاعده و قانون منطقی بر اصول مذاکراتی داشته و نه حد و مرز صلحخواهی! این صلح واهی میلیونها دالر را به کام خود کشید و حاصل آن جز تقویت و بیرون کردن طالبان از مغارهها و وارد کردن آنان از مرزها چیزی نبود. این صلحخواهی باعث شد تا شماری از جنگجویان طالبان که سالهاست متهم به جنایت بودند/ هستند از زندان رها شوند. رهایی زندانیان طالبان بدون پیگرد عدلی و قضایی و بیتفاوتی مسؤولان باعث تقویه طالبان شد و حتا این صلحخواهی توانست به طالبان مشروعیت ملی و بینالمللی بدهد. همین سیاست غلط باعث شد تا دولت برای کشانیدن آنها به میز مذاکره امتیاز دهد.
15 جولای 2020 | 11 دقیقه
نویسنده: ذبیح شادان
پس از فروپاشی رژیم طالبان در ۲۰۰۱م، گمانهزنیها بر این بود که شاید دیگر مردم افغانستان شاهد حضور و وجود این گروه قرون وسطایی نباشند؛ اما دیری نگذشت که سر و کلهی این گروه دوباره پیدا شد و برنامهی قتل مردم و ویرانی کشور را بیشتر از بیش روی دست گرفتند تا این که آمار کشتار مردم و ویرانیهای آنها به حدِ گسترده بود –است- که دیگر به سادگی قابل محاسبه نیست. تقویت روز افزون این گروه توسط حلقاتِ از درون نظام با حمایت سازمانهای استخباراتی کشورهای همسایه و منطقه، اینک آنها را ظاهراً شکستناپذیر کرده است.
انتظار و باور مردم این بود که پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ و حضور قدرتهای جهان، دولت مردمسالار و قدرتمند با حمایت جامعهی جهانی روی کار آید؛ اما مسأله طور دیگری شد. طالبان طی این دو دهه، نه تنها تضعیف نشدند؛ بلکه نفوذشان را همچنان در مرزهای افغانستان با پاکستان تداوم بخشیدند. طالبان در سالهای اخیر به نوعی پیشروی نموده اند که ایجاد امنیت، خدمترسانی به مردم و برنامهریزی برای توسعه را برای دولت افغانستان دشوار کردند. هر چه زمان میگذرد، مبارزه با طالبان به جنگ فرسایشی تبدیل میشود. طی سالهای اخیر، استراتیژی جنگی این گروه تغییر و تهاجمی شده است. ترور، سنگسار، اعدام، انفجار، انتحار و دهها اعمال قبیح دیگر توسط طالبان به ابزاری اساسی برای پیشروی تبدیل شده و از شوک حملههای اولیه امریکا بیرون شده و با اعتماد به اصول اولیه حمایت ومقاومت نفس علیه حکومت افغانستان و نیروهای خارجی میرزمند؛ اما پرسش این است که چرا پس از نوزده سال جنگ، هنوزهم روش جنگی حکومت افغانستان و نیروهای بینالمللی به رهبری امریکا در برابر طالبان تغییر نخورده است؟ چرا دولت افغانستان و ایتلاف بینالمللی پس از شکست طالبان، موفق نشدند تا تمام قلمرو طالبان را بدست گیرند؟ اینک چرا طالبان به گروه شکستناپذیر مبدل شده اند؟ دلایل ذیل متصور است:
*بازیهای چند پهلوی حامد کرزی و حلقه تمامیتخواه دور و بَرِ او:
بازیهای پنهانی و دوگانهی کرزی و حلقهی خاصِ دور و بَرِ او باعث شد تا طالبان جان تازه بگیرند و راههای مواصلاتی شان بیشتر باز و اسلحهی بیشتری در اختیار شان قرار گیرد. پس از تقویهی این گروه در جنوب و جنوب شرق کشور، انتقال شان با چرخ بالهای داخلی و خارجی به شمال که به هر صاحب خِردی و حتا نظامیان کشور که صحنه را از نزدیک مشاهده میکردند، پوشیده نماند. مداخله در جنگ و قطع عملیاتهای شبانهی کماندوهای ارتش و قطعات ویژهی امنیتی برای سرکوب و از بین بردن لانههای طالبان از سوی رییسجمهور کرزی و حلقهی بازیگر درون حکومت، به مراتب از هرچه بیشتر به طالبان فرصت داد تا وضعیت به هم ریختهشان را دوباره سروسامان دهند. این در حالی است که رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین امریکا در صفحه ۲۱۲ کتاب خاطرات خود نوشته است که«آقای کرزی در یک نشست محرمانه در ارگ کابل از من خواست تا در از بین بردن سران جبههی شمال و تضعیف آنها همرایش همکاری نمایم. کرزی افزود که حداقل دست مرا در تقویهی طالبان باز بگذارید تا بتوانم از آن طریق، جنگسالاران را از بین ببرم» آقای کرزی از همان سالهای نخست حکومتش به فکر جابهجایی طالبان بود و در دور دوم حکومتش، کار انتقال طالبان را به شمال رسماً به موفقیت رساند.
*ناتوانی دولت مرکزی:
در سالهای نخست تشکیل حکومت موقت افغانستان، هرچند که ساختار قدرت در کشور تشکیل شده بود؛ اما بنا به دلایل ذکر شده، نگذاشتند که یک حکومت نیرومند و قوی شکل بگیرد تا از حاکمیت ملی به گونهی واقعی آن پاسداری شود. ضعف دولت در مبارزه با طالبان منجر به قدرتیابی مجدد آنان شد. فساد گستردهی اداری در حکومت کرزی نه تنها موجب نا امنی، بلکه کاهش اقتدار حاکمیت مرکزی شد و زمینه را برای فعالیت دوبارهی طالبان فراهم کرد. طالبان عمدتاً متکی بر حمایت گستردهی سازمانهای استخباراتی اند، شرایط روانی و منابع انسانی ناآگاه، مناطق کوهستانی و صعبالعبور، پناهگاه امنی برای طالبان ساخت. ایجاد برنامههای تحت عنوان بازگشت طالبان به کشور از سوی حکومت به صورت مستمر توسط دولت تمویل و تجهیز میشد، نتیجهای جُز بازگشت طالبان به صحنهی جنگ نداشت. ضعف در تامین امنیت، مبارزه علیه فساد اداری در داخل نظام، کشت و ترافیک مواد مخدر سبب قدرتیابی دوبارهی طالبان شد. بر اساس گزارش شفافیت بینالملل، ۵۱ درصد مردم افغانستان حداقل یکبار به نیروهای پولیس رشوه پرداخته اند و بر اساس یک نظرسنجی دیگر در سال ۲۰۱۳ از هر ۴ شهروند افغانستانی یک نفر باورمند است که سران ارتش این کشور فاسد اند. در ماه می سال ۲۰۱۵ روزنامهی نیوزویک گزارش داد که حدود ۴۶۰ هزار میل اسلحه که پنتاگون جهت مبارزه علیه تروریزم به نیروهای امنیتی افغانستان داده بود، ناپدید و به طالبان فروخته شده است. بر اساس اعلام سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ گروه طالبان سالانه حدود ۲ تا ۳ میلیارد دالر امریکایی درآمد ناشی از فروش مواد مخدر داشته اند.
*تفکر افراطی و تندروانهی مذهبی:اصول اولیه حمایت ومقاومت
عامل دیگر، حضور تفکر افراطگرایی و تندروانه در میان بخشهایی از مردم افغانستان است و این تفکر زمینهساز حضور سایر افراطگرایان بیرونی نیز شده و طالبان توانستند از آن به سود برنامههای خشونتگرایانهی خویش استفاده نموده و از میان مردم سربازگیری نمایند. مدارس مذهبی پاکستان به ماشین تولید تروریسم و افکار بنیادگرایانه تبدیل شده است و این مسأله به امر جذب نیروی بیشتری برای طالبان کمک میکند. همچنان نیروی محرک ایدیولوژیک که تا اکنون توسط سیستمهای نوین تعلیم نیافته اند و سیستمهای قدیمی و سنتی و الهام غلط از آموزش متون، دینی آنها را به شدت پایبند به تفکری نموده که حاضر اند برای پیاده کردن آن -امارت طالبان- خود را انتحاری و جان دهند.
*صلحخواهی بیقاعده دولت و آزادی زندانیان طالب:
برنامهی صلح که از سوی دولت افغانستان طراحی شد، از ابتدا تا انتها نه قاعده و قانون منطقی بر اصول مذاکراتی داشته و نه حد و مرز صلحخواهی! این صلح واهی میلیونها دالر را به کام خود کشید و حاصل آن جز تقویت و بیرون کردن طالبان از مغارهها و وارد کردن آنان از مرزها چیزی نبود. این صلحخواهی باعث شد تا شماری از جنگجویان طالبان که سالهاست متهم به جنایت بودند/ هستند از زندان رها شوند. رهایی زندانیان طالبان بدون پیگرد عدلی و قضایی و بیتفاوتی مسؤولان باعث تقویه طالبان شد و حتا این صلحخواهی توانست به طالبان مشروعیت ملی و بینالمللی بدهد. همین سیاست غلط باعث شد تا دولت برای کشانیدن آنها به میز مذاکره امتیاز دهد.
*اعلام متناقض خروج نیروهای خارجی از افغانستان:
اعلام تقویم نهایی خروج نیروهای خارجی از افغانستان، کاهش چشمگیر فعالیتهای محاربوی مشترک استخباراتی نیروهای بینالمللی و نیروهای افغانستان و قطع و یا جلوگیری از کمکهای خارجی به نیروهای امنیتی افغانستان نیز باعث شد تا طالبان جسارت پیدا نموده و به طور منظم به حملههای شان ادامه دهند. اظهارات متناقض مقامهای ایالت متحدهی امریکا در مورد زمان خروج نیروهای امریکایی از افغانستان؛ یکی دیگر از نمونههای تقویه روحی برای طالبان بود. به دنبال اظهارات «پترویوس»، فرماندهی کل نیروهای ناتو، «رابرت گیتس»، وزیر دفاع پیشین ایالات متحدهی امریکا، یکبار دیگر به بیرون کردن سربازان شان از افغانستان در جولای ۲۰۱۱ تاکید نمودند. خبرهای خروج نیروهای امریکایی از شروع تا فرجام، جسارت و گستاخی طالبان را نیز تقویت کرد.
*همکاری و حضور اصول اولیه حمایت ومقاومت جنگجویان خارجی:
ورود جنگجویان ازبکستانی، چچینی، اویغورهای چینی، تاجکستانیهای افراطی، عربها و پاکستانیها به کشور و حضور پررنگ شان در صفوف طالبان باعث شد تا شکستهای گذشتهی این گروه را جبران کنند و به موفقیتهای چشمگیری دست یابند. پاکستان سالهاست بدون اینکه از خود شواهد معتبری که بتواند در سطح بینالملل متهم به تجهیز و تمویل تروریستان شود، باقی بماند و مدیریت حملههای خونین در افغانستان را در کنار طالبان رهبری میکند. پاکستان متحد استراتیژیک برخی کشورهای غربی و عربستان سعودی است که نمیخواهند که روابطی دیرینه شان را با اسلام آباد به خاطر حمایت حکومت از افغانستان تیره نمایند.
*عملکرد مشکوک نیروهای ایتلاف به رهبری امریکا:
عملکردهای مشکوک و دوگانهی جامعهی جهانی و ایتلاف بینالمللی به رهبری امریکا علیه تروریزم پس از ۲۰۰۱ باعث شد تا یک گروه پراکنده و شکست خورده، دوباره با قوت اولیه برگردند. خارجیها به اندازهی کافی اراده ندارند تا با گروهیکه مرتب در کار تخریب، ترور، کشتار و وحشت مشغول اند، به عنوان تهدیدهای بالفعل و بالقوه علیه مردم و دولت افغانستان برخورد کنند؛ بلکه آن را بهانهای برای حضور دراز مدت خود در این کشور قرار داده و از قدرتگیری آنها در جهت حضور و بقای شان در افغانستان استفاده بهینه دارند. اخیراً خبر دعوت نمایندگان طالبان به کمپ دیوید برای دولت افغانستان تکان دهنده بود و اگر این اتفاق میافتاد، بزرگترین پیروزی نصیب طالبان میشد و برای این گروه، مشروعیت برگشت ناپذیر میداد. از سوی دیگر بازی موش و پشک و امضای توافقنامه میان طالبان و امریکا چنان به نفع طالبان است که حتا باور کردنش برای خود طالبان نیز دشوار است. این توافق در حقیقت تضمینی برای برقراری دوبارهی امارت اسلامی طالبان است.
*بیتفاوتی و بیبرنامگی سران ایتلاف شمال:
پس از توافقنامهی بُن که در محوریت ایتلاف شمال صورت گرفت، سران این ایتلاف در اوایل فکر میکردند که هیچ قدرتی نیست که آنها را از محوریت سیاست افغانستان کنار بزند و محور اصلی سیاست در اختیار آنها باقی خواهد ماند. به همین دلیل با یک بازی ناسنجیده، کرزی را برای دیپلوماتهای جهان، زعیم آیندهی افغانستان معرفی نمودند و با کمال میل از این سازش استقبال کردند. این ادعا به قلم «جمیز دابینس»، فرستادهی امریکا برای افغانستان در کتاب «روند ملت سازی پس از طالبان» تحریر یافته است. حامد کرزی در اول جدی ۱۳۸۰ دریک مراسم رسمی قدرت را از برهانالدین ربانی، رییسجمهور دولت مجاهدین تحویل گرفت که از آن به عنوان نخستین انتقال مسالمت آمیز قدرت در افغانستان یاد میشود و دولت موقت افغانستان پس از سقوط رژیم طالبان در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ آغاز شد و در ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۲ پایان یافت. لویه جرگهی قانون اساسی افغانستان در سال ۱۳۸۲ برگزار و قانون اساسی در همان سال به تصویب نمایندگان مردم رسید؛ اما این در حالی بود که کرزی با همکاری مارشال قسیم فهیم و مشاوره امریکایها و لابیگری تکنوکراتهای افغان در خارج از کشور، نظام ریاستی را مناسب معضل افغانستان مطرح نمودند و اما یک جمع کوچک در محوریت محمد یونس قانونی، به نظام صدارتی تاکید داشتند. بلاخره نظام ریاستی شد و حتا به معاونین رییسجمهور صلاحیت اجرایی مشخص که بتواند صلاحیتهای بی حد و حصر رییسجمهور را در آینده کاهش دهد در نظر گرفته نشد؛ اما بخت طوری برگشت که در اولین انتخابات دموکراتیک پس از دورهی انتقالی، محمدیونس قانونی که با بلندترین آرا، برندهی اصلی انتخابات بود، با فشار امریکا شکست را بپذیرد و عقب نشینی کند. پس از آن رشتهی قدرت از دست سران ایتلاف شمال بیرون شد و فرماندهان این ایتلاف که بار اصلی جنگ را در دورههای جهاد و مقاومت به دوش میکشیدند، یکی پس از دیگری توسط حلقاتی ترور شدند و اما سایر رهبران شمال به خاطر پیگیری پروندهی ترور آنها سکوت کردند و لب نگشودند.
به این نتیجه میرسیم که فعلا در افغانستان غیر از نیروهای امنیتی که زیر پرچم سه رنگ این کشور برای دفاع از خاک و عزت مردم افغانستان مبارزه دارند، کسی و یا گروه دیگری برای مقابله و مقاومت در برابر طالب و داعش وجود ندارد. بحث این است که با خروج نیروهای ایتلاف بینالمللی و امریکا و قطع کمکهای جامعهی جهانی به نیروهای امنیتی افغانستان؛ چگونه میتوان این نیروها را در جنگ علیه دهشت افکنی حفظ کرد. از سوی دیگر نهاد حکومت در افغانستان قانونی، مشروع و برخواسته از روندهای تعریف شده در قانون اساسی این کشور است که اصلاحات در ساختار سیاسی و تعریف درست از جنگ و صلح با طالبان و سایر گروههای تروریستی، تقویت و حمایت از نیروهای امنیتی و حل نارساییهای حکومت عمدهترین چالشهای پیش روی حکومت افغانستان است.
اگر بخواهیم که حکومت افغانستان مبارزه جدی با تروریزم، مواد مخدر، فساد اداری و نظارت بر مرزهایش را به بخوبی انجام دهد؛ راهی جُز برقراری صلح تعریف شده در چارچوب قانون و زیر دید ملل متحد و سازمانهای بینالمللی و تقویت حکومت مرکزی قوی، با ثبات، مسؤولیتپذیر و پاسخگو در روشنای قانون اساسی ندارد. دور نگهداشتن دولت افغانستان از مذاکرات طالبان و امریکا، امریکا با عبور از ساختار موجود این کشور که برخواسته از قانون اساسی است، کلیت مطالبات طلبان را مورد حمایت قرار داده و طالبان هم موفق شدند که خود را به عنوان یک طرف موثر و تعیین کننده در افغانستان تثبیت نمایند و این توافق حس برتری و موفقیت را در آنها تقویت کرد. در توافق دوحه، تعهد و الزامی برای برقراری آتش بس میان حکومت افغانستان و آن گروه وجود ندارد و همچنان جزئیات دو ضمیمه این توافق محرمانه باقی مانده است که این توافق مبهم و سیاست جدید امریکا در قبال افغانستان پرسشهای زیادی را به خود معطوف میدارد که دولت امریکا با نادیده گرفتن نقش و جایگاه حکومت رسمی و قانونی افغانستان؛ مبادرت به گفتوگوی مستقیم و در نهایت انعقاد توافقنامه با یک گروه تروریستی و ویرانگر نموده است.
اصول اولیه استراتژی دفاع در عمق
IATFF برگرفته شده از Information Assurance Technical Framework Forum سازمانی است که توسط NSA برگرفته شده از National Security Agency حمایت می گردد و مهمترین وظیفه آن مبادله اطلاعات فنی بین صنایع امریکا , موسسات آموزشی و سازمان های دولتی امریکا بر روی موضوع مهم امنیت و یا تضمین امنیت اطلاعات است
IATFF ( برگرفته شده از Information Assurance Technical Framework Forum ) سازمانی است که توسط NSA ( برگرفته شده از National Security Agency ) حمایت می گردد و مهمترین وظیفه آن مبادله اطلاعات فنی بین صنایع امریکا ، موسسات آموزشی و سازمان های دولتی امریکا بر روی موضوع مهم امنیت و یا تضمین امنیت اطلاعات است .
IATFF ، سند IATF ( برگرفته شده از Information Assurance Technical Framework ) را تولید و اخیرا" نسخه ۱ . ۳ آن را منشتر کرده است . در این سند به فرآیندها و توصیه هائی در جهت حفاظت از سیستم های اطلاعاتی بر اساس اصول مهندسی سیستم اشاره شده است .
در سند فوق به سه عنصر تاثیر گذار در امنیت اطلاعات یعنی انسان ، عملیات و فناوری ها اشاره شده است . سه موجودیت فوق ، اساس متدلوژی "دفاع در عمق " در تشکیل می دهند .
در ادامه با این استراتژی امنیتی حفاظتی و اصول اساسی آن بیشتر آشنا می شویم .
IATFF ( برگرفته شده از Information Assurance Technical Framework Forum ) سازمانی است که توسط NSA ( برگرفته شده از National Security Agency ) حمایت می گردد و مهمترین وظیفه آن مبادله اطلاعات فنی بین صنایع امریکا ، موسسات آموزشی و سازمان های دولتی امریکا بر روی موضوع مهم امنیت و یا تضمین امنیت اطلاعات است .
IATFF ، سند IATF ( برگرفته شده از Information Assurance Technical Framework ) را تولید و اخیرا" نسخه ۱ . ۳ آن را منشتر کرده است . در این سند به فرآیندها و توصیه هائی در جهت حفاظت از سیستم های اطلاعاتی بر اساس اصول مهندسی سیستم اشاره شده است .
در سند فوق به سه عنصر تاثیر گذار در امنیت اطلاعات یعنی انسان ، عملیات و فناوری ها اشاره شده است . سه موجودیت فوق ، اساس متدلوژی "دفاع در عمق " در تشکیل می دهند .
در ادامه با این استراتژی امنیتی حفاظتی و اصول اساسی آن بیشتر آشنا می شویم .
● دفاع در عمق چیست ؟
دفاع در عمق ، یک مدل حفاظتی لایه ای برای اجزاء مهم سیستم های اطلاعاتی است . استراتژی اصول اولیه حمایت ومقاومت دفاع در عمق محدوده های زیر را شامل می شود :
▪ حفاظت از شبکه و زیرساخت
▪ حفاظت و دفاع در محدوده های مرزی ( نقطه تماس شبکه با سایر شبکه ها )
▪ حفاظت و دفاع ار محیط محاسباتی و عملیاتی
▪ زیرساخت های حمایتی
واژه "محدوده مرزی " که در استراتژی دفاع در عمق به آن اشاره شده است ، به مجموعه ای از محیط های محاسباتی و عملیاتی متصل شده توسط یک و یا چندین شبکه داخلی که تحت کنترل یک مجوز و سیاست امنیتی می باشند ، اشاره دارد.
● استراتژی دفاع در عمق : موجودیت ها
استراتژی دفاع در عمق مبتنی بر سه عنصر حیاتی انسان ، فناوری و عملیات است .
۱) انسان
برای پیاده سازی موثر امنیت اطلاعات در یک سازمان ، مدیریت می بایست دارای یک شناخت مناسب سطح بالا نسبت به فرآیندها باشد . این شناخت توسط آیتم ها و فعالیت های زیر مشخص می گردند .
▪ پیاده سازی سیاست ها و رویه های امنیت اطلاعات
▪ تعیین وظایف و مسئولیت ها
▪ آموزش کارکنان حیاتی
▪ الزام کارکنان به پاسخگوئی
▪ شناخت صحیح منابع
▪ استقرار کنترل های امنیت فیزیکی
▪ استقرار کنترل امنیت کارکنان
▪ تعیین مجازات متناسب با رفتارهای غیرمجاز
۲) فناوری
یک سازمان می بایست این اطمینان را داشته باشد که از فناوری های مناسب به منظور پیاده سازی سرویس های مورد نیاز جهت حفاظت اطلاعات استفاده می نماید . نیل به اهداف فوق مستلزم بکارگیری فرآیندها و سیاست های زیر برای بدست آوردن و استفاده صحیح از فناوری است .
▪ یک سیاست امنیتی
▪ معماری تضمین امنیت اطلاعات در سطح سیستم
▪ استانداردهای تضمین امنیت اطلاعات در سطح سیستم
▪ اصول تضمین امنیت اطلاعات
▪ ضوابط مشخص برای تضمین امنیت اطلاعات محصولات مورد نیاز
▪ بدست آوردن محصولات معتبر و قابل اطمینان
▪ توصیه ها و پیشنهادات پیکربندی
▪ فرآیندهای تشخیص تهدیدات برای سیستم های یکپارچه
۳) عملیات
عملیات بر فعالیت ها و آیتم های مورد نیاز به منظور نگهداری وضعیت امنیت یک سازمان تاکید و موارد زیر را شامل می شود :
▪ یک سیاست امنیتی ملموس و به روز
▪ تاکید بر سیاست امنیت اطلاعات
▪ تائید و اعتبار گذاری
▪ مدیریت وضعیت امنیت اطلاعات
▪ سرویس های مدیریت کلید
▪ تشخیص آمادگی
▪ حفاظت از زیرساخت
▪ ارزیابی وضعیت امنیت سیستم
▪ مانیتورینگ و واکنش در مقابل تهدیدات
▪ تشخیص حملات ، هشدار و پاسخ
▪ بازیافت و بازسازی مجدد
● استراتژی دفاع در عمق : محدوده حفاظتی
استراتژی دفاع در عمق ، دفاع در مقابل حملات زیر را تضمین می نماید :
▪ Passive : حملات Passive شامل تجزیه و تحلیل ترافیک ، مانیتورینگ مبادله اطلاعات غیرحفاظت شده ، رمزگشائی ترافیک رمزشده ضعیف ، بدست آوردن اطلاعات تائیدیه ( نظیر رمزهای عبور ) می باشد.
رهگیری passive عملیات شبکه ، دانش لازم جهت تدارک و برنامه ریزی حملات را در اختیار مهاجمان قرار می دهد . این نوع حملات می تواند منتج به افشاء اطلاعات و یا فایل های داده برای مهاجمان بدون آگاهی و رضایت کاربران گردد .
▪ active : حملات active تلاش برای نفوذ در سیستم و نادیده گرفتن اقدامات امنیتی ، معرفی کدهای مخرب ، سرقت و اصلاح اطلاعات را شامل می شود . شعاع این نوع حملات بسیار گسترده می باشد . هدف قرار دادن ستون فقرات شبکه ، بهره برداری و یا سوء استفاده از اطلاعات در حال عبور و نفوذ الکترونیکی در یک ناحیه خاص نمونه هائی متداول در این زمینه می باشند .حملات active می تواند افشاء فایل های داده ، حملات DoS و یا تغییر داده را به دنبال داشته باشد .
▪ Close-in : حملات فوق با هدف دستیابی فیزیکی به شبکه و سیستم ها به منظور تغییر ، جمع آوری و غیرقابل دسترس کردن اطلاعات انجام می گردند .
▪ Insider : : این نوع حملات می تواند مخرب و یا غیرمخرب باشند . حملات مخرب استراق سمع ، سرقت و آسیب رساندن به اطلاعات، استفاده از اطلاعات با اهداف فریبکارانه و یا غیرفعال کردن سرویس ها وخدمات برای سایر کاربران مجاز را شامل می شود . حملات غیرمخرب عموما" به دلیل عدم دقت لازم و ضعف دانش کاربران محقق می گردند .
▪ Distribution : این نوع حملات با انجام تغییرات مخرب بر روی سخت افزار و یا نرم افزار در کارخانه و یا شرکت سازنده و یا در حین توزیع صورت می پذیرند . در این نوع حملات با معرفی کدهای مخرب درون یک محصول ( نظیر یک back door ) ، امکان دستیابی غیرمجاز به اطلاعات و قابلیت های سیستم در آینده فراهم می گردد .
● استراتژی دفاع در عمق : ابزارها و مکانیزم ها
برای مقاومت در مقابل این نوع حملات ، استراتژی دفاع در عمق ، روش های زیر را ارائه کرده است :
▪ دفاع در چندین مکان : بکارگیری مکانیزم های حفاظت اطلاعات در چندین مکان به منظور حفاظت در مقابل تهدیدات داخلی و یا خارجی
▪ دفاع لایه ای : بکارگیری چندین مکانیزم تشخیص و حفاظتی تا یک مهاجم مجبور به عبور از موانع مختلف جهت دستیابی به اطلاعات حیاتی گردد .
▪ استحکام امنیتی : بر اساس ارزش عناصر سیستم اطلاعاتی و تهدیدات پیش بینی شده ، میزان استحکام لایه های امنیتی می بایست به درستی تخمین و پیاده سازی گردد .
▪ بکارگیری KMI/PKI : بکارگیری زیرساخت مدیریت کلید ، KMI ( برگرفته شده از key management infrastructure ) و زیرساخت کلید عمومی ، PKI ( برگرفته شده از public key infrastructure )
▪ بکارگیری سیستم های تشخیص مزاحمین : بکارگیری مکانیزم هائی برای تشخیص مزاحمین ، ارزیابی اطلاعات ، بررسی نتایج و در صورت ضرورت انجام واکنش های لازم .
● استراتژی دفاع در عمق : پیاده سازی
استراتژی دفاع در عمق می تواند در مرحله پیاده سازی منابع زیادی را مصرف نماید . برای کمک در جهت تعدیل و یا کاهش هزینه پیاده سازی رویکرد فوق ، توصیه های زیر ارائه شده است .
▪ اتخاذ تصمیم در خصوص امنیت اطلاعات بر اساس آنالیز تهدیدات و اهداف کلیدی عملیاتی سیستم
▪ توجه به سه موجودیت مهم موجود در استراتژی دفاع در عمق : انسان ، عملیات و فن آوری . بدون وجود افراد آموزش دیده و رویه های عملیاتی استفاده مطلوب از مزایای فناوری ها فراهم نخواهد شد .
▪ تدوین و پیاده سازی یک برنامه آموزشی جامع ، استفاده از تجارب عملی دیگران و اطلاع رسانی به موقع
▪ دستیابی اداواری به وضعیت زیرساخت اطلاعات . بکارگیری ابزارهای فنی نظیر پویش اتوماتیک شبکه می تواند در تشخیص به موقع نقاط آسیب پذیر مفید واقع شوند .
▪ انجام واکنش های لازم در مقابل اهداف مخرب و برخورد مناسب و به موقع اصول اولیه حمایت ومقاومت با فعالیت هائی که ممکن است سهوا" انجام شده باشد .
▪ بکارگیری رویکردهای حفاظتی مشترک و چندگانه جهت مقابله با رویدادهای قابل پیش بینی . بدین ترتیب ، نفوذ از یک لایه ( با فرض موفقیت آمیز بودن آن ) باعث بروز مسائل امنیتی برای تمامی زیرساخت اطلاعات نخواهد شد .
▪ حصول اطمینان از این موضوع که صرفا" کارکنان معتمد دارای دستیابی فیزیکی به سیستم می باشند ( بکارگیری روش های مختلف نظیر مجوزها و اعتبارنامه ) .
▪ استفاده از رویه های مدون برای گزارش حوادث امنیتی به مراکز پاسخگو
● جمع بندی
زیرساخت اطلاعات هر سازمان مشتمل بر مجموعه ای از سیستم های پیچیده است که هر یک ممکن است نقاط آسیب پذیر مختص به خود را داشته باشند . برای مقابله با تهدیدات امنیتی ، از چندین راه حل به همراه اصول مقدماتی استراتژی دفاع در عمق استفاده می گردد . استراتژی دفاع در عمق ، یک ساختار لایه ای برای حفاظت از زیرساخت اطلاعات در یک سازمان است . در صورتی که مهاجمان بتوانند با موفقیت از یک مانع با موفقیت عبور نمایند ، وجود لایه های حفاظتی دیگر امکان دستیابی آنان به منابع و اطلاعات حیاتی موجود در سازمان را مشکل و اصول اولیه حمایت ومقاومت یا غیرممکن می سازد.
نوآوران محصول در دراز مدت با بهینه سازی سرمایه گذاری R & D خود را با یک استراتژی محصول جدید، انتخاب پروژه های محصول جدید و دستیابی به توازن ایده آل از پروژه های برند، مدیریت پرتفوی برای محصولات جدید به کمک شما می آید تا شما را در درک اینکه چگونه شرکت های برند مدیریت R & D پرتفوی خود را. یاد بگیرید چگونه برای هدایت R & D شرکت سرمایه گذاری خود را برای رسیدن به یک بازگشت بالاتر.
سر فصل اول
معرفی اقتصاد رفتاری: دانش انتخابهای درست در این دنیای واقعی
در این سرفصل برخی از مفاهیم کلیدی اقتصاد رفتاری معرفی خواهد شد. همچنین توضیح داده خواهد شد که چرا فرضیات واقع گرایانه برای ارائه تحلیل ها و تئوری های اقتصادی از اهمیت برخط برخوردارند. به شما نشان داده خواهد شد که فاکتور های روانشناسی، جامعه شناسی و سازمانی در تدوین و توسعه این فرضیه ها و مدل ها از چه اهمیت والایی برخوردارند. همچنین به نقش بسیار پررنگ معماری مغز در ساخت مدلها و تصمیم گیری ها اشاره خواهیم کرد. و در نهایت به این نتیجه گیری خواهیم رسید که اصول اولیه حمایت ومقاومت استفاده از آموزه های اقتصاد رفتاری تا چه حد باعث غنی سازی جعبه ابزار اقتصاد سنتی شده است “علمی که تاکنون صرفاً به روی قیمت های نسبی و درآمد نسبی مردم به عنوان تنها تعیین کننده های مهم در تصمیم گیری ها متمرکز بوده است.” اگرچه مشوق های اقتصادی در اقتصاد، موضوعات مهمی هستند اما در بسیاری از حوزه ها، تنها عوامل اثرگذار بر تصمیم گیری های اقتصادی نیستند!
سر فصل دوم:
فهمیدن و درک انتخاب ها
در این بخش به بررسی معنی و نقش”انتخاب آزاد” در تصمیم گیری های اقتصادی خواهیم پرداخت. اقتصاد سنتی معتقد است که تصمیم گیری انسان ها در فضای بسته ایی همچون وکیوم صورت می گیرد.
اما اقتصاد رفتاری چیزی دیگر می گوید. در این کتاب بحث شده است که چگونه عواملی همچون تاریخ، فرهنگ، هنجارهای اجتماعی، همسالان، جنسیت، خانواده، برچسب کالاها و چارچوب تصمیمات، همگی بر انتخاب های اقتصادی مردم اثرگذار هستند. همچنین به شرایط زمانی و مکانی لازم برای اتخاذ انتخاب های واقعی مردم که انعکاسی از اولویت های واقعی آن ها باشد و با لحاظ کردن محدودیت های پیش روی آن ها اشاره شده است. همچنین نشان داده شده است که چگونه ابزارهای امروزی می توانند منجر به تولید اشتباهات و تعصبات و گرایشات در تصمیم گیری ها شوند.
و اینکه از دیدگاه اقتصاد سنتی این ابزارها چگونه می توانند منجر به تصمیم گیری های عالی گردند. در نهایت بحث شده که احساسات و غرایز و ادراک انسانی از چه نقش مهمی در تصمیم گیری های افراد برخوردار است.
سر فصل سوم:
رشد و گسترش کیک اقتصادی: اهمیت اقتصادی اخلاق، رفاه اجتماعی، و فرهنگ
این بخش درباره نقش متغیرهای مختلف اقتصادی در پرداخت مالیات و رفتارهای جنایی و البته، در پاداش ها و مجازات های اقتصادی هم می باشد. در این بخش بحث شده است که چرا تامین اجتماعی، اتحادیه های کارگری، سطح حداقل دستمزدها، و مواردی از این دست، در پیش بینی های اقتصاد سنتی دیده نمی شوند. بسیاری از مسائل مهم وجود دارند که وابسته به علاقه مندی کارگران و نحوه برخورد با آن ها در بازارهای کاری و محیط های شرکتی می باشد. حقیقت امر این است که محیط های کاری و شرکتی تاثیر مهمی به روی اثربخشی و در نهایت ثروت ملی می توانند داشته باشند. اما کثیری از این موارد در اقتصاد سنتی مورد بی توجهی قرار می گیرد.
در این بخش همچنین به نقش اخلاق در تصمیم گیری ها، و در اثربخشی و آنچه در محیط کاری تولید می شود پرداخته شده است. این در حالی است که اقتصاد سنتی معتقد است اخلاق، محرک اثربخشی است اما تنها هنگامی که بتواند به رقابت پذیری یک شرکت در اقتصاد جهانی کمک کند. و در نهایت تاثیر بالای سیاست های موسسات و نهادهای دولتی در اثرگذاری بر اقتصاد رفتاری و نتایج اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است.
سر فصل چهارم:
بررسی، برخی دیدگا ه های اقتصاد رفتاری درباره دنیای عجیب واقعیت اقتصادی، به ویژه هنگامی که وقوع حباب ها، رکودها و ناکارآمدی های اقتصادی امکان پذیر است.
این بخش عمدتاً به موضوعاتی می پردازد که غالباً جزء موضوعات مهم و در حوزۀ بحث اقتصاددانان رفتاری و روزنامه ها و رسانه هاست. در این بخش ما به تعمق درباره حقیقت بازار های ناکارآمد و حباب های اقتصادی و ورشکستگی ها پرداخته ایم. همچنین عوامل و اهمیت این حباب ها و ناکارآمدی های اقتصادی در پیکره اقتصاد مورد بحث قرار گرفته است. همچنین به اهمیت متغیرهای روانشناسی و سازمانی در سیکل های متناوب اقتصادی و رکودها و بیکاری ها پرداخته شده است. و درباره رفتار بازار کار در سیکل های تجاری بررسی به عمل آمده است و در نهایت گفته شده است که اقتصاد رفتاری درباره خوشحالی و خوشبختی چه چیزی برای گفتن دارد. اقتصاد سنتی غالباً معتقد است که خوشبختی یعنی درآمد بیشتر و ثروت بیشتر. اما اقتصاد رفتاری به شناسایی فاکتورهایی به غیر از درآمد و ثروت پرداخته که نقش مهمی در خوشبختی و خوشحالی افراد می توانند داشته باشند.
سر فصل پنجم:
بخش دهگانه ها
این کتاب بدون پرداختن به “ده ها” نمی تواند یک کتاب مناسب برای Dummies باشد. در این بخش به برخی از موارد کاربرد اقتصاد رفتاری در سیاست های عمومی اشاره شده است. تجربیات ارزشمندی درباره چگونگی و علت رفتارهای خاص مردم در شرایط مختلف، مورد بررسی قرار گرفته است. تجربیاتی که می تواند بر تئوری های اقتصاد رفتاری و درک ما و بر تصمیم گیری های ما و همچنین بر محیط های تصمیم گیری ما اثرگذار باشند. در نهایت، برخی نظرات اقتصاد رفتاری که می توانند در تصمیم گیری های مطلوب مورد استفاده قرار گیرند مطرح گردیده است.
دیدگاه شما